ناشناس
مشکل در رابطه هام
سلام.من یک سری عادت ها و خصلت هایی دارم که هم خودم و هم اطرافیانم رو اذیت میکنه.خودم میدونم رفتارم اشتباهه ولی نمیتونم ترکشون کنم.فکر میکنم ارثی هست.چون نوع شدید همین رفتار رو تو دایی و خاله ام هم دیدم.مثال میزنم.خانواده من یه خانواده معمولی و ساده هست.اهل گردش و تفریح نیستیم.چون ماشین نداریم و پدرم اصلا اعتقادی به گردش و تفریح نداره من هم از بچگی اینطوری بزرگ شدم.اما خانواده نامزدم برعکس ما هستند.از هر بهونه ای استفاده میکنن تا دور هم باشن و خوش بگذرونن.و همیشه از دورهمی هاشون واسم عکس میفرسته و میگه جات خالی و ازاین حرفا.منم حرصم میگیره.احساس بدی بهم دست میده.به خدا خودمم نمیدونم آخه چرا اینطوری میشم.یا وقتی از زن داداشش حرف میزنه ی جوری میشم.دختر نازنازی که تو رفاه کامل بزرگ شده معنی سختی رو نمیدونه حالا هم شده عروس خوشبخت ی خانواده.درحالی که من خودم تا این سن کلی سختی کشیدم این انصاف نیست.خلاصه این احساسات من باعث میشه حرفی بزنم که تلخ باشه و نامزدم از دستم ناراحت بشه.احساس میکنم ثبات خلق ندارم یا مستعد اسکیزوفرنی هستم😔
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی خواهر عزیزم ، این احساسات و تفکرات شما ناشی از عدم ثبات خلق و یا مستعد بودن برای اسکیزو فرنی نمیباشد ،بلکه به نوعی این احساسات و رفتارهای شما به دلیل نگرش ناکارآمد به اتفاقات و خطاهای شناختی شما میباشد که قابل اصلاح میباشد ، شما با تغییر نوع نگاه خود به زندگی و اطرافیان و زندگی گذشته خود قادر خواهید بود ، احساسات با ثبات تری را داشته باشید و خوش بینانه تر به زندگی نگاه کنید .مطمئنا بشر به خاطر اجتماعى بودنش ، در جامعهاى زندگى مىكند كه همه افراد آن ، از يك سطح اجتماعى برابرى ، برخوردار نيستند . تفاوت سطح زندگىها يك واقعيت اجتماعى است . اين واقعيت ، پديده مقايسه اجتماعى را به وجود مىآورد . مقايسه اجتماعى يعنى سنجش موقعيت خود ، با وضعيت ديگران.افراد معمولا در مقايسه خود از دو نوع مقايسه استفاده مي نمايند.مقايسه صعودى: اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح بالاترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت برترى قرار دارند. اگر از مقايسه صعودى در امور مادى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى كاهش مىيابد كه مىتوان آن را مقايسه كاهنده ناميد.مقايسه نزولى : اين مقايسه زماني است كه هدف مقايسه ، در سطح پايينترى باشد. يعنى سنجش وضعيت خود با كسانى كه در موقعيت پايينترى قرار دارند. اگر از مقايسه نزولى استفاده شود ، سطح رضايت از زندگى افزايش مىيابد كه مقايسه افزاينده ناميده مىشود.با توجه به كلمات شما مي توان دريافت كه مقايسه شما از نوع اول است و همين عاملي براي حقارت در برابر ديگران مي باشد.البته در شرايطي اين مقايسه مي تواند عاملي براي پيشرفت و رقابت با ديگران شود لذا بايد كاربرد هر مقايسه را به درستى شناخت و آن را در جاى خود به كار برد و از استفاده نابه جاى آن ، خوددارى كرد ، تا سطح رضايت از زندگى افزايش يابد و زندگى ، قرين موفقيت گردد وفرد از زندگى خود لذّت ببرد.اگر انسان به داشتههاى خود توجّه كند و از آنها لذّت ببرد ، راحتتر مىتواند نداشتهها را تحمّل كند . اما اگر كسى داشتههاى خود را نبيند ، زندگى را يكسره محروميت مىداند.بزرگنمايى داشتههاى ديگران کار معقولانه ای نیست . كسى كه قد متوسّط دارد، در كنار كسى كه كوتاه قد است، بلند قد ارزيابى مىشود. مقايسه صعودى در مال و ثروت نيز موجب مىشود كه زندگى فرد، بيش از آنچه هست ارزيابى گردد.مقايسه صعودى ، كاستىها را نشان مىدهد و به دنبال آن ، موجب احساس محروميت مىشود و اين احساس نيز حزن و اندوه را به دنبال دارد .اندوهى كه بىدليل ، شديد و طولانى باشد ، افسردگى را به همراه دارد . آنچه ديگران دارند ، نعمت نيست ، بلكه وسيله امتحان آنهاست و لذا مايه برترى نيست ، تا انسان به خاطر نداشتن آن ، احساس محروميت كند .كسى كه مقايسه صعودى كرده باشد ، فهرست بلندى از نداشتهها را براى خود تهيه مىكند و به خاطر آنچه ندارد ، پيوسته افسوس مىخورد.انسان موفّق ، كسى است كه از سويى از آنچه دارد ، آگاه بوده ، نسبت به آن ، شاكر باشد.بايد شناخت انسان نسبت به معرفت خداوند بيشتر شود.