سحر

چرا باید زندگی کرد؟

من نمی دونم برای چی دارم زندگیمو ادامه میدم . وقتی همه چیز تعریفه و من دلم نمی خواد دیگه تعریفی داشته باشم. وقتی تهش مرگه چرا باید زتدگی کرد
چهارشنبه، 22 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

سحر

چرا باید زندگی کرد؟

سحر ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

من نمی دونم برای چی دارم زندگیمو ادامه میدم . وقتی همه چیز تعریفه و من دلم نمی خواد دیگه تعریفی داشته باشم. وقتی تهش مرگه چرا باید زتدگی کرد


مشاور: خانم طیبه قاسمی

با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ؛ خواهر عزیزم ، شما باید بار د یگر برای خود فلسفه زندگی و هدف زندگی را تعریف کنید ، در این راه به شما کمک میکنیم . اگر انسان نتواند در یابد که «هدف از حیات چیست» و پاسخ مناسبی برای این پرسش نداشته باشد، زندگی را بی معنی خواهد یافت. تلاشهای روزمره زندگی انسان، زمانی مفهوم خواهد یافت که «هدف نهایی از زندگی» روشن باشد.با اندکی دقت می‏توان دریافت، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر می‏گیریم همه زندگی ما را تحت تأثیر قرار می‏دهد، به تعبیر دیگر، به زندگی ما «جهت» و «معنی» می‏دهد.اگر انسانها در زندگی خود روشهای متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدفهای مختلفی را دنبال می‏کنند، هر قدر این هدف با ارزشتر و والاتر باشد، به همان اندازه زندگی از ارزش و کیفیت عالی‏تری برخوردار خواهد شد؛ بنابراین، سعادت و کمال انسان در گرو «شناخت هدف» و آگاهی از «فلسفه حیات» و تلاش بی‏وقفه در راه رسیدن به آن می‏باشد.به طور قطع شناخت هدف زندگی و همچنین وسایل و ابزاری که ما را در رسیدن به هدف نهایی زندگی کمک می کند در سرنوشت ما تاثیر دارد. لذا می گویند: مهمترین ارکان حیات انسانی «هدفداری زندگی» است. زندگی بدون هدف، پوچ است و پوچ‏تر از آن، اشتباه در انتخاب هدف است.زندگی در هویت خود هدفمند است, اما اینکه ما هم به عنوان یک فرد توانسته ایم هدف زندگی را روشن بشناسیم و زندگی خود را هدفمند سازیم, فرایندی است که باید خودمان در آن حضور فعال داشته باشیم و راهبرد مشخصی برای خود ترسیم کنیم. هدفمند سازی با این رویکرد از ان جهت ضرورت می یابد که باعث آرامش و نظم زندگی و سامان دهی افکار و رفتار انسان می شود. کسی که هدفی ندارد, سردرگم است و برنامه ریزی برایش ممکن نیست و دچار افسردگی و ناامیدی و آسیب های فراوان دیگری خواهد شد.بنابراین روشن بودن هدف زندگی یکی از عوامل مهم آرامش و شاد زیستی و سلامتی روانی انسان است. بسیاری از سردرگمی ها و افسردگی ها در افراد در اثر این است که هدف روشنی برای زندگی نمی شناسند و آفرینش و خط سیر زندگی خود را نمی توانند توجیه کنند. پوچ گرایی و نهیلیسم در اثر همین موضوع؛ یعنی پیچیده و مبهم تعریف شدن هدف زندگی به وجود آمده است. هنگامی که انسان به پوچی برسد و یا برای حیات خود تفسیر و توجیه رضایت بخشی نداشته باشد, حتی ممکن است ناامید شود و دست به خودکشی بزند. بنابراین شناخت هدف زندگی برای هدفمند ساختن زندگی خود و کسب آرامش و رسیدن به شادزیستی کاملا لازم و ضروری است.