ناشناس
میخواستم ازتون کمک بگیرم که بتونم با مادرم رابطه صمیمانه داشته باشم.
سلام و خسته نباشید من ایلار هستم ١٤ ساله تک فرزند متاسفانه با مادرم ارتباط خوبی ندارم و بخواطر محدودیت ها مجبور به کاری(دیدن جنس مذکر) شدم بدون اطلاع و واسه خودمم خوشایند نبود و دوس دارم که مادرم بدونه و وقتی فهمید محدودیت ها بیشتر شد و موبایلمم گرفت نمیدونم شاید از نظر شما هم عیب باشه ولی بلاخره نیازه میخواستم ازتون کمک بگیرم که بتونم با مادرم رابطه صمیمانه داشته باشم و این موضوع هارو بهش بگم و با دیدن اگر خودش طرف را بشناست مخالفت نکند
مشاور: علی محمد صالحی
با عرض سلام و احترام خدمت شما.
خیلی خوبه که هدف شما اینه که رابطه صمیمانه با مادرتون داشته باشید. در عین حالی که شما گفتید با مادرم ارتباط خوبی ندارم، ولی من فکر کنم اتفاقا علیرغم برخی تنشها و مسائلی که بین شما هست، رابطه شما و مادرتون، رابطه نسبتا صمیمیه، و الا اگر رابطه صمیمی نداشتید شما اون موضوع دیدن جنس مخالف را به او نمیگفتید، و همین که شما این موضوع رو به او گفتید و بقول خودتون «دوس دارم که مادرم بدونه؛ و این موضوع ها رو بهش بگم» نشونه حس خوبیه که شما به مادرتون دارید و میخواهید از همه چیز شما مطلع بشه، پس نکته اول اینه که شما و مادرتون رابطه خوبی دارید، ولی در عین حال بخاطر اینکه شما رو خیلی دوست دارند و بخاطر نگرانی هایی که مادرتون نسبت به شما داره و از طرف دیگه بدلیل اینکه شما در سن نوجوانی هستید و نسبت به قبل تفاوت کردید و انتظارات و خواسته های خاصی دارید، ممکنه شما و مادرتون دچار تنشهایی بشید که کاملا هم طبیعیه، خصوصا که شما تک فرزند هستید و والدین نسبت به تنها فرزندشون نگرانیشون بیشتره، و ممکنه برای شما محدودیت های بذارن، که اگر شما هم جای اونها بودید همین کار رو میکردید، پس باید شما هم اون درک کنید و توجه کنید که همیشه محدودیتها بد نیستند، چون اگرچه خداوند انسان رو آزاد آفریده و نیاز به آزادی یکی از نیازهای اساسی انسانه، اما در کنار آزادی، یک امر دیگه ای هم هست بنام عقل، که عقل بسیاری از «آزادیهای نامعقول» را محدود میکنه و بظاهر برای ما محدودیت میذاره، اما همه ما، محدودیتهایی که معقول و منطقی باشه رو میپذیریم. خودِ شما هم همین طور رفتار میکنید، فرض کنید مسؤلیت یک کودک سه ساله رو به شما میسپارن تا اونو به پارک ببرید، در طول مسیر این کودک میخواد آزاد باشه و هیچ چیز هم مانع این آزادی او نشه، و خودش بدون اینکه دستشو بگیرن راه بره و ...، ممکنه بعضی جاها دست اونو ول کنید و به او آزادی بدید و فقط همراهیش کنید، اما وقتی به خیابان پر از ماشین میرسید و باز هم اون میخواد آزاد باشه و خودش از خیابون رد بشه، بدون اینکه دستش رو بگیرید، آیا شما قبول میکنید و اجازه میدید که تنهایی از خیابون رد بشه؟ مسلما اجازه نمیدید چون اگه یک لحظه هم دستش رها باشه ممکنه بخاطر عجله جلوی یک ماشین بره و تصادف کنه، هر چه این کودک گریه کنه یا ناراحت بشه و بگه من میخوام آزاد باشم ولی باز اونو رها نمیکنید، و محدودش میکنید، چون آزادی مورد نظر اون کودک، آزادی نامعقول و غیر منطقیه، و در حقیقت اگه بخاطر گریه هاش یا التماسش به او ترحم کنید و دستشو ول کنید در واقع به اون خیانت کردید.
