ra

ازدواج

سلام وقتتون بخیر،ببخشید من یه دخترم و تو محلهرای زندگی میکنم که تقریبا سن پایین ازدواج میکنن ،من پدرم معتاد هستش و قبلا مشروب مصرف میکرده و رفیق بازی و .......حالا میخاستم بدونم الان گناه منو خواهرم چی هستش که همه باید بخاطر بابان جلو نیان و قبولمون نداشته باشن.....
جمعه، 24 شهريور 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ra

ازدواج

ra ( تحصیلات : دیپلم ، 21 ساله )

سلام وقتتون بخیر،ببخشید من یه دخترم و تو محلهرای زندگی میکنم که تقریبا سن پایین ازدواج میکنن ،من پدرم معتاد هستش و قبلا مشروب مصرف میکرده و رفیق بازی و .......حالا میخاستم بدونم الان گناه منو خواهرم چی هستش که همه باید بخاطر بابان جلو نیان و قبولمون نداشته باشن.....


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، واقعیت امر این است که سابقه پدرتان در تصمیم گیری افراد برای ورود به عنوان خواستگار ، ناخود آگاه دو دلی ایجاد میکند . با این حال راه حل مشکل شما صرفا در ترک اعتیاد پدرتان نیست بلکه در این است که شما تکرار و پذیرش مطلق باورهای درمانده کننده ای را ترک کنید که به نظر می رسد در شما شکل گرفته است زیرا منشاء اصلی مشکلات شما است.این باورهای غلط که "پدرم مقصر است و او باید تغییر کند"، "او مسبب این همه مشکلات و بدبختی است"، "هر عقب افتادگی که من دارم یا بقیه اعضا ی خانواده تقصیر اوست" و "کاری از دست من بر نمی آید"(یعنی پذیرش فلسفه جبر) و حتی خدا نکرده این فکر که "باید یک روزی انتقام خود را از پدرم بگیرم" و نگرش هایی از این قبیل منشاء اصلی تولید اضطراب و خشم در شما به عنوان فرزند او است. شاید بگویید خب تمام این موارد درست است و چرا من را از آن ها پرهیز می دهید.مسئله این جاست که باورهای یاد شده اگرچه به نظر درست می آید ولی جز این که در شما بن بست های فکری متعدد ایجاد کند، حاصلی ندارد. حتی گاهی بن بست های دو طرفه ایجاد می کند یا به اصطلاح شرایطی برای تان ایجاد می کند که نه راه پس دارید نه راه پیش!برای مثال "پدرم که بعید است ترک کند پس من هم بعید است ازدواج خوبی داشته باشم چون خانواده پسر به پدرم به عنوان پشتوانه من، نگاه خوبی نخواهند داشت" یا "بعید است خانواده ای فرزند یک معتاد را به عنوان همسر فرزندشان پذیرا باشند."خودتان گلیم تان را از آب بکشید.اگر خوب دقت کنید نتیجه سال ها این گونه فکر کردن حاصلی جز شکل گیری احساس عمیق درماندگی ندارد.پس سوال این جاست که برای خروج از این حس درماندگی که از منظر شما، پدرتان مقصر اصلی آن است خود شما چه نقشی دارید. من با فرزندان بسیاری از خانواده های این چنینی برخورد داشته ام. درصدی از آن ها باور کرده اند باید خودشان گلیم خودشان را از آب بکشند به جای این که نقش قربانی را برای همه عمر بازی کنند.حتی گاهی این فرزندان از خانواده های فاقد این مشکل موفق تر و خود ساخته تر بودند البته راه پر فراز و نشیبی را طی کرده بودند تا توانسته بودند به این سبک زندگی دست یابند.از طرفي ديگر ايشان پدر شماست و بر شما واجب است در هر صورت احترام ايشان را نگه داشته و با رأفت اسلامي با وي برخورد كنيد. پروردگار مهربان در قرآن كريم انسان را به رفتار حسنه با والدين سفارش نموده. طبق اين حكم محبت و احترام فرزند به والدينش را در هر شرايطي واجب است. برخورد مناسب شما با ايشان و رفتاري توأم با محبت در دل ايشان محبت ايجاد مي كند و خداوند نظر رحمتش را به خانواده شما خواهند انداخت ،اصل رفتارهاي بشري هرچند محكوم به جبرهاي گوناگون تاريخي و اجتماعي و محيطي و ... است، اما در كنار همه اين ها انسان براي خود حق و امكان انتخاب دلخواه و حتي مخالف همه عوامل ديگر را مي بيند.البته بين اراده و اختيار انسان و قضا و قدر الهي، رابطه اي دقيق بر قرار است؛ به عبارت روشن تر، انسان در تمامی کارهایی که از او سر می‌زند، مختار و آزاد است. در عین حال، این تقدیر الهی است که او را به هر سو می‌کشد. این دو با یکدیگر تضاد و منافات ندارند؛ زیرا مختار بودن انسان، جزء تقدیرات و قضا و قدر الهی است. پس بر اساس تقدیر باید اختیار داشته باشد. داشتن دغدغه ي ازدواج در سنين جواني، كه براي دختران به وجود ميآيد، امري طبيعي است و ما نيز شرايط شما را درك مي كنيم؛با این حال و در شرایط فعلی در مجموع 2 راه پیش رو دارید یا نقش قربانی را با توجیهات خوشایند خود و دیگران بپذیرید یا بر این نقش غلبه کنید و خودتان برای سرنوشت تان تصمیم بگیرید؛ البته همیشه مراقب این توجیه باشید و هنوز کاری نکردید نگویید فایده ای ندارد و نمی شود و از خودتان به اندازه توان تان انتظار داشته باشید.