ناشناس

انتخاب همسر

سلام خسته نباشید,دختری هستم 20ساله,من یکسال و سه ماه با پسری آشنا شدم که ایشون 24سالشونه,تو این یکسال اوایل اصلا شرایطش برام سخت بنظر نمیومد اما کم کم که گذشت انگار تازه چشمام باز شد تو این یسال تنها جایی که با هم رفتیم یه پارک بالاتر از محلمون بود بلااستثناء همش همون پارک رفتیم چون ایشون میگن من پول ندارم شرایطشو ندارم جای دیگه بریم درحالیکه ماشین داره خونه داره,ماشینو میگم حرکت بده میگه نه تصادف میکنم پول ندارم,یه سوپرمارکت داره که به حرف خودش با پدرش شریکه,از پدرش اصلا پول نگرفته اگرم گرفته قرض بوده که همرو بهش پس داده,مشکل من اینه که میگه بعد از ازدواج همه کمی و کاستی هارو جبران میکنم برات,قسم خورده گفته باهام بمون من برات زندگیو بهشت میکنم,هنوز سربازی نرفته دوسال باید منتظرش بمونم,اصلا نمیدونم چرا شرایطشو قبول کردم,چند باری هم بهم زدیم اما اینقدر پیام میداد باعث میشد عذاب وجدان بگیرم خودم برمیگشتم, از نظر اون من خیلی پولکی هستم فقط واسه اینکه میگم محل قرارمونو عوض کنیم یا میگم من گل دوس دارم یه شاخه گل بخر اون میگه همش منو با دیگران مقایسه میکنی چشم و هم چشمی داری,ولی از هرکی میپرسم میگه این حق طبیعیه توعه که یچیزایی رو ازش تو دوستی بخوای,بهش گفتم با آرامش گفتم این خواسته های منه میگه منم میتونم ازت خیلی درخواستا داشته باشم ,برای خودشم حتی لباس به زور میخره میگه من واقعا پول ندارم اگه داشته باشم میخرم,این چیزاش واقعا آزارم میده من دوس دارم به خودش برسه,پسر بدی نیست ولی خسیس بودنش اذیتم میکنه,ولی میدونم واقعا دوسم داره,میترسم ازینکه تو ازدواج بازم این رفتارارو داشته باشه سره یه قرون دوزار حسابرسی کنه,نکته بعدی اینه که مادرش معلمه اینقد اینو از بچگی محدود کردن اعتماد به نفسش پایینه هیچ جا نمیذارن تنها بره من قبل آشنایی با ایشون اعتمادبه نفسم خیلی بالاتر بود همنشینی اثر کرده اعتماد بنفس منم اومده پایین ولی به روم نمیارم,کمکم کنین نمیدونم اگه بهم بزنم چه بلایی سر جفتمون میاد ولی اگه واقعا بدونم باهاش خوشبخت نمیشم رابطه رو تموم میکنم آیندم خیلی برام مهمتره
پنجشنبه، 9 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

انتخاب همسر

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 20 ساله )

سلام خسته نباشید,دختری هستم 20ساله,من یکسال و سه ماه با پسری آشنا شدم که ایشون 24سالشونه,تو این یکسال اوایل اصلا شرایطش برام سخت بنظر نمیومد اما کم کم که گذشت انگار تازه چشمام باز شد تو این یسال تنها جایی که با هم رفتیم یه پارک بالاتر از محلمون بود بلااستثناء همش همون پارک رفتیم چون ایشون میگن من پول ندارم شرایطشو ندارم جای دیگه بریم درحالیکه ماشین داره خونه داره,ماشینو میگم حرکت بده میگه نه تصادف میکنم پول ندارم,یه سوپرمارکت داره که به حرف خودش با پدرش شریکه,از پدرش اصلا پول نگرفته اگرم گرفته قرض بوده که همرو بهش پس داده,مشکل من اینه که میگه بعد از ازدواج همه کمی و کاستی هارو جبران میکنم برات,قسم خورده گفته باهام بمون من برات زندگیو بهشت میکنم,هنوز سربازی نرفته دوسال باید منتظرش بمونم,اصلا نمیدونم چرا شرایطشو قبول کردم,چند باری هم بهم زدیم اما اینقدر پیام میداد باعث میشد عذاب وجدان بگیرم خودم برمیگشتم, از نظر اون من خیلی پولکی هستم فقط واسه اینکه میگم محل قرارمونو عوض کنیم یا میگم من گل دوس دارم یه شاخه گل بخر اون میگه همش منو با دیگران مقایسه میکنی چشم و هم چشمی داری,ولی از هرکی میپرسم میگه این حق طبیعیه توعه که یچیزایی رو ازش تو دوستی بخوای,بهش گفتم با آرامش گفتم این خواسته های منه میگه منم میتونم ازت خیلی درخواستا داشته باشم ,برای خودشم حتی لباس به زور میخره میگه من واقعا پول ندارم اگه داشته باشم میخرم,این چیزاش واقعا آزارم میده من دوس دارم به خودش برسه,پسر بدی نیست ولی خسیس بودنش اذیتم میکنه,ولی میدونم واقعا دوسم داره,میترسم ازینکه تو ازدواج بازم این رفتارارو داشته باشه سره یه قرون دوزار حسابرسی کنه,نکته بعدی اینه که مادرش معلمه اینقد اینو از بچگی محدود کردن اعتماد به نفسش پایینه هیچ جا نمیذارن تنها بره من قبل آشنایی با ایشون اعتمادبه نفسم خیلی بالاتر بود همنشینی اثر کرده اعتماد بنفس منم اومده پایین ولی به روم نمیارم,کمکم کنین نمیدونم اگه بهم بزنم چه بلایی سر جفتمون میاد ولی اگه واقعا بدونم باهاش خوشبخت نمیشم رابطه رو تموم میکنم آیندم خیلی برام مهمتره


مشاور: خانم سعادت

سلام و عرض ادب . اینکه گفتید آینده ام برام مهتره خیلی حرف منطقی و خوبیه.با توجه به اینکه مدت آشناییتون بیش از یک ساله پس باید به یک شناخت نسبی از طرف مقابل رسیده باشید چون در ماههای اول آشنایی دو طرف به شناخت مطمئنی از هم نمی رسند چون بیشتر درگیر هیجانات و احساسات هستند .صحبت هایتان از طرف مقابل نشان می دهد شما به یک شناخت نسبی از او رسیده اید به نظر می رسد نباید در ازدواج عجله کنید خوب به رفتارهای طرف مقابلتان فکر کنید و با خود بسنجید آیا می توانید این رفتارها را برای همیشه پذیرا باشید به تغییر کردن و تغییر دادن او فکر نکنید و به وضع موجود نگاه کنید چون این فرد الان 24 سال این رفتار را داشته و اینطور رفتار کرده و تغییر دادن او به نحوی که شما می پسندید ممکن است کار آسانی نباشد. اینکه با او خوشبخت می شوید یا نه به انتطارات شما از ازدواج برمی گردد با توجه به شناختی که به دست آوردید و انتظاراتی که از زندگی مشترک دارید به این فکر کنید که آیا طرف مقابل می تواند این انتظارات را پاسخ گو باشد.به مشکلات احتمالی که ممکن است بعدا برایتان پیش بیاید هم مثل سربازی نرفتنشان فکر کنید و ببینید آیا می توانید بعدا در زندگی با آن کنار بیایید. امیدوارم با سنجش موقعیت و رفتار طرف مقابلتان بهترین تصمیم را برای زندگیتان بگیرید و سعی کنید در تصمیم گیریتان منطقی رفتار کنید نه احساسی.موفق باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.