در برابر مسأله «فلسفه حیات» می‏توان مردم را به سه دسته تقسیم کرد:دسته اول: کسانی هستند که به علت سرگرم شدن به هدفهای مادی و انس با ظواهر زندگی، به چیزی والاتر از آن نمی‏اندیشند، اینان به تعبیر قرآن کسانی هستند که به حیات دنیا راضی شده و به آن آرام گرفته‏اند، و رضایت به زندگی موقت سبب شده است که آنها به طور جدی درباره «هدف نهایی زندگی» نیندیشند و در غفلت غوطه‏ور باشند. دسته دوم، کسانی هستند که هدفهای مادی و غریزی نتوانسته است آنها را راضی و خشنود سازد و از طرفی هم نتوانسته‏اند به بعد متعالی حیات دست یابند، زیرا آنها هدف نهایی زندگی انسان را در لابلای زندگی مادی جستجو نموده‏اند؛ این دسته افراد که سراب را آب پنداشته و با رسیدن به آن عطش شان بیشتر گشته، به پوچی رسیده‏اند. اینان به تصور اینکه حیات انسانی در همین زندگی چند روزه دنیا خلاصه شده و هدفی والاتر از عناصر مادی و غریزی وجود ندارد، آن را پوچ و بی‏ارزش دانسته و زبان به طعن و انتقاد از نظام هستی گشوده‏اند. نیهیلیستها یا پیروان «فلسفه پوچی» از این دسته‏اند.دسته سوم: کسانی هستند که گام فراتر نهاده با بعد متعالی حیات آشنا شده‏اند اینان توانسته‏اند در سایه تحصیل کمال دریچه‏ای از عالم بالا بر روی خود بگشایند و با عظمتهای معنوی زندگی، آشنا شوند. از این رو، این دسته، نه مانند گروه اول با آسودگی خاطر در عالم غفلت و بی‏خبری و نه مانند گروه دوم به پوچی رسیده‏اند. آنان با دستیابی به حقایقی که از دید ظاهربینان، پنهان و پوشیده است، فلسفه زندگی را در ماورای مرزهای ظواهر یافته، از آن سخن گفته‏اند .علیرغم جذابیتها و ارزشهای ظاهری که در حیات دنیا مشاهده می‏شود و می‏تواند وسیله کمال و تعالی انسان نیز باشد نمی‏تواند هدف نهایی زندگی قرار گیرد و لذا انتخاب چنین حیاتی به عنوان هدف متعالی زندگی، سراب را آب پنداشتن است و راهی که به چاه منتهی خواهد شد.اگر کسی به آخرت و حیات پس از مرگ معتقد شد و فهمید که هدف نهایی زندگی آمادگی برای سفر آخرت و زندگی در عالم برزخ و سپس محشور شدن در قیامت و رسیدن به پاداش و جزا است، آنگاه تمام زندگی اش به درستی و در همین راستا سامان دهی می شود و از حیرت و گمراهی و سرگشتگی نجات می یابد. چنین انسانی شغل و کار و تلاش و تمام فعالیت های اجتماعی و فردی اش در این راستا خواهد بود. البته نه اینکه دنیا را فراموش کند نه بلکه به دنیا به گونه ای بها می دهد و می پردازد که به آخرتش آسیب نرساند و در راستای رشد معنوی و حیات آخرتی اش باشد. باید بگوییم که زندگی در دنیا به هیچ وجه هدف و مقصد خلقت انسان محسوب نمی شود. این حیات دنیایی، همانند حضور یک انسان در سر جلسه امتحان و به هدف برگزاری یک آزمون مهم است که سرنوشت و آینده فرد را رقم می زند. بر اساس این تعریف، هر چند وضعیت جلسه امتحان و محیط برگزاری آزمون نامناسب و دشوار و نابسامان باشد، اما موجب پوچی و بی هدف بودن این محیط و حضور در آن نمی شود.اگر دنیا را بدون توجه به آخرت و بدون توجه به این که مقدمه است، بنگریم، یعنی هدف به دنیا آمدن و مقصد را در نظر نگیریم و نگاهمان را به دوران محدود دنیا بدوزیم، به طور طبیعی خواهیم گفت: چرا خداوند ما را گرفتار دنیا و زندگی تکراری و مملو از مشکلاتش کرد که حتی نوش آن هم بی نیش نیست.