Rose
نوعی وسواس فکری عملی
باسلام
من یه سری کار های بیهوده ای را انجام میدم ک دیگه تبدیل به عادت شدند باتوجه به قانون تغییر که به محض شروع تغییر شرایط طوری میشه ک تغییر نکردنو ترجیح بدی اینو حتی تست کردم وزندگیم خیلی بهم ریخت الانم فرصت ازمونو خطا رو ندارم و نمیدونم باید چیکار کنم در ضمن کارهایی ک میکنم اگاهانه هست و یکیش خوندن کتاب به شکل خاصی هست....
لطفا راهنمایی بفرمایید.
مشاور: احسان فدایی
با سلام و سپاس از همراهی شما با «راسخون»
در پاسخ باید خدمتتان بیان داریم که این مشکل، کم و بیش در بسیارى از جوانان هم سن و سال شما وجود دارد. جوانانى که مانند شما در پى اهداف و آرمانهاى بلند و ارزشمندى هستند، با مشکل مضاعفى رو به رو میىشوند؛ زیرا - علاوه بر مشکلات روحى ناشى از دوران جوانى و محرومیتها و فشارهاى دوران تحصیل - از اینکه بین وضع موجود و آرمان مطلوبشان، فاصله زیادى احساس مىکنند، رنج جانکاهى آنان را مىآزارد. در عین حال باید دانست زندگى، مجموعه اى از شادى و رنج، کامروایى و ناکامى، تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است که هرکس در آن، سهمى از پیروزى و شکست دارد. همه اینها به شکلهاى گوناگون، در زندگى هر فرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى، این فشارها شدیدتر است. پس مشکل اصلی شما به تمام خصوصیاتی که بیان کردید، ریشه در بی هدفی در زندگیتان می باشد که باعث احساس اتلاف وقت و اشتغال به کارهای بیهوده می شوید و اوقات گرانبهای خود را از دست می دهید. البته کتاب خواند بسیار مفید است ولی مقصود شما از شکل خاص را نمی دانیم. با توجه این مطلب محور اساسی در پاسخمان تمرکز روی هدف گذاری می باشد.
روزی سه سوال در ذهن پادشاهی نقش بست. پادشاه برای اطرافیان خود این سه سوال را مطرح کرد و از آنان خواست تا به این سه سوال پاسخ دهند. سه سوال پادشاه این بود :
مهم ترین زمان چه زمانی است؟
مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟
مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟
اطرافیان پادشاه هر کدام به اندازه فهم خود شروع به جواب دادن به سه سوال پادشاه کردند اما هیچ کدام از آن جواب ها نتوانستند پادشاه را قانع کنند. یکی از مشاوران پادشاه که دید هیچ کدام از این جواب ها نمی تواند او را قانع کند، نزدیک پادشاه شد و گفت من زاهدی را می شناسم که می تواند به صورت کامل به سوالات شما پاسخ دهد. او در یکی از روستاهای دور افتاده کشور زندگی می کند. پادشاه به او گفت چنانچه توانایی پاسخ دادن به سوالات من را داشته باشد، رنج سفر را به جان می خرم. مشاور گفت به طور حتم مطمئن هستم که می تواند به سوالات شما جواب دهد. پادشاه آماده سفر دور و درازی شد تا جواب سوالات خود را پیدا کند. پادشاه پس از روزها مسافرت کردن به روستای مورد نظر رسید و از مردم آن روستا، نشان از زاهد پرسید و به سراغ او رفت. پادشاه به نزدیکی زاهد رفت و گفت : من سه سوال از تو دارم. زاهد با مهربانی به او گفت بپرس. سوال اول من این است که مهم ترین زمان چه زمانی است؟ مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟ مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟ زاهد بدون هیچ تاملی گفت : مهم ترین زمان، همین الان است. مهم ترین موضوع در زندگی انسان خداوند است و مهم ترین کار در زندگی انجام دستورات خداوند است.(برداشتی کاملا آزاد از داستان سه پرسش تولستوی، کتاب تمشک)
آری برای پیدا کردن هدف در زندگی کافی است قدر لحظات زندگی را بدانیم و در مسیر زندگی از راهی که خداوند برای ما ترسیم کرده است، خارج نشویم. پس می توان گفت : فرمول زندگی هدفمند، استفاده درست از تمام لحظات زندگی، در راستای دستورات خداوند متعال می باشد. وقتی به این نقطه رسیدیم دیگر وقت خود را صرف کارهای بیهوده نمی کنیم و بیشتر وقت خود را در راستای رسیدن به اهدافمان مصرف می کنیم.
