ناشناس

قصد ازدواج با کسی رو دارم که ازدواج کرده"راهنماییم کنین.

سلام خسته نباشین من حدوده5.6 سال پیش با یه پسر دوست شدم واسه اولین بار که اولین نفری شد که واقعا ازش خوشم اومد و دوسشداشتم اونم منو دوستداشت حدوده 4سال از ارتباط ما باهم گذشت که دراین مدتم مادرو خانواده ی اون اطلاع داشتن که بهم پیش نهاد ازدواج داد جفتمون دوستداشتیم واقعا باهم باشیم واسه همیشه ولی این وست یهو یه مشکلی به وجود اومد که این ادم با یک سری از دوستداش گشت که از حسادت به ما روی این ادم تاثیر گذاشتن و عوضش کردن هرشب مشروب میخورد مست میکرد و اخلاقشم عوض شده بود ازاین داستانم گذشت که داشت داستانمون جدی میشد که بیان خواستگاری من نظرم عوض شدوگفتم نه نمیخوام که باهم ازدواج کنیم چون با دیدن این اتفاقات اعتمادمو نسبت بهش از دست داده بودم حدود 2.3ماه مدام باهام صحبت میکرد که نظرمنو عوض کنه ولی من اصلا قبول نکردم تااین اومد واسه اخرین بارباهام صحبت کرد که من میخوام فقط باتو ازدواج کنم که بازم نظر من منفی بودو بهم گفت مامانم 1نفرو برام انتخاب کرده و من میخوام برم خواستگاریش کنم خودت میدونی که گذشت و همه چی بین ما تموم شد تااینکه الان بداز2سالوخورده ای پیداش شده بهم زنگ زد گفت من تورو هنوز دوستدارم عاشقتم هرشب به یاد توام هرشب مست میکنم که از دلوذهنم بیای بیرون ولی نمیشه ولی این وسط یه اتفاقی ام که افتاده اینکه این ادم همون موقعه که ماتموم کردیم ازدواج کرد و الان زنش حامله ام هست و بچشون 13فروردین به دنیا میاد ولی با این حال میگه من تورو دوستدارم منم باگذشت زمان فهمیدم که چه اشتباهی کردم که اون موقعه رابطمونو تموم کردم چون بد از اون دیگه نتونستم کسیو اینجوری دوستداشته باشم من داشتم فراموش میکردم ولی الان که دباره سروکلش پیدا شده منو دباره برده توحال گذشته حالم بده از وقتی دباره برگذشته دوستدارم باهاش باشم ولی نمیشه چون زنو بچه دارم وجدانم قبول نمیکنه ولی اونم میگه من زنمو طلاق میدم میام تورومیگیرم ولی بازم من نمیتونم اینو قبول کنم بااینکه خیلییی به شدت دوسشدارم الان موندم چیکار کنم دوستدارم دیگه باهاش حرف نزنم چون از وقتی اومده نابود شدم دیگه ادم قبلی نیستم مدام تو حال خودمم و گریه میکنم دارم افسرده میشم وقتی به این فکر میکنم که همودوستداریم ولی اون مال یکی دیگس این دیونم میکنه تروخداکمکم کنیدنمیدونم چیکارکنم
شنبه، 12 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

قصد ازدواج با کسی رو دارم که ازدواج کرده"راهنماییم کنین.

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 22 ساله )

سلام خسته نباشین من حدوده5.6 سال پیش با یه پسر دوست شدم واسه اولین بار که اولین نفری شد که واقعا ازش خوشم اومد و دوسشداشتم اونم منو دوستداشت حدوده 4سال از ارتباط ما باهم گذشت که دراین مدتم مادرو خانواده ی اون اطلاع داشتن که بهم پیش نهاد ازدواج داد جفتمون دوستداشتیم واقعا باهم باشیم واسه همیشه ولی این وست یهو یه مشکلی به وجود اومد که این ادم با یک سری از دوستداش گشت که از حسادت به ما روی این ادم تاثیر گذاشتن و عوضش کردن هرشب مشروب میخورد مست میکرد و اخلاقشم عوض شده بود ازاین داستانم گذشت که داشت داستانمون جدی میشد که بیان خواستگاری من نظرم عوض شدوگفتم نه نمیخوام که باهم ازدواج کنیم چون با دیدن این اتفاقات اعتمادمو نسبت بهش از دست داده بودم حدود 2.3ماه مدام باهام صحبت میکرد که نظرمنو عوض کنه ولی من اصلا قبول نکردم تااین اومد واسه اخرین بارباهام صحبت کرد که من میخوام فقط باتو ازدواج کنم که بازم نظر من منفی بودو بهم گفت مامانم 1نفرو برام انتخاب کرده و من میخوام برم خواستگاریش کنم خودت میدونی که گذشت و همه چی بین ما تموم شد تااینکه الان بداز2سالوخورده ای پیداش شده بهم زنگ زد گفت من تورو هنوز دوستدارم عاشقتم هرشب به یاد توام هرشب مست میکنم که از دلوذهنم بیای بیرون ولی نمیشه ولی این وسط یه اتفاقی ام که افتاده اینکه این ادم همون موقعه که ماتموم کردیم ازدواج کرد و الان زنش حامله ام هست و بچشون 13فروردین به دنیا میاد ولی با این حال میگه من تورو دوستدارم منم باگذشت زمان فهمیدم که چه اشتباهی کردم که اون موقعه رابطمونو تموم کردم چون بد از اون دیگه نتونستم کسیو اینجوری دوستداشته باشم من داشتم فراموش میکردم ولی الان که دباره سروکلش پیدا شده منو دباره برده توحال گذشته حالم بده از وقتی دباره برگذشته دوستدارم باهاش باشم ولی نمیشه چون زنو بچه دارم وجدانم قبول نمیکنه ولی اونم میگه من زنمو طلاق میدم میام تورومیگیرم ولی بازم من نمیتونم اینو قبول کنم بااینکه خیلییی به شدت دوسشدارم الان موندم چیکار کنم دوستدارم دیگه باهاش حرف نزنم چون از وقتی اومده نابود شدم دیگه ادم قبلی نیستم مدام تو حال خودمم و گریه میکنم دارم افسرده میشم وقتی به این فکر میکنم که همودوستداریم ولی اون مال یکی دیگس این دیونم میکنه تروخداکمکم کنیدنمیدونم چیکارکنم


