ناشناس

حس میکنم دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم

سلام خسته نباشید،من وقتی ۲۰سالم بود با پسرعمم به اجبار نامزد شدم،بعد ۵ ماه جدا شدیم،دلیل جداییمون دخالت های بیش از حد عمم و وابسته بودن پسرعمم به مادرشو کم گذاشتن تو همه ی مسائل بود،در این پنج ماه چند بار رابطه داشتیم اما نه رابطه ی جنسی کامل چون فکر مبکردم منو اون زن و شوهریمو فکرررشم نمیکردم جداشیم،مدتی از این قصیه احساس گناه میکردمو هنوزم احساس گناه و ناراحتی دارم که چرا وقتی دوسش نداشتم اجازه دادم اینطور بشه،بعد اینکه رابطم با ایشون کاملا قطع شد با پسر دیگه ای ک فامیل دور بود و ازبچگی میدونستم منو دوست داره برای سرکوب احساسات بدم ارتباط دوستانه برقرار کردم،یکبار همو دیدیم،سر دعوایی ک بینمون شد عکسی که وقتی باهم بودیم گرفتیمو روی پروفایلش گذاشتو باعث شد همه چیز خراب بشع،من خیلییییی داغون شدم،هرچند رابطمون خیلی وقته تموم شده و من توو شهر دیگه ای دانشجوام اما باز بهش فکر میکنم،گریه میکنم،کابوس میبینم و خودمو در رابطه با همه جیز گناهکار میدونم و حس میکنم هییییچوقت نمیتونم یه عشق واقعی و یه زندگی خوب داشته باشم،فکر میکنم از بقیه ی دخترا خیلی چیزا کم دارم،حس میکنم دست خورده شدم،حس میکنم واقعا نابود شدم،حس میکنم دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم اصلا فکر میکنم هیچووووقت هیچکس دیگه سمت من نمیاد با اینکه قیافه ی خوبی دارم،اعتماد به نفسم خیلییییی اومده پایین،حس میکنم از همه کمترم،من باید جیکار کنم؟!چطور گذشتم فراموش کنم؟چطور دیگه عذاب نکشم؟!
جمعه، 8 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

حس میکنم دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

سلام خسته نباشید،من وقتی ۲۰سالم بود با پسرعمم به اجبار نامزد شدم،بعد ۵ ماه جدا شدیم،دلیل جداییمون دخالت های بیش از حد عمم و وابسته بودن پسرعمم به مادرشو کم گذاشتن تو همه ی مسائل بود،در این پنج ماه چند بار رابطه داشتیم اما نه رابطه ی جنسی کامل چون فکر مبکردم منو اون زن و شوهریمو فکرررشم نمیکردم جداشیم،مدتی از این قصیه احساس گناه میکردمو هنوزم احساس گناه و ناراحتی دارم که چرا وقتی دوسش نداشتم اجازه دادم اینطور بشه،بعد اینکه رابطم با ایشون کاملا قطع شد با پسر دیگه ای ک فامیل دور بود و ازبچگی میدونستم منو دوست داره برای سرکوب احساسات بدم ارتباط دوستانه برقرار کردم،یکبار همو دیدیم،سر دعوایی ک بینمون شد عکسی که وقتی باهم بودیم گرفتیمو روی پروفایلش گذاشتو باعث شد همه چیز خراب بشع،من خیلییییی داغون شدم،هرچند رابطمون خیلی وقته تموم شده و من توو شهر دیگه ای دانشجوام اما باز بهش فکر میکنم،گریه میکنم،کابوس میبینم و خودمو در رابطه با همه جیز گناهکار میدونم و حس میکنم هییییچوقت نمیتونم یه عشق واقعی و یه زندگی خوب داشته باشم،فکر میکنم از بقیه ی دخترا خیلی چیزا کم دارم،حس میکنم دست خورده شدم،حس میکنم واقعا نابود شدم،حس میکنم دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم اصلا فکر میکنم هیچووووقت هیچکس دیگه سمت من نمیاد با اینکه قیافه ی خوبی دارم،اعتماد به نفسم خیلییییی اومده پایین،حس میکنم از همه کمترم،من باید جیکار کنم؟!چطور گذشتم فراموش کنم؟چطور دیگه عذاب نکشم؟!