وصیه ما به شما این است که:
1. همواره به آرمانهاى دست نیافتنى نیندیشید؛ بلکه خواستها و تمایلات خود را متناسب با میزان و سطح توانایىها خود تنظیم کنید.
2. موفقیت و کامیابىهایى را که در زندگى تجربه کردهاید در نظر بگیرید و آنها را در یک دفترچه یادداشت و هر روز آن را مرور کنید.
3. نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را مریض و ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش کنید.
4. بروز مشکلات را در زندگى، امرى عادى بدانید و به همان اندازه، آنها را بپذیرید که کامیابىها را پذیرا هستید.
5. براى رشد معنویت، باید براى خود برنامهریزى کنید. البته برنامه سنگین نریزید؛ ولى در اجراى آن مداومت و جدیت داشته باشید.
6. براى شرکت در فعالیتهاى فرهنگى، هر قدر مىتوانید تلاش کنید و اگر اصلاً نمىتوانید، در فرصتهاى دیگر این کار را انجام دهید.
7. همواره از خداوند در همه امور مدد جویید و نسبت به آنچه او مقدر مىفرماید، راضى باشید.
***به کارگیرى راهکارهاى زیر نیز بسیار مفید است:
1ـ اجتناب از تنهایى؛ سعى کنید به جز مواقعى که ضرورت دارد در تنهایى قرار نگیرید.
2ـ با افکار منفى خود مقابله کنید یعنى هر وقت این افکار به شما هجوم آورد به هر صورتى که شده خود را از چنبره آن نجات دهید مثلاً خود را به کارى مانند مطالعه یا هر کار دیگرى که علاقه دارید و ممکن است مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
3ـ به جنبه هاى مثبت خود فکر کنید و سعى کنید آنها را در یک برگهاى به صورت فهرست، لیست کنید و آنها را شکوفا ساخته و رشد دهید نه آن که زمینه های منفی را بال و پر دارد و پرورش دهید.
4ـ به جاى این که به کمبودها و عیبها و ناکامیهاى خود فکر کنید به موفقیتها و امکاناتى که در زندگى از آن بهرمند بوده و هستید فکر کنید.
به عبارت دیگر امکانات و شرایط زندگى ما مانند یک لیوانى است که بخشى از آن پر است و بخشى خالى و همه افراد اینچنین هستند سعى کنید به آن بخش پر فکر کنید و از آن بهره ببرید و غصه آن نیمهخالی را نخورید چه اینکه از آنچه در اختیار دارید مىتوانید بهرهمند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمرید و از آنچه در آینده پیش خواهد آمد نگران نباشید.
5ـ با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدین و در عین حال مثبتنگر معاشرت کنید و از افرادى که مدام از زندگى شکایت مىکنند، دورى گزینید.
6ـ ورزش را جزء ضرورىترین فعالیتهاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الى یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشى که مورد علاقه شماست)
7ـ هر چه مىتوانید قرآن بخوانید و از مضامین بلند دعاهاى نقل شده از اهلبیت(ع) بهره بگیرید (فاقرأوا ما تیسر منه) البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت کنید.
8ـ از بیکارى و بى برنامه گى اجتناب کنید و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر کنید.
