بعد از مرگ نزدیکانم استرس و افسردگی میگیرم

بعد از فوت مادر بزرگم ترس از مرگ وجودم را فرا گرفته.استرس و اضطراب دارم خیلی زیاد و فقط به مردن خودم فکر میکنم
چهارشنبه، 4 بهمن 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: حسن نجفی
موارد بیشتر برای شما

بعد از مرگ نزدیکانم استرس و افسردگی میگیرم

( تحصیلات : فوق دیپلم ، 26 ساله )

بعد از فوت مادر بزرگم ترس از مرگ وجودم را فرا گرفته.استرس و اضطراب دارم خیلی زیاد و فقط به مردن خودم فکر میکنم


مشاور: طیبه قاسمی

باعرض سلام و احترام خدمت  شما خواهر گرامی؛
خواهر عزیزم ، مرگ یکی از رخدادهای زندگی و از سنتهای قطعی نظام افرینش است به رغم عمومیت این پدیده، مرگ عزیزان و یا فکر مرگ برای اغلب افراد اضطراب اور است این اضطراب عوامل متعدد شناختی، عاطفی و رفتاری دارد شاید عمده ترین عامل آن وحشت از نابودی و گرایش به جاودانگی است لذا اگر افراد نگرش خود را نسبت به مرگ اصلاح کنند و این حقیقت را دریابند که مرگ فنا و نابودی نیست بلکه انتقال از حالی به حال دیگر است این نگرانی ها و و حشت ها برطرف می شود.ترس از مرگ یک نوع از انواع ترس است و ترس یکی شاخه های اضطراب(دلشوره) بشمار می‌رود‌ و اضطراب در حد اعتدال به عنوان یکی از نعمتها و عطیه های بزرگ خداوند حکیم به انسان به حساب می آید به گونه ای که می‌توان گفت اگر اضطراب را از وجود انسان حذف کنیم درب بسیاری از چیزهای خوب که انسان در زندگی نیاز مبرم به آنها دارد بسته می‌شود، و فقدان اضطراب می تواند ما را با مشکلات و خطرات قابل ملاحظه ای مواجه نماید، اگر اضطراب نباشد کارمند بر سر کار حاضر نمی شود و یا کارش را درست انجام نمی دهد، دانش آموز درس نمی خواند و مادر به خوبی از فرزندش مراقبت نمی کند، راننده لوازم ایمنی راه را با خود برنمی داردف، مرد خانه، برای امرار معاش خانواده تلاش نمی کند و بطور خلاصه باید گفت که بسیاری از فعالیت ها بشری تعطیل می‌شود و در نهایت انسان گامی به هلاکت نزدیکتر می شود. بنابراین ترس و اضطراب به منزله بخشی از زندگی هر انسان و یکی از مولفه های ساختار یک شخصیت نرمال است.و برای همین ترس و اضطراب تا حد نرمال ان بهنجار و مثبت است.چرا که این فرصت را برای افراد فراهم می اورد تا مکانیزمهای سازشی و پیش بینی های لازم جهت موقعیت جدید را انجام دهدو حتی موجب ایجاد سازندگی و خلاقیت در فرد می شود. اما ما یک نوع ترس مرضی که شاخه ای از اضطراب مرضی است را نیز داریم همانگونه که گفته شد همه مردم ترس را تجربه می کنند اما اگر حالت ترس جنبه مزمن و مداوم پیدا کند در این صورت مرضی محسوب می شود و نه تنها نمی توان انرا مثبت و سازنده دانست بلکه موجب استیصال گسترده فرد در امور مختلف فردی وتعاملات اجتماعی او شده و او را از رسیدن به هدفش باز می دارد.حال با این مقدمة کوتاه به پاسخ پرسش شما می‌پردازیم.خواهر گرامی اگر ترس و دلشوره و ترس شما از مرگ موجب می گردد که همیشه بیاد آخرت باشید و سعی نمایید که کارهای خود را طوری تنظیم نمایید که آخرت‌تان آسیب نبیند و متضرر نشوید، پس خوشا بحالتان زیرا که ویژگی یک مومن را پیدا کرده اید زیرا طبق فرمودة قرآن و روایات مومن باید همیشه نگران این باشد و ترس این ‌را داشته باشد که مبادا آخرتش هم آغوش با رنج وعذاب گردد، لذا برای دفع و رفع این نگرانی همیشه سعی می‌کند رضایت پروردگار را جلب نماید و از کارهایی که عاقبت او را قرین عذاب الهی که بسیار وحشت زا و سخت است دوری نماید، اینچنین شخصی هرگز نباید از مرگ بترسد زیرا با مرگ حیات جاوید و جدید وبی دغدغة او شروع می شود. که شما برای اینکه شناخت تان در این باره بیشتر شود می توانید به کتابهایی که ویژگی های بهشت را برشمرده اند مراجعه نمایید تا از جایگاه و موقعیت مومنان که انشاء الله خودتان نیز از آنان هستید واقف شوید تا ببینید که مرگ چه چیز گرانبها، مطلوب و لذت بخشی را برای مومن به ارمغان می آورد. و مومن با مرگ به چه زندگی خوش و راحتی می رسد