فائزه
ازدواج
سلام من خواستگار دارم پسردایی مادرمه با پدرم صحبت کردم که بتونم متقاعدش کنم بهونه هایی میگیره میگه اونا باحجابت مشکل دارن اونافرهنگشون فرق داره باهاش صحبت میکنم میگه مدینه فاضله نیست شوهر من با خوده پسر حرف زدم بابام نمیدونه و بابام میگه برو من جهاز نمیدهم ۵ تا خواستگار داشتم سر همین حرفا که از ما پایین تر هستن و خوب نیستو سنش بالاسو اینا بهونه اورده اما این کارش نظامیه و فاصله سنی ما ۶ ساله پسر دهن بینی نیست اما بابام حرفاش اماده بود من باید چجوری باهاش باز حرف بزنم نزنم نمیدونم شما بگید خیلی تهدید میکنه ولی الکیه توهمه خواستگارا همین روشارو داره باید چیکار کنم الکی میگه میخوای سکته بدی منو یا تو شدی سرطان تو خونه بخدا من همه کارهای خونمونو میکنم این فک میکنه من خسته شدم از خونه چپو راست میگه تو خونه بابات گشنه موندی تشنه موندی ازدواج کنی سیر میشی چی بگم واقعا چی بگم باز بهش یا دیگه حرف نزنم مثه سابق
مشاور: خانم مولوی زاده
با سلام خدمت شما خواهر گرامی؛ به نظر می رسد که نگرانی بیش از حد پدر شما نسبت به ازدواج شما باعث بروز چنین رفتارهایی گردیده که البته تا حدی این نگرانی ها در والدین طبیعی بوده و از آنجا که ازدواج از انتخاب های مهم و سرنوشت ساز برای هر فردی است نسبت به این مسئله از حساسیت برخوردار می باشند. ولی آنچه از اظهارات شما مشهود است پدر شما دچار نگرانی بیش از حد در این زمینه گردیده است که در اینجا به شما توصیه می گردد از طریق فردی که نفوذ بیشتری بر ایشان دارد موضوع را مطرح نموده و از ایشان درخواست کنید که در این خصوص با پدر شما وارد صحبت گردند. همچنین ایشان را در رفع نگرانی های موجود کمک نموده و همچنین وی را از عواقب رد کردن خواستگاران خوب شما در شرایط فعلی آگاه سازند. به ایشان گوشزد نمایند که ممکن است مواردی که در شرایط حاضر به خواستگاری شما می آیند فرصت های خوب زندگی شما بوده که با مخالفت فعلی ایشان، زندگی آینده شما تحت تأثیر قرار گرفته و در آینده خود را (پدرتان) مورد سرزنش قرار دهند. صحبت راجع به این مسائل از طریق فردی بانفوذ در خانواده شما و بخصوص پدرتان تا حد زیادی می تواند بر تصمیمات پدر شما تأثیر گذاشته و امید است که ایشان را در انتخاب مسیر صحیح در زندگی آینده شما رهنمون سازد. با آرزوی خوشبختی برای شما دوست عزیز