9ـ براى اوقات شبانه روزى خود برنامه ریزی کنید یعنی برای هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، یک فعالیت و کار خاص در نظر بگیرید و بر اساس همان عمل کنید و در پایان روز میزان موفقیت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محک بزنید و بسنجید و سعی کنید روز به روز میزان موفقیت را افزایش دهید تا آنجا که کاملا برنامه اجرا شود و برنامه نیز یک برنامه هماهنگ با هدف باشد.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
نشانه های مختلف وسواس فکری- عملی کدام اند؟
در پاسخ باید خدمتتان بیان داریم که این مشکل، کم و بیش در بسیارى از جوانان هم سن و سال شما وجود دارد. جوانانى که مانند شما در پى اهداف و آرمانهاى بلند و ارزشمندى هستند، با مشکل مضاعفى رو به رو میىشوند؛ زیرا - علاوه بر مشکلات روحى ناشى از دوران جوانى و محرومیتها و فشارهاى دوران تحصیل - از اینکه بین وضع موجود و آرمان مطلوبشان، فاصله زیادى احساس مىکنند، رنج جانکاهى آنان را مىآزارد. در عین حال باید دانست زندگى، مجموعه اى از شادى و رنج، کامروایى و ناکامى، تلخى و شیرینى و خلاصه میدان جنگى است که هرکس در آن، سهمى از پیروزى و شکست دارد. همه اینها به شکلهاى گوناگون، در زندگى هر فرد وجود دارد و در ایام جوانى و تحصیلى، این فشارها شدیدتر است. پس مشکل اصلی شما به تمام خصوصیاتی که بیان کردید، ریشه در بی هدفی در زندگیتان می باشد که باعث احساس اتلاف وقت و اشتغال به کارهای بیهوده می شوید و اوقات گرانبهای خود را از دست می دهید. البته کتاب خواند بسیار مفید است ولی مقصود شما از شکل خاص را نمی دانیم. با توجه این مطلب محور اساسی در پاسخمان تمرکز روی هدف گذاری می باشد.
روزی سه سوال در ذهن پادشاهی نقش بست. پادشاه برای اطرافیان خود این سه سوال را مطرح کرد و از آنان خواست تا به این سه سوال پاسخ دهند. سه سوال پادشاه این بود :
مهم ترین زمان چه زمانی است؟
مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟
مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟
اطرافیان پادشاه هر کدام به اندازه فهم خود شروع به جواب دادن به سه سوال پادشاه کردند اما هیچ کدام از آن جواب ها نتوانستند پادشاه را قانع کنند. یکی از مشاوران پادشاه که دید هیچ کدام از این جواب ها نمی تواند او را قانع کند، نزدیک پادشاه شد و گفت من زاهدی را می شناسم که می تواند به صورت کامل به سوالات شما پاسخ دهد. او در یکی از روستاهای دور افتاده کشور زندگی می کند. پادشاه به او گفت چنانچه توانایی پاسخ دادن به سوالات من را داشته باشد، رنج سفر را به جان می خرم. مشاور گفت به طور حتم مطمئن هستم که می تواند به سوالات شما جواب دهد. پادشاه آماده سفر دور و درازی شد تا جواب سوالات خود را پیدا کند. پادشاه پس از روزها مسافرت کردن به روستای مورد نظر رسید و از مردم آن روستا، نشان از زاهد پرسید و به سراغ او رفت. پادشاه به نزدیکی زاهد رفت و گفت : من سه سوال از تو دارم. زاهد با مهربانی به او گفت بپرس. سوال اول من این است که مهم ترین زمان چه زمانی است؟ مهم ترین موضوع در زندگی انسان چیست؟ مهم ترین کار در زندگی انسان چیست؟ زاهد بدون هیچ تاملی گفت : مهم ترین زمان، همین الان است. مهم ترین موضوع در زندگی انسان خداوند است و مهم ترین کار در زندگی انجام دستورات خداوند است.(برداشتی کاملا آزاد از داستان سه پرسش تولستوی، کتاب تمشک)
آری برای پیدا کردن هدف در زندگی کافی است قدر لحظات زندگی را بدانیم و در مسیر زندگی از راهی که خداوند برای ما ترسیم کرده است، خارج نشویم. پس می توان گفت : فرمول زندگی هدفمند، استفاده درست از تمام لحظات زندگی، در راستای دستورات خداوند متعال می باشد. وقتی به این نقطه رسیدیم دیگر وقت خود را صرف کارهای بیهوده نمی کنیم و بیشتر وقت خود را در راستای رسیدن به اهدافمان مصرف می کنیم.
وصیه ما به شما این است که:
1. همواره به آرمانهاى دست نیافتنى نیندیشید؛ بلکه خواستها و تمایلات خود را متناسب با میزان و سطح توانایىها خود تنظیم کنید.
