بلاتکلیفی در رابطه برای ازدواج
سلام. من قبلا مشکل دیگه ای رو برای شما مطرح کردم. الان مورد دیگه ای هست که واقعا داره عذابم میده.
من 1 ساله با اقایی نامزد هستم. ایشون تازگی مشکلات مالی و کاری و بهونه می کنه و به من توجه نمیکنه.
نکته ای که منو به خودش جلب کرده اینه که احر هفته ها که تعطیل هست و همیشه به بهونه ای خودش و مشغول نشون میده . به من میگه درگیرم گرفتارم بعد سر از مهمونی در میاره یا سینما...عزت نفس من پایین اومده انگار من اولویت اخرش هستم . برای یا من بودن تلاشی نمیکنه. شاید چون این موضوع رو خیلی بهش گوشزد کردم براش بی معنی شده. نمی دونم باید چی کار کنم. از علاقه حرف می زنه اما در عمل هیچی...حتی از نظر مالی هم ساپورتی نمیکنه یا مثلا بگو هدیه ای چیزی...شاید بگید چقدر ساده ای که تو هنچین رابطه ای موندی...من فقط از علاقه ام بود که باهاش موندم و خواستم بفهمه درکش می کنم و دنبال چیزی نیستم...ولی حس حقارت بهم دست داده.
.از طرفی گفته بود جند ماه به من فرصت بده تا برای ازدواج اقدام کنم , این رفتارا رو می بینم سرد شده ام از طرفی نمی دونم چه جوری باهاش مطرح کنم که تکلیف منو معلوم کنه...
مردی اگر زنی و بخواد برای ارامشش هر کاری می کنه ولی این اقا منو در حاشیه نگه داشته....
لطفا راهنماییم کنید چه کاری انجام بدم که به صلاحمه.
ممنون
مشاور: طیبه قاسمی
با عرض سلام و احترام خدمت شما خواهر گرامی ؛
خواهر عزیزم ، توقع شما از نامزدتان برای ابراز علاقه و مهرورزی زیاد نیست. این یک تمایل و گرایش طبیعی است. همه انسانها نیاز دارند مورد عشق و محبت همسرآینده خود قرار گیرند, دوست بدارند و دوست داشته شوند. این نیاز یعنی “نیاز به عشق و محبت” همانطور که همه می دانند در خانمها بیشتر از آقایان است. در واقع بعضی از نیاز ها در زنان بیش از مردان است و بالعکس. مثلا نیاز مردان به رابطه جنسی, عزت نفس و قدرت بیش از زنان است و جالب است که نیاز به عشق و محبت هم در زنان بر عزت نفس و رابطه جنسی می چربد.نتیجه اینکه بعضی از نیازها در زن و مرد نسبت به نیازهای دیگر در اولویت هستند. بنابر این, انتظار شما یک انتظار طبیعی است اما اینکه بخواهید جدا شوید و کامل رابطه را قطع کنید کار اشتباهی است. اینکه شما سعی و تلاش زیادی کرده اید تا نامزدتان ابراز علاقه کند اما موفق نشده اید دلیل نمی شود که هیچ فایده ای ندارد و نمی توان در این مرد تغییری ایجاد کرد. چون این کار یک کار تخصصی است. یک روانشناس می تواند تغییرات مطلوبی را در نامزدتان ایجاد کند تا ایشان هم به شما ابراز احساسات کند. بزرگترین ضعف همسر شما ضعف در هوش عاطفی است. افرادیکه در هوش عاطفی قوی هستند به راحتی می توانند احساسات و عواطف خود را کنترل و یا ابراز کنند. آنها نه تنها می توانند احساسات و عواطف خود بلکه می توانند احساسات و عواطف دیگران را هم کنترل کنند. خوشبختانه هوش عاطفی (EQ) بر خلاف هوش عقلانی (IQ) قابل رشد, آموزش و یادگیری است. و نامزد شما می تواند طی ۴ الی ۸ جلسه مهارتهای مربوط به هوش عاطفی را از یک روانشناس با تجربه یاد بگیرد و این ضعف خود را بر طرف کند. چون همانطور که گفتم نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن یک نیاز اولیه و فطری است. اما راه و روش می خواهد. از این به بعد دست از اتنقاد از نامزدتان بردارید،از نظر روانشناسان زناشویی, ما اصلا انتقاد سازنده نداریم; انتقاد کلا رنج آور و آزارنده است و پیامش اینست که تو اشتباه کردی, تو افکارت, رفتارت و احساساتت غلط است و تو بدی. وقتی انتقادهای شما هر روز و هفته تکرار می شود این تفکر در نامزدتان شکل می گیرد که آدم خوبی نیست. او به این نتیجه میرسد که: من بدم و این اندیشه من بدم, یک اندیشه خطرناک است. روزی که نامزدتان باورش شود که یک انسان سرد و بی عاطفه است آن روز نقطه سقوط او (از نظر احساسی و عاطفی) است. پس بدست خودتان این احساسات را از بین نبرید.” اگر اربابی رعیتی داشته باشد پاک و صادق, و هر روز به او بگوید: دزد, بالاخره آن رعیت دزد خواهد شد”پس اگر هر روز با زبان و رفتارتان به نامزدتان بگویید که تو سردی, تو بی عاطفه ای, تو گرم نیستی, چرا محبت نمی کنی؟ چرا احساساتت را پنهان می کنی به دست خودتان گور احساسات و عواطف همسرتان را کنده اید. او باور می کند که آدم بی احساسی است. در حالیکه نامزد شما دارای احساسات هست اما یا یاد نگرفته که آنها را ابراز کند و یا اینکه یاد گرفته اما به دلیل شرم و خجالت ویاذ عدم موقعیت مناسب , قادر به ابراز احساساتش نیست. مادری میگفت باور کنید من عاشق بچه هایم هستم میدانم که آنها به محبت من احتیاج دارند, دوست دارم به آنها محبت کنم و دلم هم برای آنها کباب میشود اما هر کاری می کنم متاسفانه نمی توانم محبتم را به آنها ابراز کنم. این یک مشکل بزرگ است. اینکه انسان دوست دارد اما نمی تواند احساساتش را بروز دهد یک درد است. آقای دیگری می گفت من به همسرم می گویم: ما شما را دوست داریم و خانمم هم به تمسخر می گفت مگه شما چند نفرید؟خوب می بینید که خیلی از مردها دوست دارند به همسرشان بطور مستقیم بگویند: دوستت دارم اما به دلایلی مثل نداشتن مدل خوب در این زمینه, خجالت و…..نمی توانند مجبتشان را ابراز کنند.نامزد شما هم می داند که باید عشق و محبت خود را ابراز کند اما مشکل او دانستن نیست مشکل او نتوانستن است. بنابر این باید به او کمک کرد تا قادر به بیان احساساتش بشود. خودتان یک مدل بسیار خوب از ارائه عشق و محبت به او در حد متعادل باشید: چندین هفته بدون هیچ چشمداشت و انتظاری از نامزدتان یک طرفه به نیازهای عاطفی او پاسخ دهید. دقت کنید ،می گویم بدون هیچ انتظار و توقعی برای جبران یا تلافی کردن محبتهای شما از سوی نامزدتان. چون نامزد شما دقیقا متوجه می شود که وقتی شما دارید محبت می کنید, آیا دارید معامله میکنید؟ یا اینکه, محبتتان یک محبت بی چشمداشت است؟ پس خالصانه, بی چشمداشت و بدون هیچ انتظار بازگشتی شروع کنید به محبت کردن. در مرحله بعد اینکه بخشهایی از رفتار نامزدتان را که حاکی از ابراز محبت به شماست را به خوبی مورد توجه و تقویت قرار دهید:مثلا بجای اینکه صحنه هایی از زندگیتان را یادآوری کنید که حاکی از سردی و بی تفاوتی ایشان است بالعکس شما صحنه هایی از زندگی و روابطتان با او را برجسته میکنید که او (حتی ذره ای) به شما ابراز علاقه کرده است. در واقع بجای سرزنش, توبیخ, انتقاد و تحقیر و تضعیف, تقویت کنید. بجای اینکه بگویید تو بلد نیستی محبت کنی یا چرا محبت نمی کنی؟ به این مثالها توجه کنید: اون روز وقتی کنارم نشستی خیلی حس خوب و قشنگی داشتم. احساس شیرینی بود. یک احساس خیلی جالب همراه با آرامش...اون روز توی مهمونی وقتی جلوی همه مهمانها برایم میوه پوست کندی خیلی ذوق کردم. جالب بود. منم واقعا ممنونم که جلوی همه سرافرازم کردی.....دیشب که می خواستیم بریم بیرون تو به خاطر من خیلی معطل شدی اما صبر کردی و لام تا کام هیچ حرفی نزدی, تا من هم حاضر بشم از صبر و تحملی که داشتی واقعا ممنونم.و ......با این روش دیگر به نامزدتان نمی گویید که تو بدی؛ بلکه میگویید تو خوبی اما دلم میخواهد خوبتر باشی. این خیلی زیباتر و موثرتر است.نکته دیگر اینکه وقتی شما به نامزدتان محبت میکنید در واقع به نیمی از نیاز خودتان هم پاسخ میدهید زیرا ما بعنوان یک انسان, هم دوست داریم محبت کنیم, هم محبت ببینیم. (نیاز به دوست داشتن و دوست داشته شدن). توجه داشته باشید که شیوه ابراز محبت در مردان و زنان متفاوت است. ما ۳ نوع استراتژی عشقی داریم:استراتژی کلامی:1- ابراز احساسات از طریق کلام و زبان 2-استراتژسی لمسی: ابراز احساسات از طریق نوازش, در آغوش کشیدن و …3- استراتژی عملی و چشمی: ابراز احساسات از طریق انجام کارهای عملی مثل مسافرت و گردش و رستوران بردن, خانه و ماشین بنام زدن یا کادو خریدن و هدیه دادن و…اما اشتباه بسیاری از خانمها و آقایان اینست که فقط محبتی را که خودشان می پسندند محبت میدانند.