ناشناس

چرا خدا برای وجود هرچیزی علتی قرار داده اما وجود خودش هیچ علتی نداره؟

چرا دنیای ما دنیای علت و معلولی هست ؟ چرا ما برای هر چیز دنبال علتش میگردیم ، این سوالی ایت که جواب انرا تا حالا از کسی نشنیده ام و شاید سوال خیلی ها باشد چرا دنیای ما علت و معلولی است چرا میگوییم و باور داریم که خدا هر چیزی را برای علتی افریده در حالیکه او نیاز به علت و دلیل ندارد ؟
چهارشنبه، 13 دی 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد دهقان
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

چرا خدا برای وجود هرچیزی علتی قرار داده اما وجود خودش هیچ علتی نداره؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 38 ساله )

چرا دنیای ما دنیای علت و معلولی هست ؟ چرا ما برای هر چیز دنبال علتش میگردیم ، این سوالی ایت که جواب انرا تا حالا از کسی نشنیده ام و شاید سوال خیلی ها باشد

چرا دنیای ما علت و معلولی است

چرا میگوییم و باور داریم که خدا هر چیزی را برای علتی افریده در حالیکه او نیاز به علت و دلیل ندارد ؟


مشاور: محمد علی رضایی

با سلام و احترام پرسشگر گرامی: چون این سوال شما دو قسمت دارد، لذا در دو قسمت مجزا به ان پاسخ داده می شود:
سوال اول- چرا خدا دنیا بر نظام علت و معلول افریده و چرا برای هرچیزی علتی قرار داده است؟ در پاسخ به این سوال باید گفت: قانون «علیت» از امور فطری و بدیهی در نزد عقل است که بسیاری از استدلال ها به آن بر می‌گردد، زیرا آنچه که برای هر کس به شکل عقلی و فطری قابل درک است اینکه هر آنچه قبلا وجود نداشته نیاز مند علتی برای به وجود آمدن است، پس مخلوقات خدا هم چون زمانی وجود نداشته اند لذا نیازمند علتی برای به وجود آمدن هستند که سرسلسله این تمامی علت ها بدون تردید علت العلل، یعنی خداوند متعال است، پس موجودی که از ازل بوده است، ذات اقدس اله است. از طرفی دیگر همین ذات مقدس، طبق آیات شریفه و به حکم عقل، همان طور که ازلی است، ابدی و لایزال هم می‌باشد؛ زیرا وجودی می‌تواند علت تمام موجودات باشد که خود هیچ نقصی نداشته باشد؛ چراکه لازمه نقصان، احتیاج است و موجود محتاج خود معلول موجود کامل تر از خود است، لذاست که مخلوقات ممکن الوجود زمانی وجود نداشته و عدم بودند که با حصول عللی که در نهایت منتهی به علت العلل می شود که عقلا معلول بودن مخلوقات را هم پذیرفته ایم و این نیاز مندی به علت حقیقت عینی مخلوقات است، برخلاف خداوند که غنی مطلق است. دلیل نیازمندی مخلوقات به علت، فقر ذاتی آنهاست، وقتی امکان فقری برای وجود ثابت شد، این امکان، وصف وجود می شود، امکان فقری عین همان احتیاج و فقری است که در ذات معلول وجود دارد و فقر و احتیاج از ذاتیات مخلوقات به شمار می رود، وقتی یک چیزی برای وجودی ذاتی شد، تا وقتی که آن وجود موجود است، این شیء از آن جدا نمی‌شود و همیشه همراه آن است. در نتیجه معلول مادامی که وجود دارد، احتیاجش به علت باقی است.
سوال دوم- چرا خداوند متعال خودش معلول نیست؟ در پاسخ این سوال باید گفت: معلول موجودی است که نبوده، سپس به وجود آمده است و به اصطلاح فلسفی می‌گویند : موجودی که سابقه عدم دارد؛ چون چنین موجودی باید علتی مافوق خود داشته باشد تا او را از نیستی به هستی آورده باشد. چرا که وجود ذاتی او نیست از کسی گرفته است و ما به دنبال آن کس هستیم. اما اگر موجودی را یافتیم که سابقه عدم ندارد، یعنی نمی‌توان بازه زمانی را یافت که او نبوده باشد، بلکه همیشه بوده و خواهد بود، چرا که وجود ذاتی اوست و از ذات او هستی می‌جوشد، چنین موجودی اصلا معلول نمی‌تواند باشد تا به دنبال علت آن باشیم. خداوند متعال واجب الوجود است، یعنی وجود برای او ذاتی است و چون وجود ذاتی اوست هرگز از او جدا نمی شود، پس همیشه بوده و خواهد بود و به اصطلاح دینی آن «ازلی و ابدی» است، پس از تحت قانون علیت خارج است، علیت می‌گوید هر پدیده و معلول علت می‌خواهد، و چون خدا معلول و پدیده نیست، پس مشمول این قاعده نمی‌شود. برای روشن شدن بحث مثالی ذکر می‌کنم، آب شیرین شده، اینجا چون می‌دانیم آب فی نفسه شیرین نیست، به دنبال علت شیرین شدنش می‌گردیم، چون شیرینی ذاتی آب نیست. اما در مورد خود شکر دیگر این سوال را تکرار نمی‌کنیم، چون می‌دانیم شکر ذاتا شیرین است و نمی‌توان زمانی را یافت که شکر شیرین نبوده باشد، در مورد خدا هم همین‌گونه است خدا ذاتا موجود است، پس هرگز نمی‌توان زمانی را پیدا کرد که خدا نباشد. موفق و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما