ریحانه میرزایی

اختلاف بین خواهر و برادران

سلام و خسته نباشید خدمت شما من مادرم فوت کردن و خودم از دانشگاه انصراف دادم و خواهر و برادرامو بزرگ کردم حتی تو این مدت خواستگارای خوبی از خارج داشتم ولی به خاطر برادرام و حواهرم ازدواج نکردم تا مراقب اونا باشم و وقتی خواهرم ازدواج کرد و برادرام بزرگ شدن الان تصمیم گرفتم ازدواج کنم و باز هم کیس خارجی داشتم که برادر و خواهرم اجازه ندادن من قبول کنم چون میگفتن باید همین جا بمونی و مراقب پدر باشی و حتی برادرم سر این قضیه کتکم زد و حتی شروع کردم به درس خوندن که میگن چرا درس میخونی حتی گوشیمو خواهرم چک میکنه و من خیلی ناراحت میشم من خیلی براشون زحمت کشیدم الان که به فکر خودم شدم انگار احساس خطر میکنن فقط میخوان مثل همیشه مسعولیت خانواده با من باشه و اونا راحت زندگیشونو کنن واقعا افسرده شدم اعتمادبه نفسمو از دست دادم هر بچه ای به اندازه خودش باید برای خانوادش مسعول باشه نمیشه همش سر یک نفر باشه من باید چیکار کنم ؟؟
سه‌شنبه، 28 آذر 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حمید خیبری
موارد بیشتر برای شما

ریحانه میرزایی

اختلاف بین خواهر و برادران

ریحانه میرزایی ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 28 ساله )

سلام و خسته نباشید خدمت شما
من مادرم فوت کردن و خودم از دانشگاه انصراف دادم و خواهر و برادرامو بزرگ کردم حتی تو این مدت خواستگارای خوبی از خارج داشتم ولی به خاطر برادرام و حواهرم ازدواج نکردم تا مراقب اونا باشم و وقتی خواهرم ازدواج کرد و برادرام بزرگ شدن الان تصمیم گرفتم ازدواج کنم و باز هم کیس خارجی داشتم که برادر و خواهرم اجازه ندادن من قبول کنم چون میگفتن باید همین جا بمونی و مراقب پدر باشی و حتی برادرم سر این قضیه کتکم زد و حتی شروع کردم به درس خوندن که میگن چرا درس میخونی حتی گوشیمو خواهرم چک میکنه و من خیلی ناراحت میشم من خیلی براشون زحمت کشیدم الان که به فکر خودم شدم انگار احساس خطر میکنن فقط میخوان مثل همیشه مسعولیت خانواده با من باشه و اونا راحت زندگیشونو کنن واقعا افسرده شدم اعتمادبه نفسمو از دست دادم هر بچه ای به اندازه خودش باید برای خانوادش مسعول باشه نمیشه همش سر یک نفر باشه من باید چیکار کنم ؟؟


مشاور: علی محمد صالحی

با سلام و تشکر از اعتماد شما. اولا اینکه گذشت و بزرگواری که شما در حق خواهر و برادرانتان انجام دادید بسیار ارزشمند و قابل ستایشه، و انشالله که اجر معنوی آن محفوظ خواهد بود، چه آنها قدر این گذشت و بزرگواری شما را بدون یا نه، و حتی اگر الان هم فراموش کرده باشند از ارزش کار شما چیزی کم نمیشود، ثانیا اگر قضیه دقیقا به همین صورتی که شما بیان کردید باشد، حق باشماست و آنها نباید مانع ازدواج کردن شما بشوند، نکته دیگر این است که اصل ازدواج با یک فرد سالم، خوب و هم شأن و هم کفو با شما مهم است نه اینکه به قول شما کیس خارجی باشد، چون خارجی یا داخلی بودن مهم نیست، و شاید مخالفت برادر و خواهر شما این بوده که شما با یک کسی ازدواج نکنید که مجبور بشی از اینجا بروی، نه اینکه کلا با ازدواج کردن شما مخالف باشند، که اگر این باشد که واقعا با ازدواج کردن شما مخالف باشند، رفتار آنها اشتباه است. علاوه بر این در شرایطی که پدر شما حضور دارند تصمیم گیری در مورد ازدواج شما، از جهت قانونی و شرعی مرتبط به پدرتان است و او باید نطر بده، نه برادر شما، مگر اینکه شرایط جسمانی و روانی ایشان مساعد نباشد که قضیه متفاوت میشود. در هر صورت که اگر پدر شما شرایط مناسبی ندارند، شما میتوانید در این قضیه با بزرگتر فامیل که فردی پخته و جا افتاده ای است صحبت کنید و بخواهید که در این قضیه به شما کمک کنند و خواهر و برادرتان را روشن کنند و اگر این هم نیست از مشاور یا روانشناس کمک بگیرید تا با آنها صحبت کند و به صورت منطقی نظر آنها را تغییر بدهد. و شما باید قوی تر از این باشید و اعتماد به نفس تان را از دست ندهید و مغلوب نظر آنها نشوید، روش های متعددی را امتحان کنید تا انشالله موفق شوید، و زمان را نباید از دست بدید چون اگر چندسال دیگر بگذرد ممکن است موارد مناسبی که الان هستند در آینده نباشند. شاد و پیروز باشید!!



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.