اگر انسان آنچه را خداوند به وى داده است نعمت بداند و به ارزش آن پى ببرد ، احساس بهرهمندى به او دست خواهد داد .صِرف داشتن يك چيز ، لذّتبخش نيست ؛ هنگامى وجود چيزى لذّتبخش مىشود كه انسان ، احساس بهرهمندى پيدا كند .اكنون روشن مىشود كه چرا بعضى از انسانها از معرفت خدا لذّت نمىبرند . ما چون از ارزش آن آگاه نيستيم ، احساس بهرهمندى پيدا نمىكنيم و وقتى احساس بهرهمندى نداشتيم ، از آن ، لذّت نيز نمىبريم و بدينسان ، زندگى بر ما تلختر و تلختر مىشود و درجه رضايت از زندگى ، بيشتر و بيشتر ، پايين مىآيد. درك اينكه يكى از واقعيتهاى زندگى ، تفاوت است . هركسى در مسيرى كه قرار دارد ، از چيزهايى بهرهمند مىگردد و از چيزهاى ديگرى محروم . مثلاً يك معلّم ، چيزهاى بسيارى مىداند ؛ ولى ممكن است از مكانيكى، كشاورزى، نقاشى، كفاشى و ... بىخبر باشد . اين ، هرگز عيب نيست . اين تفاوتها وجود دارند و بايد با كمال شهامت، آنها را پذيرفت .وقتى هيجان فرد نسبت به چيزى خو گرفته باشد ، تغيير آن به راحتى انجام نمىگيرد و لذا نياز به مهار و مديريت دارد. كسى كه مقايسه صعودى مىكند ، هنگام مشاهده زندگىهاى بهتر ، از زندگى ديگران خوشش مىآيد ، زندگى آنان او را شگفتزده مىكند ، افسوس و حسرت مىخورد و از زندگى خودش غمگين مىشود . اينها هيجانهاى منفىاى هستند كه هنگام مقايسه صعودى رخ مىدهند . در مديريت هيجانى بايد اين احساسات را كنترل كرد و به مرور ، آنها را زدود و تغيير داد.به خود بگوييد كه تو فقط بخشى از زندگى ديگران را مىبينى و از درون زندگىشان باخبر نيستى . اين ضرب المثل معروف را به ياد آور كه مىگويند : «مرغ همسايه ، غاز است» . همه زندگى ديگران اين نيست كه تو مىبينى . معلوم نيست بخشهاى ديگر زندگى آنان چگونه است و معلوم نيست «باطن اين ظاهر آراسته چيست ...» .كسى كه زندگى خود را با زندگىهاى بهتر مقايسه مىكند ، از زندگى خودش سرد ، دلگير و اندوهگين مىشود و دچار حسرت و افسوس مىشود . اين مقايسه ، مبتنى بر يك مقايسه منطقى و همهجانبه نيست . معمولاً نقطههاى مثبت زندگى ديگران را با نقاط منفى زندگى خود مقايسه مىكنيم و در هر دو سوى مقايسه ، افراط مىشود . نتيجه آن ، گذشته از شگفتزدگى نسبت به زندگى ديگران، غمگينى نسبت به زندگى خود است . براى رسيدن به زندگى بهتر بايد اين بخش هيجانها را نيز مديريت كرد .خواهر عزیزم ،خود را هر چه بيشتر بشناسيد.سعي كنيد آگاهى و شناخت از استعدادها، توانمندىهاى فكرى و عملى خويش و ارزشهاى اخلاقى و انسانى موجود در خود پيدا نماييد. شما نياز به كسب و شناسايي نقاط مثبت خود داريد و سپس لازم است مهارتهاي ضروري را در اين قسمت رعايت نمايد.يعني شما هر چه نقاط مثبت خودتان را بيشتر شناسايي كنيد به اين معناست كه مصالح و مواد بيشتري جهت بازسازي ضعفهاي خود در اختيار داريد.اگرچه اين روش ديرتر به نتيجه مي رسد، اما نتيجه مطلوبتر است.شكستهاى گذشته را فراموش كنيد اگر تصور نامطلوبى از گذشته خود داريد و يا در انجام كارى شكست خوردهايد آن را به دست فراموشى بسپاريد زيرا يادآورى شكست اجازه نمىدهد به حقيقت كنونى خود واقف شويد.خود را با ديگران مقايسه نكنيد هيچ گاه خود يا موفقيتها و شكستهاى خود را با ديگران مقايسه نكنيد چون هر فردى داراى شرايط و موقعيتهاى خاص و امكانات، توامنديهاو نقاط ضعف و قوت ويژهاى مىباشد همواره با خودتان رقابت كنيد.از انتقاد زياد نسبت به خود بپرهيزيد و بىجهت خود را سرزنش نكنيد.در مقابل ديگران ابراز وجود نماييد و اجازه ندهيد آنها شما را فردي ضعيف بدانند. قسمتى از برنامههاى روزانه و هفتگىتان را به ورزشهاى جمعى مثل (فوتبال، واليبال، بسكتبال، هندبال و..) اختصاص دهيد.برخى از مسائل شما ناشى از احساس تنهايى و عدم ارتباط اجتماعى مىباشد بنابراين پيشنهاد مىشود روابط صميمانهتر و نزديكتر با اقوام و دوستان و آشنايان خود داشته باشيد. روزانه احساسات و فعالیت های خود را یادداشت کنید و برای هر روز خود برنامه ریزی داشته باشید تا هر روز یک قدم جلوتر از دیروز باشید .در تمام اين مراحل به خدا توكل كنيد و به ياد او باشيد زيرا با ياد خدا و توكل به خدا انسان چون قطرهاى كه به اقيانوس بيكران متصل شود خود را هم اقيانوس و بزرگ مىبيند. با آرزوی خوشبختی وآرامش در زندگی برای شما در کنار همسرتان