اما حقیقت زندگی انسان و هدف از خلقت او، محدود در همین دنیا نیست. از دیدگاه اسلام، دنیا براى آخرت آفریده شده است. آمدن انسان به دنیا، براى کسب آمادگى براى زندگى جاوید اخروى است. دنیا محل تجارت ،زراعت آخرت و محل آزمایش است .خداوند انسان را در دنیا آفرید تا او بتواند به کمال شایسته خود دست یابد.رسیدن به کمالات شایسته انسانى به گونه‏اى است که جز با اختیار آدمی حاصل نمى‏شود؛ یعنى این‌گونه نیست که چنین کمالى را بتوان بدون طى مسیر و انجام افعال اختیارى به انسان اعطا کرد؛ زیرا مرتبه وجودى این کمال، پس از افعال اختیارى و آزمایش فراوان است. پس خداوند متعال محلى را براى کسب چنین کمالى براى انسان فراهم ساخت.انسان نیز داراى گرایش‏ها و تمایلات و نیازهاى متفاوت است. حضرت امیر (ع) انسان را در مقایسه با حیوان و ملائکه چنین معرفى مى‏کند:«خداوند ملائکه را از عقل آفرید و در آنان شهوت قرار نداد، و حیوانات را از شهوت آفرید و در آنان عقل قرار نداد، و بنى آدم را از عقل و شهوت آفرید. پس هر کس عقلش بر شهوتش پیروز شود، از ملائکه برتر خواهد بود، و هر کس شهوتش بر عقلش غلبه کند، از حیوانات پست‏تر خواهد بود». اگر عقل انسان بر شهواتش غلبه کند، به همه این نیازها پاسخ مناسب مى‏دهد. انسان با عقل و فطرت خود، بخشى از این پاسخ‏هاى صحیح و راه‏هاى اعتدال ارضاى تمایلات خود را مى‏شناسد؛ اما هیچ گاه بى‏نیاز از هدایت الهى نبوده است.به یقین، تکامل روحی انسان و رسیدن او به وضعیت ایده آل و مطلوب، از توانایی هایش تنها در محیطی خاص و محدود و با ظرفیت پایین امکان پذیر است. محیط آزمون و امتحان که ظرفیت ها و توانایی های فرد را رقم می زند، باید وضعیتی جدی و مهم و نیازمند تلاش و تحمل مرارت و سختی را دارا باشد و همین فلسفه زندگی در دنیا برای انسان حتی در بدترین شرائط و در هنگام بروز سخت ترین آزمایشات محسوب می شود .بر این اساس هدف، غایت، فرجام و آرمانی که اسلام برای بشر تصویر کرده است، فقط خداست و بس. آدمی با جدا شدن از اصل و حقیقت خویش که همان «روح خدا» است، دوباره به سوی خداوند در حرکت است و در واقع تمامی جهان به سوی آن هدف در سیلان و جریانند و ما چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم رو به سوی آن هدف و غایت داریم. هدفی که ماوراء زندگی و عالم مادی بلکه محیط بر عوالم بالاتر، برتر و دیگر است. «إِنّا لِلّهِ وَ إِنّا إِلَیْهِ راجِعُونَ»، (بقره/ 156). بنابراین، هدف از زیستن آدمی در این دنیا، بازگشت مختارانه و آزادانه اوست به اصل خویش؛ و این عبارت است از حرکت و صعود و بازگشت به سوی خداوند.به بیان دیگر، انسان باید تلاش کند تا به حقیقت اصلی خود نائل شده، در موطن حقیقی یعنی قرب حضرت حق فایز گردد.اما چگونگی رسیدن به این هدف و کیفیت این بازگشت را نیز خداوند متعال خود روشن ساخته است. حضرت حق، رسالت تبیین این چگونگی را بر دوش برترین انسان‏ها یعنی انبیاء قرار داده است و در واقع در پرتو پیروی از ایشان و عمل به هدایت‏ها، ارشادات و تعالیم آنان است که آدمی می‏تواند به اصل خود یعنی حقیقت انسانیت و روح خدا که هدف اصلی، اصیل و اساسی زندگی اوست، دست یازد. به بخشی از آیات خدا در این باب توجه فرمایید: «...