مشاور: دکتر طیبه قاسمی

پاسخ: با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ؛ خواهر عزیزم ،بدانید که نه طلاق و یا جدایی و نه رفتار اشتباه دیگران هیچ کدام از ارزش های وجودی شما کم نمی کنند.برخی از افراد پس از جدایی دچار افكار نادرست و ناپخته ای چون تنفر از جنس مخالف،‌ فرار از ازدواج، بی ارزش شدن و... می شوند. رهایی از این افكار نیز در رسیدن به آرامش لازم و ضروری است. اگر فرد قادر نباشد افكار نادرست خود را تغییر دهد یقیناً دچار افسردگی حاد شده،‌ از زندگی دست می شوید و هرگز نمی تواند به فرد دیگری اعتماد كرده و دوباره ازدواج نماید. باید فرد مقابل برای همیشه از ذهن شما پاك شود به همین دلیل تمام عكس ها، نامه ها،‌ هدیه ها و چیزهایی كه شما را به یاد او می اندازد از خود دور كنید. حتی تا مدت ها از رفتن به مكان هایی كه مدام با هم به آنجا می رفتید چون پاركی خاص، سینما و ... خودداری كنید. ‌زمان آن فرا رسیده كه به رابطه گذشته خود به عنوان یك تجربه آموزنده بنگرید و بیاندیشید و دیگر خود را وارد دوستی های قبل از ازدواح ننمایید و همیشه خواستگاری را در بستر خانواده و نظارت های آنها پیش ببرید . این مرحله به شما كمك می كند از اشتباهات گذشته خود درس گرفته و دیگر آنها را تكرار ننماید.مرور گذشته تنها و تنها برای عبرت گرفتن است نه برای آزار دادن خود.همیشه جدایی و پایان یک رابطه می‌تواند آسیب‌های فراوانی داشته‌باشد به‌خصوص اگر فرد غافلگیر شود و نداند در چنین موقعیتی باید چگونه برخورد کرد، گاهی ۲ فرد برای هم مناسب نیستند و باید هرچه زودتر رابطه را تمام کنند.مسلما کار راحتی نیست ولی می‌توان با یک نگاه واقع‌بینانه و بدون آسیب روانی زیاد زندگی جدیدی را آغاز کرد.همه چیز را نمی‌توان فراموش کرد نباید انتظار داشت که بتوان همه چیز را فراموش کرد.برای رها شدن از گذشته باید یاد بگیرید که ذهن را مدیریت کنید و هرلحظه نسبت به‌خودتان آگاه باشید و نگذارید ذهن هرگاه که خواست به گذشته سفر کند.اگر دقت کرده‌باشید بیشتر اوقات ذهن یا در گذشته سیر می‌کند یا در آینده و کمتر پیش می‌آید که ذهن به همان زمان حال فکر کند.ذهن مثل کودکی بازیگوش مرتب بین گذشته و آینده گردش می‌کند، با آموختن روش‌های بدست گرفتن افسار ذهن می‌توانید مانع سفر آن به گذشته‌های نامطلوب شوید.دستور ایست دهید این روش را روش ایست ذهنی می‌نامیم، یعنی لازم است خیلی محکم و مقتدر به ذهن‌تان ایست بدهید تا نتواند به هرکجا خواست برود.شاید برای همه ما پیش آمده باشد که هنگام تماشای تلویزیون یا در تاکسی یا… یک دفعه ذهن به سمت موضوعی در گذشته منحرف می‌شود و برای دقایقی یا ساعاتی یا حتی چند روز کنترل ذهن از دست می‌رود.در حقیقت اگر آگاه نباشید و نبینید که ذهن‌تان در حال سفر به گذشته است نمی‌توانید جلوی آن را بگیرید اما اگر حواس‌تان باشد به محض این‌که ذهن بخواهد به گذشته سفر کند به آن یک ایست محکم می‌دهید واز پیشروی آن جلوگیری می‌کنید. روی این فکرها ضربدر بزنید و جلوی آن‌ها را بگیرید.ذهن تا حد معینی گنجایش دارد و باید به نوعی از افکار نامطلوب و دوست نداشتنی خالی شود.بهترین کار در این زمان نوشتن است، کافی است هرچه در ذهن دارید بدون هیچ‌گونه انتخابی روی کاغذ بیاورید وهیچ‌چیزی را جا نیندازید، باید کاملا بدون سانسور و صادقانه بنویسید تا ذهن کاملا تخلیه شود.بعد وقتی ذهن کاملا خالی شد،آرامش بیشتری خواهید داشت . بعد از پایان رابطه مدت زمانی طول می‌کشد که شرایط دوباره عادی شود.این زمان در درجه اول بستگی به میزان پذیرش شما دارد و بعد باتوجه به راه‌هایی که برای مدیریت ذهن‌تان انتخاب کرده‌اید می‌تواند این زمان طولانی‌تر یا کوتاه‌تر باشد.