روزگاری، مردی که در جنگل قدم می زد یک بچه عقاب پیدا کرد.آن را به منزل خود برد و در حیاط رها کرد و عقاب در آنجا آموخت که غذای مرغان را بخورد و مانند مرغان رفتار کند.روزی یک مرید طبیعت که از آنجا عبور می کرد از مالک عقاب پرسید که چرا یک عقاب ، پادشاه مرغان، باید محدود به زندگی با مرغان گردد؟ مالک پاسخ داد: چون به او غذای مرغان داده و یاد داده ام که مرغ باشد. هر گز نیاموخته پرواز کند و مانند مرغان رفتار می کند، لذا دیگر عقاب نیست.مرید طبیعت تاکید کرد: با وجود این هنوز دل عقاب را دارد و می توان به او یاد داد پرواز کند. پس از بحث بر سر موضوع ، این دو نفر موافقت کردند که دریابند آیا این کار امکان دارد یا نه. مرید طبیعت با ملایمت بازوهای عقاب را گرفت و گفت: تو به آسمان تعلق داری نه به زمین، بال های خود را بگشا و پرواز کن. ولی عقاب گیج بود و نمی دانست که این مرد کیست و وقتی دید که مرغان دارند دانه می خورند به پایین پرید که با آنان باشد.مرید طبیعت بدون ایکه ناراحت شود ، روز بعد عقاب را به بالای بام خانه برد و دوباره او را تشویق به پریدن کرد و گفت: تو عقابی، بال های خود را بگشا و پرواز کن لیکن عقاب از وجود مجهول خود و دنیا، ترسان بود و بار دیگر به پایین پرید که دانه مرغ بخورد.روز سوم مرید طبیعت، صبح زود از خواب برخاست و عقاب را از آن محل به یک کوه بلند برد. در آنجا پادشاه مرغان را در بالای سر خود نگه داشت و دوباره او را تشویق کرد و گفت: تو عقابی! تو به آسمان و همچنین به زمین تعلق داری . حال بال های خود را بگشا و پرواز کن.عقاب به اطراف خود نگاه کرد و به محل مرغ ها و نیز به آسمان نگاه کرد. باز هم پرواز نکرد. سپس مرید طبیعت ، عقاب را مستقیماً به سوی خورشید بلند کرد و ناگهان عقاب شروع به لرزیدن کرد و به آرامی بال های خود را گشود. عاقبت با فریادی موفقیت آمیز، به سوی آسمان ها پرواز نمود. ممکن است عقاب هنوز هم روزهای مرغ بودن را به خاطر بیاورد. حتی ممکن است گاه و بیگاه به ملاقات مرغان برود. ولی تا آنجا که همه می دانند، هرگز برای زندگی به شیوه مرغان بازنگشت و با وجود آنکه یک مرغ اهلی شده بود، در نهایت او یک عقاب بود.پس بهتر است که تو از هم اکنون آماده پرواز به قله ها و دره ها باشی. جنس تو مرغ دانگی و خانگی نیست. تو یک عقاب هستی که باید از الگوهای موفق پیروی کنی و تغییر، عزت نفس و تغییر، اعتماد به نفس لازم را هم داری و اگر هم نداشته باشی، به مرور پیدا خواهی کرد. در خودتان همان صفاتی را که دوست دارید شریک‌تان داشته باشد، پرورش دهید و برای ارتقای آنها از هیچ تلاشی مضایقه نکنید؛ کلاس، آماده‌سازی، تراپی، رشد معنوی، رژیم، ورزش و... .خود را از مرزهایی که در سرتاسر خود کشیده‌اید، رها كنيد. اگر برای مدت زمان بسیار زیادی است که با آدم‌هاي متفاوت قرار ملاقات می‌گذارید، اما به نتیجه دلخواه دست پیدا نمی‌کنید، به خودتان مدتی فرصت بدهید تا بتوانید راحت تر با مسائل برخورد کنید. اگر جزو افرادی هستید که بیشتر وقت خود را در خانه می‌گذرانند، بهتر است کمی به بیرون بروید و به موقعیت‌های جدید بیندیشید.با افراد و موقعیت های جدید آشنا شوید ، در جلسات زنانه و مراسم های مذهبی شرکت کنید، بگذارید افراد شما را به خاطر وجود و خصلت های زیبایتان بپسندند ، به مرور با افزایش روحیه و برنامه ریزی برای موفقیت های تحصیلی و هنری و حتی رشته های ورزشی مورد علاقه شما ، افراد جذب انرژی مثبت شما خواهند شد و یقینا خداوند راه را برای انسان های شکرگذار و راضی و خرسند از شرایط زندگی بیشتر باز خواهد کرد تا افراد شاکی و گلایه مند ،مطئن باشید آینده روشنی خواهید داشت اگر ارتباط خود را با خداوند محکمتر سازید چرا که قلب تمامی انسان ها به دست خداوند است و با ارتباط با او ، ازدواج موفقی خواهید داشت و از زندگی لذت بیشتری خواهید برد . با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.