مشاور: خانم امانی


با سلام خدمت شما، 1. شما دو سال پیش فقط به این علت به خواستگاری این آقا پاسخ منفی دادید که به مشروبات الکلی روی آورده بود و حتی تلاش نکرده است به خاطر شما آن را ترک کند، یعنی خودش می دانسته که دلیل اینکه یکدفعه جواب شما منفی شده است مسئله اعتیاد به الکل بوده است و علاوه بر اینکه تلاشی بر ترک نکرده است به شما گفته است مادرم قصد دارد من با کسی ازدواج کنم یعنی اینکه خوب فکر هایت را بکن داری من را از دست می دهی ؟ و الان بعد از 2 سال پیدا شده و باز هم می گوید برای اینکه  بتواند تو را فراموش کند ، از الکل استفاده می کند، این نشان میدهدکه ایشون توانایی حل مسئله ندارند و راهکاری که در برخورد با مشکلات از آن استفاده می کند ، الکل می باشد .2. قسمت هایی از عوارض الکل ذکر شده است: موجب نارسایی های اعمالی که نیاز به هوشیاری و حرکت دارند، می شود و بی ثباتی هیجانی، کاهش ادراک حسی و سرانجام از دست دادن حافظه و فراموشی، تیرگی بینایی در بیشتر افراد معتاد به الکل دیده می شود.این ماده در مردان موجب ضعف قوای جنسی می گردد . مصرف مزمن و زیاد مشروبات الکلی موجب اضطراب، عصبانیت و تند خویی، هذیان گفتن، ضعف شدید سیستم اعصاب مرکزی می گرد. از هم پاشیدگی زندگی خانوادگی، شغل (به علت خواب آلودگی ) ، به طور کلی اعمال ضد اجتماعی و زوال ابعاد شخصیتی در نتیجه ادامه مصرف مشروبات الکلی پدیدار می گردد .البته این ها فقط مواردی از عوارض مصرف مشروبات الکلی می باشد و به عوارض جسمانی اشاره نشده است؛ همان طور که خودتان هم اشاره کردید که همان 2 سال پیش بعد از روی آوردن به الکل ،اخلاقش عوض شده بود.3. با توجه به اینکه اشاره کردید که همسرشان باردار است و این فرد در این شرایط به فکر شما افتاده است ، نشان از بی مسئولیتی ایشون می باشد.4.خود را به جای همسر ایشان قرار دهید در این شرایط از همسر خود چه انتظاراتی داشتید؟5. به این سوالات فکر کنید : چرا ایشون راضی شدند ازدواج کنند ؟ چرا بعد از 2 سال به فکر شما افتادند؟ چه تضمینی وجود دارد رفتاری که با همسر باردار خود دارد با شما نداشته باشد؟ در جایی نوشتید که پشیمانید که چرا رابطه را قطع کردید؛ آینده ی خود را با آن فرد چگونه تصور می کردید؟ الان اگر همسر خود را طلاق دهد و با یک بچه تنها بگذارد ؛ آینده تان چگونه خواهد شد؟6. در یک برگه نکات مثبت و منفی (سود و زیان ) ادامه ارتباط با او و عدم ارتباط با او را بنویسید. و هر کدام که نکات منفی کمتری داشت به همان عمل  کنید . مثلا نکات مثبت با او بودن ، دلتنگیم کم می شود و .. . نکته منفی بودن با او بودن زن ، فرزند، پرخاشگری و...7. در پایان نوشتید که فکر اینکه او مال یکنفر دیگراست شما را دیوانه می کند اما او مال یکنفر دیگر نیست بلکه مال دو نفر دیگر است همان نوزادی که به همین زودی به دنیا می آید و نیاز به پدر دارد. امیدوارم با توجه به موارد گفته شده تصمیمی بگیرید که کمترین مشکلات را برای شما به همراه داشته باشد، موفق باشید.

بیشتر بخوانید:
معیار اصولی و متناسب برای ازدواج



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.