معمولا 6 ماه تا یکسال زمان می‌برد که فرد بتواند خود را با شرایط جدید وفق دهد، با کسی حرف بزنید گاهی بعد از جدایی آنقدر فرد تحت فشار قرار می‌گیرد که بد نیست با یک مشاور صحبت کند چون شاید مشاور بتواند به او کمک کند تا از فضای وابستگی بیرون بیاید چون گاهی مشاور به تحلیل‌هایی از دوران کودکی و شخصیت فرد می‌رسد که می‌تواند بسیار کمک‌کننده باشد، از طرف دیگر فضای حمایتی جلسات مشاوره هم می‌تواند کمک بیشتری بکند.البته خودتان درذهن‌تان باید به این پذیرش رسیده‌باشید که قطع این رابطه به نفع‌تان بوده‌است، در این حالت دیگران نیز با حمایت‌شان به شما کمک بیشتری می‌کنند.به‌دنبال تغییر باشید بعد از جدایی هرگونه تغییر محیطی می‌تواند به شما کمک کند، مثلا سفر یا خرید وسیله‌ای ‌تازه یا… مثلا اگر از مدت‌ها پیش می‌خواستید میز تازه‌ای برای خود بخرید، ‌حالا همان خرید می‌تواند کمک‌کننده باشد.به سراغ کارهایی بروید که مدت‌هاست انجام نداده‌اید و انجام آن‌ها می‌تواند حس‌های جدیدی را در شما ایجاد کند، مثلا می‌توانید به سراغ کلاس‌های هنری یا ورزشی که مدت‌هاست آن را دوست دارید بروید یا آموختن یک زبان تازه یا… بروید تا حسابی مشغول شوید.در واقع به‌دنبال فعالیت جدیدی باشید که تا به حال به آن نپرداخته‌اید و می‌تواند بسیاری از انرژی‌های‌تان را تخلیه کند و دیگر فرصت نکنید به چیزی فکر کنید.نگران حرف مردم نباشید متاسفانه آدم‌ها متوجه نیستند که وقتی به حرف دیگران اهمیت زیادی می‌دهند در واقع خود را تبدیل به عروسکی می‌کنند که نخ‌هایش در دست دیگران است، چون باید خود را شبیه حرف دیگران کنند.ما یک‌بار بیشتر به دنیا نمی‌آییم و فرصت کمی هم در اختیار داریم، در این فرصت کوتاه قرار نیست طبق گفته دیگران زندگی کنیم چون در این صورت مسلما زندگی خود را باخته‌ایم.آدم‌هایی که از کمبود خودباوری و اعتماد به نفس رنج می‌برند و تایید درونی ندارند معمولا در بیرون و در حرف‌های دیگران به‌دنبال تایید هستند و منتظرند تا ببینند دیگران چه چیزی می‌گویند تا عمل کنند.اگر بتوانید خودتان تایید را به‌خود بدهید دیگر نیازی به حرف دیگران ندارید.باید بدانید مردم حرف‌های زیاد می‌زنند و شما باید فقط به حرف‌های خودتان گوش کنید، شما باید جایی در زندگی‌تان تصمیم بگیرید که فقط خودتان باشید؛ بدون نقاب، بدون فیلم بازی کردن و… گذر زمان همه زخم ها را التیام می دهد” در این رابطه واقعاً کاربرد دارد. بااینکه روند این جریان ممکن است طولانی و سخت به نظر بیاید، احساسات دردناک فقدان از دست دادن یک رابطه عشقی با گذر زمان از بین می رود. اما، هر چیزی که روند فراموشی را مختل کند، مثل دیدن دوباره شریک عشقی گذشته یا امید داشتن به برقراری مجدد رابطه، جرقه احساسات را دوباره روشن می کند. از دوستان و خانواده کمک بگیرید. حمایت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورها در کنار آمدن بااین فقدان است. از دوستان و افرادی که به حرفهایتان گوش می دهند و به شما برای ادامه زندگی انگیزه می دهند کمک بگیرید. گذراندن وقت با دیگران ممکن است که در ابتدای کار برایتان دشوار باشد اما کمکتان میکند بفهمید که کسان دیگری هم در زندگیتان هستند که نگران شما هستند و حمایتتان میکنند. ارتباط مداوم با شریک عشقی سابق باعث می شود که التیام یافتنتان به تاخیر بیفتد و به حس عزت نفستان هم لطمه بخورد. برنامه روزانه داشته باشید. سازمان دهی کردن زمانتان و داشتن برنامه می تواند به کم کردن فشار روحی شما کمک کرده و فکرتان را از عشق قدیمی به مسائل دیگر زندگی معطوف کند. باید سعی کنید انرژی ذهنیتان را به انجام کارها و پروژه های دیگر هدایت کنید.علایق، فعالیت ها و رابطه های سالم با همجنسان ،جدیدی در زندگیتان ایجاد کنید. دکوراسیون محل زندگیتان را تغییر دهید. از آنجا كه معمولاً افكار مزاحم معمولاً در تنهايي به ذهن افراد وارد مي شود، حتي المقدور از قرار گرفتن در مكان هاي خلوت و تنهايي به مدت زياد اجتناب كنيد. با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.