2. موفقیت و کامیابىهایى را که در زندگى تجربه کردهاید در نظر بگیرید و آنها را در یک دفترچه یادداشت و هر روز آن را مرور کنید.
3. نشاط خود را همواره حفظ کنید و هرگز خود را مریض و ضعیف به حساب نیاورید. براى حفظ نشاط همه روزه ورزش کنید.
4. بروز مشکلات را در زندگى، امرى عادى بدانید و به همان اندازه، آنها را بپذیرید که کامیابىها را پذیرا هستید.
5. براى رشد معنویت، باید براى خود برنامهریزى کنید. البته برنامه سنگین نریزید؛ ولى در اجراى آن مداومت و جدیت داشته باشید.
6. براى شرکت در فعالیتهاى فرهنگى، هر قدر مىتوانید تلاش کنید و اگر اصلاً نمىتوانید، در فرصتهاى دیگر این کار را انجام دهید.
7. همواره از خداوند در همه امور مدد جویید و نسبت به آنچه او مقدر مىفرماید، راضى باشید.
***به کارگیرى راهکارهاى زیر نیز بسیار مفید است:
1ـ اجتناب از تنهایى؛ سعى کنید به جز مواقعى که ضرورت دارد در تنهایى قرار نگیرید.
2ـ با افکار منفى خود مقابله کنید یعنى هر وقت این افکار به شما هجوم آورد به هر صورتى که شده خود را از چنبره آن نجات دهید مثلاً خود را به کارى مانند مطالعه یا هر کار دیگرى که علاقه دارید و ممکن است مشغول کنید و نگذارید ذهن شما جولانگاه افکار منفى باشد.
3ـ به جنبه هاى مثبت خود فکر کنید و سعى کنید آنها را در یک برگهاى به صورت فهرست، لیست کنید و آنها را شکوفا ساخته و رشد دهید نه آن که زمینه های منفی را بال و پر دارد و پرورش دهید.
4ـ به جاى این که به کمبودها و عیبها و ناکامیهاى خود فکر کنید به موفقیتها و امکاناتى که در زندگى از آن بهرمند بوده و هستید فکر کنید.
به عبارت دیگر امکانات و شرایط زندگى ما مانند یک لیوانى است که بخشى از آن پر است و بخشى خالى و همه افراد اینچنین هستند سعى کنید به آن بخش پر فکر کنید و از آن بهره ببرید و غصه آن نیمهخالی را نخورید چه اینکه از آنچه در اختیار دارید مىتوانید بهرهمند شوند، فرصتهاى زندگى را مغتنم بشمرید و از آنچه در آینده پیش خواهد آمد نگران نباشید.
5ـ با افراد شاداب، فعال، اجتماعى، و متدین و در عین حال مثبتنگر معاشرت کنید و از افرادى که مدام از زندگى شکایت مىکنند، دورى گزینید.
6ـ ورزش را جزء ضرورىترین فعالیتهاى روزمره خود قرار داده هر روز حداقل نیم ساعت الى یک ساعت ورزش کنید. (هر ورزشى که مورد علاقه شماست)
7ـ هر چه مىتوانید قرآن بخوانید و از مضامین بلند دعاهاى نقل شده از اهلبیت(ع) بهره بگیرید (فاقرأوا ما تیسر منه) البته قرآن را با تأنى و توجه به معنا تلاوت کنید.
8ـ از بیکارى و بى برنامه گى اجتناب کنید و همه اوقات خود را به صورت منطقى پر کنید.
9ـ براى اوقات شبانه روزى خود برنامه ریزی کنید یعنی برای هر ساعت از 24 ساعت شبانه روز، یک فعالیت و کار خاص در نظر بگیرید و بر اساس همان عمل کنید و در پایان روز میزان موفقیت خود را در به اجرا درآوردن برنامه محک بزنید و بسنجید و سعی کنید روز به روز میزان موفقیت را افزایش دهید تا آنجا که کاملا برنامه اجرا شود و برنامه نیز یک برنامه هماهنگ با هدف باشد.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
نشانه های مختلف وسواس فکری- عملی کدام اند؟