ناشناس

همسرم به هیچ عنوان حاضر نیست یک کلمه از گلایه ام در مورد خانواده اش بشنود.لطفا راهنمایی م کنین"

سلام من در. مورد. اختلافم با خانواده همسرم سوال کردم وجواب گرفتم اما همسرم ب هیچ عنوان حاضر. نیست یک کلمه از خانواده. اش بشنود هر موقع یک حرف در. موردشان زده شد بلافاصله با من قهر میکند این قهر. های تکراری باعث سرد. شدن روابطمان شده الان یک هفته با همدیگر قهریم فقط و. فقط ب. خاطر. بی احترامی مادرش و جوابی ک با روی خوش من دادم و بحثی ک مادرش درست کرد و بعد هم دعوای شدید من و. همسرم ; از این وضعیت خسته شدم هم دلم برای زندگی دونفره مان تنگ شده هم اینکه واقعامن و. غرورم را. زیر پا له کرده اند و شوهرم به هیچ منطقی راضی نیست که چرا. به خاطر خانواده ات با من قهر و. دعوا میکتی اما ب خاطر. من و دلی که شکسته هیچی ب انها نمیگی ..در همین وضعیت با بی حرمتی مادرش من را. ب. زور ب. مهمانی های خانوادگیشان برد. ولی وقتی من ازش خاستم با من ب خانه پدرم بیاید نمیاید وقتی دلش خواست هر کاری میلش کشید میکند...خسته شدم باید. چکار کنم
سه‌شنبه، 1 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

همسرم به هیچ عنوان حاضر نیست یک کلمه از گلایه ام در مورد خانواده اش بشنود.لطفا راهنمایی م کنین"

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 24 ساله )

سلام من در. مورد. اختلافم با خانواده همسرم سوال کردم وجواب گرفتم اما همسرم ب هیچ عنوان حاضر. نیست یک کلمه از خانواده. اش بشنود هر موقع یک حرف در. موردشان زده شد بلافاصله با من قهر میکند این قهر. های تکراری باعث سرد. شدن روابطمان شده الان یک هفته با همدیگر قهریم فقط و. فقط ب. خاطر. بی احترامی مادرش و جوابی ک با روی خوش من دادم و بحثی ک مادرش درست کرد و بعد هم دعوای شدید من و. همسرم ; از این وضعیت خسته شدم هم دلم برای زندگی دونفره مان تنگ شده هم اینکه واقعامن و. غرورم را. زیر پا له کرده اند و شوهرم به هیچ منطقی راضی نیست که چرا. به خاطر خانواده ات با من قهر و. دعوا میکتی اما ب خاطر. من و دلی که شکسته هیچی ب انها نمیگی ..در همین وضعیت با بی حرمتی مادرش من را. ب. زور ب. مهمانی های خانوادگیشان برد. ولی وقتی من ازش خاستم با من ب خانه پدرم بیاید نمیاید وقتی دلش خواست هر کاری میلش کشید میکند...خسته شدم باید. چکار کنم


مشاور: علی محمد صالحی

با عرض سلام و احترام مجدد.
من میفهمم که شما از جهت روحی چقدر در فشار هستید و اذیت میشید، اما شما باید بپذیرید که نمیتونید این ویژگی همسرتون رو که به قول شما «ب هیچ عنوان حاضر نیست یک کلمه از خانواده اش بشنود» با حرف زدن، نصیحت کردن، دعوا یا هرکار دیگه ای، تغییر بدید و بر او در این زمینه تاثیری بذارید، ممکنه اگر فرد بی طرف دیگری مثل مشاور بگه، بیشتر بپذیره ولی هرچی شما بگید قبول نمیکنه چون فکر میکنه شما با قصد و غرض حرف میزنید و بی طرف نیستید.
اما از طرف دیگه این مسئله برای شما میتونه فایده هم داشته باشه، اینکه شما میدونید همسرتون روی چه چیزی حساسه، و با اجتناب از اون، میتونید خیلی از تنشها و اختلافات بینتون رو کم کنید. منظورم اینه که، به هرحال همسر شما این طوریه که بیش از حد به خانوادش اهمیت میده ولی در حال حاضر، شما نمیتونید کاری بکنید و اگر شما هم بخواهید مثل همسرتون لجباری کنید و طرف دیگه این درگیری قرار بگیرید، و با هم قهر کنید هر دو نفر ضرر میکنید، چون پی آمدهای منفی قهر، از دعوا و مشاجره هم بیشتره. چون قهر کردن، سیم برقراری ارتباط را قطع می­کند و اگر قهر کردن در یک خانواده­ به عادت تبدیل بشه، به بحران خیلی نزدیک میشن.
شما فعلا نمیتونید همسرتون رو تغییر بدید، ولی حداقل میتونید خودتون رو کمی تغییر بدید و دست از لجبازی با شوهرتون بردارید تا این سردی روابط برطرف بشه، من قبلا هم خدمت شما گفتم که یک خانواده سالم باید در عین حالی که ارتباط دارند مستقل هم باشند و خودشون تصمیاتشون رو بگیرن، و به هر دلیلی همسر شما در این زمینه ضعف داره و مشکل از طرف شما نیست، ولی در حال حاضر اون چیزی که مهمه اینه که زندگی مشترک شما حفظ بشه و آسیبی نبینه و این مسئله مهم تر از اینه که کی مقصره و کی مقصر نیست؟ چون اگر کشتی زندگی مشترک شما آسیب ببینه، هر دوی شما غرق میشید و دیگه مهم نیست که چه کسی به کشتی آسیب زده و چه کسی مقصر نبوده، و عقل و منطق حکم میکنه حالا که همسر شما توجه کمتری داره، شما اولویت رو برای حفظ زندگی بذارید و برنامه بلند مدت بعدی، اینو بذارید که همسر شما هم متوجه اشبتاهش بشه، چون گاهی برای اینکه برخی همسران متوجه اشتباهشون بشن و بتونن تغییری در خودشون بدهند، ممکنه سالها طول بکشه، شما که هنوز تنها یک سال و نیم بیشتر نیست که ازدواج کردید و تازه در شروع مسیر هستید.
شما میتونید با پیام، سردی روابطتون رو کم کنید و در اون پیام بگیدکه: در عین حالی که قصد نداشتم به مادر شما بی احترامی کنم ولی شاید بهتر بود همون رو هم نمیگفتم، و بگید که «دلم برای زندگی دونفره مان تنگ شده» و خیلی دوست دارم پیش هم باشیم و... .
و اصلا فکر نکنید که با این کار، غرورت رو زیر پا گذاشتی، برعکس با این گذشت و بزرگواری تون روح خودت رو بزرگ کردی و نشونه عظمت روحی و معنوی شماست که بخاطر حفظ زندگی مشترک این گذشت رو کردی.
امیدوارم که موفق و سربلند و خوشبخت باشید
 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.