که قابل مقایسه با زندگی این دنیا نیست، حضرت امیر در روایتی که از ایشان نقل شده می فرمایند که دنیا بهشت کافر است و زندان مومن زیرا مومن می داند که با مرگ خود به چه مرحله ای صعود خواهد کرد و بهشت کافر است چون کافر با مرگ به چنان عذاب دچار خواهد شد که آرزو کند که ای کاش هیچ وقت از مادر متولد نمی شد و یا ای کاش مشتی خاک می بود. پس کسی که باید از مرگ بترسد کافر است نه مومنینی امثال شما، من مثالی برای روشن تر شدن موضوع می آورم تا شناخت شما به این مساله مرگ اصلاح شده و تقویت یابد تا امیدتان تقویت شده و خوف‌تان تبدیل به دلگرمی و اضطراب‌تان تبدیل به آرامش گردد. انسان همانند کودکی در جنین مادر است و شما وقتی که از جنین بپرسید که آیا مایل است از محیطی که تغذیه او خون است و اطرافش تنگ و تاریک جدا شود و یا نه؟ او با اطمینان به شما خواهد گفت بهترین مکان همین محیط من است و بهترین غذا نیز همین خونی است که من می خورم و هنگام تولد نیز گریه ای از سر اعتراض سر می‌دهد که چرا مرا از محیطی که در آن راحت بودم جدا کردید و وقتی به این جهان وارد می شود کم کم می بیند که این جهان و غذاهای موجود در آن از جهت کیفیت و کمیت اصلا قابل مقایسه با جهانی نیست که قبلا در آن بسر می برده است. و لذا وقتی پشت سر خود نگاه می کنیم هیچ گاه مردن باعث نابودی و نقصان ما نشده بلکه به یک مرتبه بالا تر از جایگاه قبلی خود صعود کرده ایم پس نباید از مردن بترسیم چون با مردن زندگی ما به نحو برتر و بالاتری ادامه می یابد. برای همین، مومن نباید از مردن بترسد چون با مرگ به چیز بهتر و بالاتری که اصلا قابل مقایسه با این جهان از جهت کیفیت و کمیت نیست دست می یابد.اما آنچه که شما در پرسش خود مطرح کرده اید ترس و اضطرابی بیش از حد مجاز را نشان می دهد و حکایت از مرضی بودن و منفی بودن مقداری از ترس و اضطراب شما دارد. برای فائق آمدن بر این جنبة ترس‌تان از مرگ، راهکار هایی پیشنهاد می شود.
1- برنامه ای بریزید که گاهی اوقات سری به قبرستانها بزنید و در میان قبرها قدم بزنید و تفکر کنید، تا کم‌کم متوجه شوید که مرگ و به عبارت دیگر سفر کردن از این جهان به آن جهان سرنوشت محتوم هر انسانی است. این برداشت شما از مرگ باعث می شود که به جای ترس مرضی از مرگ، ترس مثبت و اضطراب سازنده از مرگ داشته باشید و سعی نمایید که در زندگی توشه‌ای در خور برای آخرت فراهم کنید .
2- سعی نمایید در تشییع جنازه ها شرکت کنید زیرا این نیز باعث می شود انس و الفت بیشتری با واقعیتی به نام مرگ و یا همان هجرت به سوی دیگر پیدا کنید. و بعد از مدت مدیدی که با این واقعیت کنار آمدید سعی نمایید بر سر بالین مرده نیز حاضر شوید تا ببینید که مرگ هیچ ترس و واهمه ای در بر ندارد، این امر باعث می شود که مسئله مرگ عادی تر برایتان جلوه کند و هضم آن برایتان راحتر شود.
3- راهکار دیگر خواندن کتابهایی در مورد کسانی است که به نحوی چشمشان به عالم دیگر باز شده و یا مکاشفاتی در باره آن داشته‌اند. ترس از رانندگی تا زمانی دوام دارد که شخص اقدام به رانندگی نکرده است و بمجرد درگیرشدن شخص با رانندگی و نشستن او پشت فرمان، کم کم ترس او نیز می ریزد.
4- دیدن ویا گوش کردن و یا خواندن کتاب سیاحت غرب تالیف آیت الله میزا نجقی قوچانی که بنا به فرموده شهید مطهری ایشان این مطالب را در عالم مکاشفه دیده اند، (عالم مکاشفه عالمی است که خداوند در آن به عرفاء برخی از حقایق غیبی را نمایان می کند) می تواند شما را در مواجهه ی با این حقیقت یاری نماید زیرا یکی از تکنیکهای روانشناسان برای درمان ترس مواجهه است، همانطور که عرض کردم هرگز اصل تدریجی بودن در مواجهه با مرگ را نباید از یاد ببرید پس اول باید مدتی به قبرستان بروید و سپس در تشییع جنازه ها حاضر شوید و بعد از مدتی که احساس کردید مسئله مرگ برایتان عادی تر شده مراحل بعد را پی گیری نمایید.
با آرزوی سعادت و توفیق روز افزون برای شما



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.