از افتادن به دام ” فیلتر ذهنی ” اجتناب کنید:فیلتر ذهنی یک “تفکر غیر منطقی” است که در آن ما فقط و فقط ضعفهای نامزدمان را می بینیم و توجهی به دهها صفت خوب او نمی کنیم. همانطور که فیلتر, کارش گرفتن تفاله ها و بدیهاست, گاه مغز انسان هم تنها به نقطه ضعفها, کمبودها و اشتباهات آدمها تمرکز میکند و از آن بدتر اینکه آنها را درشت میکند و در ذهنش فاجعه می سازد. قطعا نامزد شما دهها صفت خوب هم دارد که خوب است به آنها هم توجه کنید. تمام خوبیهایی را که طی یک سال نامزدی در حق شما انجام داده یادداشت کنید. صفات خوبش را بنویسید و به او هدیه دهید. همه اینها را انجام دهید نه برای اینکه او هم متقابلا انجام دهد هر چند او خودبخود جبران خواهد کرد اما شما “کار خوب” را, بخاطر خود” کار خوب” انجام دهید. محبت کردن خوب است. زیباست .همیشه در زندگی بنا را بر تقویت همسرتان و خانواه بگذارید. مراقب باشید در دام نیاز کاذب نیوفتید .از نیاز کاذب اجتناب کنید:این یک واقعیت است که شما به عشق و محبت نامزدتان احتیاج دارید اما نیاز شما به عشق و محبت نامزدتان مثل نیاز به اکسیژن و آب و غذا نیست. طوری در ذهنتان صحبت نکنید که گویی بدون نیاز به محبت او نابود میشوید. چه بسیار انسانهایی که در طی سالهای زندگی نه محبت پدر و مادر دیده اند نه محبت همسر اما توانستند روحیه شاد و سالمی داشته و به پیشرفتهای چشمگیری هم نائل شوند. بنابراین نیاز به عشق و محبت را تا حد اکسیژن و آب و غذا در خودتان بالا نبرید. همه ما نیاز به توجه و محبت عزیزانمان داریم اما اینطور نیست که بدون محبت آنها بمیریم. بعلاوه وقتی شما به نامزدتان محبت میکنید خودتان هم به بخشی از نیازهایتان که نیاز به دوست داشتن است پاسخ می دهید. توجه و محبت همسرتان را با لیاقت و عزت داشتن مساوی ندانید. شما انسان با ارزشی هستید. برای با ارزش بودن ما همین بس که ما انسانیم. بنابراین چه مامزدتان شما را تحویل بگیرد و محبت بکند و چه محبت نکند و تحویلتان نگیرد شما به هزار و یک دلیل انسان با ارزشی هستید. اینکه ما عزت نفس خودمان را مشروط به توجه و محبت دیگران بکنیم اشتباه محض است. انسانها باید در درون احساس ارزشمندی کنند. ما نباید عزت نفسمان وابسته به رفتارهای دیگران باشد. اگر ما عزت نفسان وابسته به رفتارهای دیگران باشد برای عزت نفس یک ملاک بیرونی داریم که از دست ما خارج است چون هر لحظه هر کسی ممکن است با ما یک رفتار نامحترمانه و آزارنده داشته باشد.در نتیجه ما باید یک ملاک درونی برای عزت نفس داشته باشیم و از اعماق وجودمان و در درونمان احساس لیاقت کنیم. خودتان را به دیگران حتی همسر آینده وابسته نکنید بلکه در درون احساس لیاقت و ارزشمندی کنید.به هر حال بهتر است اندکی دیگر صبوری پیشه کنید و با شیوه هایی که در بالا بیان شد ادامه دهید .حتما بعد از ۲ ماه که روی خودتان کار کردید نامزدتان را هم ترغیب کنید تا نزد یک روانشناس برود. قطعا او هم دلایلی برای رفتارهایش دارد که با ریشه یابی درمان خواهد شد. مشکل شما مشکل سخت و پیچیده ای نیست که بخواهید از نامزدتان جدا شوید.میتوانید در عین حالی که به او محبت دارید ، همیشه برای او در دسترس نباشید و گاهی در دسترس نبودن علاوه بر اینکه جذابیت شما را بیشتر میکند ، اشتیاق او را برای سرعت بخشی به ازدواج با شما بیشتر خواهد کرد ،خواهر عزیزم ، مردان جذب اعتماد به نفس در زنان میشوند ، زنانی که در عین اعتماد به نفس مهربان و وابسته نباشند ، اظهار وابستگی شدید مردان را از زنان دور خواهد کرد . برای اطلاعات بیشتر در این زمینه، کتابهای سودمند زیر را به شما پیشنهاد میکنم:
نجات رابطه، فیلیپ مکگرا، ترجمه قراچهداغی، انتشارات ذهنآویز، تهران
عشق هرگز کافی نیست، پرفسور بک، ترجمه قراچهداغی، انتشارات ذهنآویز، تهران
بهشت خانواده، جواد مصطفوی، انتشارات نشر فرهنگ اسلامی، قم
با آرزوی خوشبختی و آرامش در زندگی برای شما