نمیتونم همسرمو دوست داشته باشم چه کنم؟
سلام مشاورا عزیز
.پنج ماه ازدواج کردم هرکاری میکنم نمیتونم عاشق همسرم باشم .. خیلی عذاب میکشم .. من همش فکر اینو میکنم که من چرا ازدواج کردم .موقعیتهای خوبی میمودن خواستگاریم ولی نمیدونم چرا یه دفعه گفتم ازدواج میکنم بدون هیچ حسی .. از شهرمونم دوساعت دورم فکر خونوادمو میکنم ....دوری سخته واسم ... همش تو فکرو خیالات میرم . بخدا دیگه طاقا زندگی بدون عشق و دوس داشتن ندارم ..یه دل دیگم جوریه که بگم طلاق ..مطمءن نیستم
مشاور: خانم طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ؛ خواهر عزیزم ، عشق و علاقه در یک زندگی مشترک به هیچ عنوان اتفاقی رخ نمی دهد بلکه برای ایجاد آن باید تلاش جدی داشت. یک زن و یک مرد زمانی می توانند به خود، همسر و فرزندان کمک کنند که مهارت و آگاهی های خود را در زمینه ی همسرداری به درستی بالا ببرند تا بتوانند با برقراری ارتباط موثر، وظایف و مسئولیت خود را به خوبی و به بهترین نحو انجام دهند. اگر همسران از فقر یا کمبود دانش همسرداری ، در رنج باشند و به جای رفع علت ها، دچار بازی با معلول ها شوند، دیر یا زود در انجام وظایف مربوطه با مشکلات حادی رو به رو خواهند شد و دچار انواع بیماری ها، افسردگی، اضطراب، خستگی، ناتوانی و بی تفاوتی شده و هیجان و صمیمیت زندگی مشترکشان، به آرامی از دست خواهد رفت. بسیاری از زنان و مردان مانند شما ، به علت ناآگاهی و باورهای غلط، تصور می کنند در زندگی مشترک، حق و قدرت انتخاب ندارند و نمی توانند بر اندیشه و نگرش خویش مدیریت کنند و به طور معمول می گویند: «من نمی توانم... من اراده ندارم... می خواهم ولی قدرت اجرا ندارم... من در رضایتمندی زندگی مشترک، نقشی ندارم... اگر همسرم یا دیگران تغییر کنند، زندگی ام بهتر می شود و...»در نتیجه خود را در مدیریت ذهن و کنترل احساس و رفتارشان ناتوان و درمانده می بیند و در نهایت، اسیر اندیشه های منفی شده و در ساختن زندگی مشترک، نقشی غیرمسئولانه، منفعلانه و منفی بر عهده می گیرند و مدام با برچسب زدن، به سرزنش و انتقاد آشکار یا پنهان از خود، همسر و دیگران می پردازند، کارهای اشتباه خود را توجیه می کنند و در هر زمینه ای به داوری و پیش داوری می پردازند، انرژی خود را بیشتر در مسیر منفی و تخریب به کار می گیرند و بیشتر روی کمبودها و نقاط منفی خود، همسر تمرکز می کنند. در نتیجه خود و زندگی مشترک را در مسیر تلخی و بدبختی بیشتر قرار می دهند.اگر هر زن و مردی عمیقاً بخواهد زندگی مشترک خود را در جهت مثبت تغییر دهد، آن وقت مساله ی توافق پیش می آید و در واقع زوج با خواستن و انگیزه ی قوی، در مسیر توانستن قرار می گیرد.اگر به گذشته ی خود توجه کنیم، همه ی ما در طول زندگی، موفقیت هایی داشته ایم. اگر موفقیت های به دست آمده را تجزیه و تحلیل کنیم، متوجه خواهیم شد که در میان انبوه آرمان ها و آرزوهای خود، فقط به آنچه که واقعاً و عمیقاً و با انگیزه ی قوی می خواستیم، رسیده ایم، بنابراین با انگیزه ی قوی و کافی، باید دست به کار شد و پذیرفت که زندگی مشترک مطلوب، با خود من شروع می شود و می بایست از هر فرصتی، برای رشد در جهت مثبت و سازنده استفاده کرد. هرچند علاقه اولیه پسر و دختر از شرایط لازم برای یک ازدواج موفق است اما یک ازدواج موفق لوازم دیگری نیز نیاز دارد که از جمله آنها موافقت و هماهنگی خانواده ها است. متأسفانه مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل بسیاری از دختر پسرها به شمار می رود.رضایت داشتن یک فرد از زندگی، تنها منوط به داشتن و برخورداری از دوست داشتن نیست، بلکه به شناختن نعمت و حق شناسی آن نیز هست! چه بسا فردی از داشتههای فراوانی برخوردار باشد اما از زندگی خویش رضایت داشته باشد و حال آنکه شخصی در مقابل باوجود عدم برخورداری از داشته قابل توجه، از زندگی خویش راضی باشد. رضایت از زندگی از درون افراد و مبتنی بر سرمایههای فردی، میجوشد، و اگر قرار باشد از دیگران وام گرفته شود، نه تنها رضایتی در کار نخواهد بود بلکه جز تلاطم و تشویش چیز دیگری به ارمغان نخواد آورد. اگر ذهن فردی گرفتار تحریفات شناختی گردد، تفسیری که از امور مختلف خواهد داشت، تفسیری تحریف شده خواهد بود که در صورت تکرار، خروجی آن میتواند اضطراب، افسردگی، نارضایتی از زندگی و...باشد. تحریف شناختی به زبان ساده و خودمانی، همان عینک بدبینی یا خوشبینی است که میتواند تمام تفسیرها و نگاه ما را به زندگی یا به یک فرد یا یک اتفاق عوض کند. نگاهی که با برداشتن آن عینک به کلی متفاوت می شود. وضعیت فعلی شما معلول عدم ازدواج با معشوقتان نیست، بلکه ناشی از نوع نگاه و روش غلط شما در مواجه با مسائل و تفسیر همراه با تحریف از وقایع است. و مادامیکه چنین رویکردی بر قضاوتهای شما حاکم باشد، نتیجهای جز عدم رضایت از وضع موجود ( به صورت افراطی و پاتولوژیک) به دنبال نخواهد داشت چه با معشوقه ازدواج کنید و یا ازدواج میکردید و چه ازدواج نمیکردید! افرادی که در وضعیت شما قرار دارند به هیچ وجه نقاط منفی و بدی ها و آسیب هایی که از طرف مقابل متحمل شدند را نمی بینند و به همین دلیل علاقه و وابستگی آنهابه مرور ایجاد می شود. شما با تهیه لیستی از نقاط مثبت همسرتان (مطئنا همه ما آدمها هم نقاط مثبت داریم و هم نقاط منفی) آن را هر روز مرور کنید تا نگرشتان نسبت به ایشان منطقی تر شده و احساس بهتری پیدا کنید. سعی کنید بدون خود سرزنشی و مقایسه، نقاط مثبت و خوبی های خودتان را فراموش نکنید و با نوشتن و مرور و نادیده و بی ارزش نکردن آنها به آینده خوشبین و امیدوار باشید. بنابراین در حال حاضر به نظر می رسد توجه به ویژگی های مثبت شخصیتی همسرتان به شما این فرصت را می دهد تا علاقه مندی با ثباتی را نسبت به همسرتان تجربه کنید. افزون بر این فراموش نکنید که طلاق پدیده ای است که عوارض و دشواری های بسیاری را به همراه دارد و در شرایطی که شما در آن قرار دارید به هیچ عنوان برای راه حل توصیه نمی شود. گرچه طلاق انتخاب آخر است اما باید زمانی به این انتخاب به صورت جدی اندیشید که قدرت مقابله با عوارض و دشواری های آن در فرد وجود داشته باشد و صد البته راه دیگری برای حل مشکلات وجود نداشته باشد. شما برای تغییر نگاه خود به همسرتان باید یک تکنیک کاربردی را انجام دهید ، به مدت حداقل دوهفته به طور مستمر هر روز ، حدود 20 دقیقه در زمانی که هر دو راحت تر هستید و یا قبل از خواب ، روبه روی یکدیگر بنشینید و دستان یکدیگر را بگیرید و در چشمان یکدیگرخیره شوید و با مهربانی و علاقه به یکدیگر نگاه کنید در این بیست دقیقه که به طور مستمر دستان در دست یکدیگر میباشد و نگاهها قفل در هم ، حدود 10 دقیقه شما یکی از ویژگی های مثبت و صفت های مثبت همسرتان چه ظاهری و چه رفتاری و خصلتی را اشاره میکنید همراه بامثال و توضیح ( مثلا وجود تو بهم آرامش میده مثلا اون روز مثل یه مرد پشت من بودی ، در روابط زناشویی بسیار خوب هستی" تو در آینده یک پدرایده آل خواهی شد، تو چهره معصومی داری ، تو گونه های زیبا یی داری یا تو ابرو ها و پیشانی پر غروری داری و یا بازوان زیبایی داری و هر خصلت دیگر و ظاهری دیگری ) و 10 دقیقه آخر را نیز ایشان نسبت به شما همین کار را انجام دهند ،حداقل به مدت دو هفته و نتیجه شگفت انگیز آن را ببینید .قطعا هر دو نسبت به هم کشش بیشتری نسبت به قبل پیدا میکنید .در این دو هفته از در آغوش گرفتن های طولانی یکدیگر که باعث تغییر هورمون ها در بدنتان میشود ،غفلت نکنید و بهتر میباشد این کارها را استمرار دهید . در این حین و برای بهتر شدن شرایط خودتان ،انجام کارهایی مانند ورزش های دست جمعی، تعاملات اجتماعی، سرگرمی و تفریح و پرهیز از تنهایی بسیار مفید هستند . به تغذیه ( نه کم خوری و نه پرخوری، استفاده بیشتر از ویتامینها(میوه)، و خواب خود اهمیت بدهید ( متوسط ۷ ساعت، حذف خواب روزانه و مبادرت به خواب سرشب )با افکار منفی و مأیوس کننده مبارزه کنید و پیش بینی منفی نسبت به آینده نداشته باشید. موفقیتهای خویش را که در واقع نعمتهای الهی هستند را به صورت روزانه بنویسد.همانطور که خودتان هم میدانید یکی از راههای آرامش یافتن و خلاصی از دست افکار مختلف انحرافی، تقویت معنویت و ارتباط با خدا است زیرا که اوست که آرامشگر واقعی است «کسانى که ایمان آورده و دلهایشان به یاد خدا آرامش مىگیرد، آگاه باشید که تنها با یاد خدا دلها آرامش پیدا مىکند»، همچنین خاطرات شاد و با هم بودن را دایم در زندگی تان رقم بزنید. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی در کنار همسرتان