فَاتَّقُوا اللّهَ یا أُولِی الْأَلْبابِ الَّذِینَ آمَنُوا قَدْ أَنْزَلَ اللّهُ إِلَیْکُمْ ذِکْراً * رسُولاً یَتْلُوا عَلَیْکُمْ آیاتِ اللّهِ مُبَیِّناتٍ لِیُخْرِجَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَی النُّورِ...؛ پس ای خردمندانی که ایمان آورده‏اید! از خدا بترسید. راستی که خدا سوی شما تذکاری فرو فرستاده است: پیامبری که آیات روشنگر خدا را بر شما تلاوت می‏کند، تا کسانی را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده‏اند، از تاریکی‏ها به سوی روشنایی بیرون برد»، (طلاق / 10 ـ 11).این آیات با لحن خاصی این حقیقت را مطرح می‏کنند که پیامبران آمده‏اند تا با دستگیری انسان، او را از تاریکی‏هایی که به واسطه تنزلش از موطن اصلی خود، در آن افتاده است، خارج ساخته و او را به سوی نور که همان حقیقت انسان و «روح خدا»بودن اوست، ببرند.بنابراین، بر اساس آیات قرآن چند امر روشن گشت:اول: هدف زندگی خارج از آن و در پایان راه آن قرار دارد، نه در متن آن.دوم:هدف زندگی رسیدن و بازگشت به حقیقت اصلی خود یعنی «حقیقت انسان» و «روح خدا» است.سوم:خداوند چگونگی و کیفیت رسیدن به این هدف را توسط انبیاء الهی برای ما روشن ساخته است. خداوند در کنار عقل که حجت درونی است و در راه رسیدن به هدف زندگی ما را به کلیاتی رهنمون می‏کند انبیا وامامان و کتب آسمانی را به منظور راهنمایی و معرفی جزئیات این راه و مسیر، فرستاده است.چهارم:ایمان و عمل صالح دو رکن اصلی و مهم برای نیل به هدف حقیقی زندگی تلقی شده است.از همه آنچه به طور فشرده و اجمالی گفتیم، روشن می‏شود هدف زندگی برای نوجوان، جوان، دانشجو، کارگر، کارمند، پزشک، عارف، هنرمند، معلم، زن، مرد و در یک کلمه «انسان»، یکسان است و البته هر کس به اندازه ایمان و عمل صالح خود که دارد و یا کسب می‏کند، می‏تواند به هدف حقیقی زندگی دست‏ یابد. معنی این سخن این است که عارف بودن یا مذهبی بودن، لزوما از هنرمند بودن، یا جوان بودن یا تلاشگر و ساعی بودن یا پزشک و کارگر و ... بودن جدا نیست؛ بلکه صاحبان هر شغل و هر حرفه و دارندگان هر ذوق و طبعی، می‏توانند با شناخت صحیح هدف زندگی و چگونگی رسیدن به آن و به کار بستن اعمال، عقاید، اوصاف و اخلاق بخصوصی و در یک کلام «ایمان و عمل صالح» در سیر به سوی خداوند و بازگشت به حقیقت انسانی شرکت جویند.به امید آنکه خداوند همه ماو انسان‏های حقیقت‏جو را در شناخت هدف زندگی و رسیدن به آن، یاری دهد و ما را از اهل معرفت و نوشندگان شراب وصل گرداند. برای مطالعه بیشتر :1.فلسفه و هدف زندگی، محمد تقی جعفری. 2. زندگی ایده‏آل و ایده‏آل زندگی، محمد تقی جعفری. 3. انسان از دیدگاه اسلام، عبدالله نصری. 4. فلسفه و هدف زندگی، زین العابدین قربانی. 5. هدف زندگی، شهید مرتضی مطهری. با آرزوی سعادت و توفیق روز افزون برای شما در زندگی



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.