نکته بعد اینکه، طبیعت خانواده به این صورته که، مصلحت فرزندشون رو بر هر چیزی ترجیح میدن، حتی اگه فرزندشون متوجه نشه یا حتی بخاطر این موضوع از دست اونها ناراحت بشه، و والدین هر کاری که به نظرشون به مصلحت فرزندشون هست سعی میکنن همونو برای اون انجام بدن، البته ممکنه بعضی موارد در تشخیص مصلحت اشتباه کنن، ولی همون جا هم قصد اونا این بوده که چیزی که به مصلحت فرزندشون هست انجام بدن و قصد خیر داشتن ولی اشتباه متوجه شدن، در مورد شما هم مسلما به همین صورته و خانواده شما فقط به فکر مصلحت و آینده شما هستند.
در هر حال برای اینکه رابطه شما و مادرتون از اینی که هست هم بهتر بشه، به مادرتون اعتماد کنید و در مورد زندگی منطقی باشید، و به مادرتون ابراز محبت کلامی کنید و به او بگید که نگرانی های اون رو درک میکنید و خوشحالید که او همیشه مواظب شماست .
خلاصه اینکه برای اینکه رابطه شما و مادرتون بهتر بشه، اولا مادرتون رو درک کنید که همه این نگرانی ها و محدودیتها بخاطر خود شماست و بخاطر اینه که شما رو خیلی دوست دارند، و بپذیرید که اگر شما هم جای مادرتون بودید همین کارها رو میکردید و لو اینکه دخترتون ناراحت بشه، به مادرتون اعتماد کنید و کاری نکنید اعتماد مادرتون به شما خدشه دار بشه، بعد از مدت کوتاهی صمیمت شما بیشتر خواهد شد.
کار دیگه ای که در این زمینه میتونید انجام بدید اینه که هر موقع بین شما و مادرتون صمیمت کم میشه، بررسی کنید و ببینید به چه علت صمیمت شما و مادرتون کم شده و چه اتفاقی افتاده که صمیمت شما و مادرتون کم شده، و وقتی متوجه علتش شدید اونو یادداشت کنید که در فلان روز بخاطر فلان مسئله رابطه صمیمی من و مادرم دچار مشکل شد، و هر دفعه این اتفاق افتاد علتش رو یادداشت کنید بعد از مدتی متوجه میشید که موانع صمیمت شما و مادرتون چه چیزهایی هست، و اگر اون موانع از طرف شماست اونها رو برطرف کنید یا مرتکب نشید، در این صورت خواهید دید که کمتر پیش میاد که شما و مادرتون دچار تنش و عدم صمیمت بشید، چون شما موانع عدم صمیمت رو بر طرف کردید.
موفق و شاد و پیروز باشید.
خیلی خوبه که هدف شما اینه که رابطه صمیمانه با مادرتون داشته باشید. در عین حالی که شما گفتید با مادرم ارتباط خوبی ندارم، ولی من فکر کنم اتفاقا علیرغم برخی تنشها و مسائلی که بین شما هست، رابطه شما و مادرتون، رابطه نسبتا صمیمیه، و الا اگر رابطه صمیمی نداشتید شما اون موضوع دیدن جنس مخالف را به او نمیگفتید، و همین که شما این موضوع رو به او گفتید و بقول خودتون «دوس دارم که مادرم بدونه؛ و این موضوع ها رو بهش بگم» نشونه حس خوبیه که شما به مادرتون دارید و میخواهید از همه چیز شما مطلع بشه، پس نکته اول اینه که شما و مادرتون رابطه خوبی دارید، ولی در عین حال بخاطر اینکه شما رو خیلی دوست دارند و بخاطر نگرانی هایی که مادرتون نسبت به شما داره و از طرف دیگه بدلیل اینکه شما در سن نوجوانی هستید و نسبت به قبل تفاوت کردید و انتظارات و خواسته های خاصی دارید، ممکنه شما و مادرتون دچار تنشهایی بشید که کاملا هم طبیعیه، خصوصا که شما تک فرزند هستید و والدین نسبت به تنها فرزندشون نگرانیشون بیشتره، و ممکنه برای شما محدودیت های بذارن، که اگر شما هم جای اونها بودید همین کار رو میکردید، پس باید شما هم اون درک کنید و توجه کنید که همیشه محدودیتها بد نیستند، چون اگرچه خداوند انسان رو آزاد آفریده و نیاز به آزادی یکی از نیازهای اساسی انسانه، اما در کنار آزادی، یک امر دیگه ای هم هست بنام عقل، که عقل بسیاری از «آزادیهای نامعقول» را محدود میکنه و بظاهر برای ما محدودیت میذاره، اما همه ما، محدودیتهایی که معقول و منطقی باشه رو میپذیریم. خودِ شما هم همین طور رفتار میکنید، فرض کنید مسؤلیت یک کودک سه ساله رو به شما میسپارن تا اونو به پارک ببرید، در طول مسیر این کودک میخواد آزاد باشه و هیچ چیز هم مانع این آزادی او نشه، و خودش بدون اینکه دستشو بگیرن راه بره و ...، ممکنه بعضی جاها دست اونو ول کنید و به او آزادی بدید و فقط همراهیش کنید، اما وقتی به خیابان پر از ماشین میرسید و باز هم اون میخواد آزاد باشه و خودش از خیابون رد بشه، بدون اینکه دستش رو بگیرید، آیا شما قبول میکنید و اجازه میدید که تنهایی از خیابون رد بشه؟ مسلما اجازه نمیدید چون اگه یک لحظه هم دستش رها باشه ممکنه بخاطر عجله جلوی یک ماشین بره و تصادف کنه، هر چه این کودک گریه کنه یا ناراحت بشه و بگه من میخوام آزاد باشم ولی باز اونو رها نمیکنید، و محدودش میکنید، چون آزادی مورد نظر اون کودک، آزادی نامعقول و غیر منطقیه، و در حقیقت اگه بخاطر گریه هاش یا التماسش به او ترحم کنید و دستشو ول کنید در واقع به اون خیانت کردید.
نکته بعد اینکه، طبیعت خانواده به این صورته که، مصلحت فرزندشون رو بر هر چیزی ترجیح میدن، حتی اگه فرزندشون متوجه نشه یا حتی بخاطر این موضوع از دست اونها ناراحت بشه، و والدین هر کاری که به نظرشون به مصلحت فرزندشون هست سعی میکنن همونو برای اون انجام بدن، البته ممکنه بعضی موارد در تشخیص مصلحت اشتباه کنن، ولی همون جا هم قصد اونا این بوده که چیزی که به مصلحت فرزندشون هست انجام بدن و قصد خیر داشتن ولی اشتباه متوجه شدن، در مورد شما هم مسلما به همین صورته و خانواده شما فقط به فکر مصلحت و آینده شما هستند.
در هر حال برای اینکه رابطه شما و مادرتون از اینی که هست هم بهتر بشه، به مادرتون اعتماد کنید و در مورد زندگی منطقی باشید، و به مادرتون ابراز محبت کلامی کنید و به او بگید که نگرانی های اون رو درک میکنید و خوشحالید که او همیشه مواظب شماست .
خلاصه اینکه برای اینکه رابطه شما و مادرتون بهتر بشه، اولا مادرتون رو درک کنید که همه این نگرانی ها و محدودیتها بخاطر خود شماست و بخاطر اینه که شما رو خیلی دوست دارند، و بپذیرید که اگر شما هم جای مادرتون بودید همین کارها رو میکردید و لو اینکه دخترتون ناراحت بشه، به مادرتون اعتماد کنید و کاری نکنید اعتماد مادرتون به شما خدشه دار بشه، بعد از مدت کوتاهی صمیمت شما بیشتر خواهد شد.
کار دیگه ای که در این زمینه میتونید انجام بدید اینه که هر موقع بین شما و مادرتون صمیمت کم میشه، بررسی کنید و ببینید به چه علت صمیمت شما و مادرتون کم شده و چه اتفاقی افتاده که صمیمت شما و مادرتون کم شده، و وقتی متوجه علتش شدید اونو یادداشت کنید که در فلان روز بخاطر فلان مسئله رابطه صمیمی من و مادرم دچار مشکل شد، و هر دفعه این اتفاق افتاد علتش رو یادداشت کنید بعد از مدتی متوجه میشید که موانع صمیمت شما و مادرتون چه چیزهایی هست، و اگر اون موانع از طرف شماست اونها رو برطرف کنید یا مرتکب نشید، در این صورت خواهید دید که کمتر پیش میاد که شما و مادرتون دچار تنش و عدم صمیمت بشید، چون شما موانع عدم صمیمت رو بر طرف کردید.
موفق و شاد و پیروز باشید.