سحر

صمیمت بیش از اندازه شوهرم با خواهرش

با سلام و خسته نباشید. من سه ماهه که عقد کردم. شوهرم با خواهرش بیش از اندازه صمیمی هس به طوریکه هر وقت میریم خونه شون همیشه از اول تا آخرش خواهرشو توی بغل میگیره یا خیلی می بوستش. خواهرشوهرم متولد 82 هس و امسال تعیین رشته تحصیلی داره. در صورتی که اصلا منو نمیبوسه یا اصلا در آغوش نمیگیره. البته به اصرار من شبا فقط قبل از خواب میبوستم که اینم چون قبلا خیلی اعتراض کرد. میگه از لوس بازی خوشم نمیاد. وقتی درمورد خواهرش میگم میگه اون بچه س و تو خودتو با اون مقایسه می کنی در صورتی که اصلا بچه نیس. دیروز رفتیم بیرون. همش شوهرم با اون راه میره و دست اونو توی خیابون گرفته حتی جلوتر از من و اون یکی خواهرشوهرم راه میرن.یا توی بغلش میگیره حتی بعضی از مردم تابلو نگاهش می کردن. من اصلا نمیتونم این وضعو تحمل کنم. بهشم گفتم ولی قبول نداره که کارش اشتباه هس و میگه حسودی می کنی. اگه برای منم اینجوری بود ناراحت نمی شدم. میگه اون بچه س و من بیشتر وقتمو با تو هستم حالا اگه یکی دو روز تو هفته با خواهرم باشم که ... در صورتی که هیچوقت توی خیابون دست منو نمیگیره. دیشبم کلی دعوا کردم و گریه لطفا راهنماییم کنید ممنون
شنبه، 4 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

سحر

صمیمت بیش از اندازه شوهرم با خواهرش

سحر ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 29 ساله )

با سلام و خسته نباشید. من سه ماهه که عقد کردم. شوهرم با خواهرش بیش از اندازه صمیمی هس به طوریکه هر وقت میریم خونه شون همیشه از اول تا آخرش خواهرشو توی بغل میگیره یا خیلی می بوستش. خواهرشوهرم متولد 82 هس و امسال تعیین رشته تحصیلی داره. در صورتی که اصلا منو نمیبوسه یا اصلا در آغوش نمیگیره. البته به اصرار من شبا فقط قبل از خواب میبوستم که اینم چون قبلا خیلی اعتراض کرد. میگه از لوس بازی خوشم نمیاد. وقتی درمورد خواهرش میگم میگه اون بچه س و تو خودتو با اون مقایسه می کنی در صورتی که اصلا بچه نیس. دیروز رفتیم بیرون. همش شوهرم با اون راه میره و دست اونو توی خیابون گرفته حتی جلوتر از من و اون یکی خواهرشوهرم راه میرن.یا توی بغلش میگیره حتی بعضی از مردم تابلو نگاهش می کردن. من اصلا نمیتونم این وضعو تحمل کنم. بهشم گفتم ولی قبول نداره که کارش اشتباه هس و میگه حسودی می کنی. اگه برای منم اینجوری بود ناراحت نمی شدم. میگه اون بچه س و من بیشتر وقتمو با تو هستم حالا اگه یکی دو روز تو هفته با خواهرم باشم که ... در صورتی که هیچوقت توی خیابون دست منو نمیگیره. دیشبم کلی دعوا کردم و گریه

لطفا راهنماییم کنید ممنون


مشاور: خانم سعادت

با سلام و احترام.با توجه به اینکه سه ماه از ازدواج شما می گذرد طیبعی است که هنوز صمیمیت رابطه شما در مراحل اولیه است و هنوز در حال رصد کردن همدیگر هستید و به طور طبیعی با گذشت زمان این صمیمیت و رابطه نزدیک تر بیشتر می شود ولی به نطر می رسد دغدغه شما بیشتر رابطه صمیمی همسرتان با خواهرشان می باشد .ممکن است همسر شما با شناختی که از خانواده خود دارد حس می کند باید بیشتر به او توجه کند و یا شاید آسیب پذیرتر و حساس تر می باشد در هر صورت راه حل آن گله و شکایت مداوم شما نیست باید حساسیت خودتان را نسبت به این موضوع کمتر کنید این واکنش های شما باعث می شود همسر شما احساس کند که شما حسادت می کنید و می خواهید رابطه او را با خانواده اش قطع کنید و او در رفتارش مقاوم تر می شود.سعی کنید حساسیت خود را نسبت به این مساله کمتر کنید تا او رفتار منطقی تری از خودش نشان دهد و بدانید گله و شکایت کردن در این مواقع نه تنها اوضاع را مساعدتر نمی کند بلکه اوضاع بدتر هم می شود.سعی کنید با او به ملایمت رفتار کنید و محبت خود را بیشتر کنید ،نقش زن بودن خود را به نحو احسن انجام دهید و سعی کنید برای او الگو شوید .سعی کنید به شناخت عمیق تری از خواسته ها و تمایلات همسرتان برسید و موافق آنها عمل کنید.هیچ گاه در حضور همسرتان از خانواده او بدگویی و اعتراض نکنید زیرا ممکن است نسبت به همه رفتارهای شما دچار سو تفاهم شود.سعی کنید با او منطقی و با آرامش صحبت کنید و در مواقع صحبت اگر هردو طرف عصبانی شدید بحث را به زمانی که هردو در آرامش هستید موکول کنید. موفق باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.