ناشناس

پشیمانم از انتخاب نادرست" لطفا راهنمایی م کنین.

باسلام.. به اصرار شدید خانواده و البته باتوجه به ذهنیتی که اطرافیان برایم ساخته بودندکه پسرعمه ام عاشق من است با ایشان ازدواج کردم، اما از همان ابتدا بعداز محرمیت متوجه بی میلی همسرم نسبت به خودم شدم، و ایشان هم عامل ازدواجمان را اصرار و شاید اجبار خانواده اش دانستند. خلاصه بعداز سه و سال و نیم زندگی مشترک و داشتن یک فرزند یکساله همچنان ایشان حرفهای بی مهری میزنند، مثلا اینکه ظاهر و زیبایی مهمترین و شاید تنها ملاک ایشان برای ازدواج بوده اما متاسفانه ظاهر من برای ایشان ناخوشایند است. و این صحبتها من راکه بعداز ازدواج شدیدا عاشقشان شده بودم نسبت به ایشان دلسرد کرده و بسیار به طلاق فکر میکنم و حتی گاهی بسیار فکرم سراغ خواستگاران قبلی ام که آن زمان ابراز علاقه میکردند میرود و از انتخاب نادرست خود پشیمانتر میشوم...... با وجود یک فرزند شما بگویید چه کنم؟
يکشنبه، 13 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

پشیمانم از انتخاب نادرست" لطفا راهنمایی م کنین.

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 31 ساله )

باسلام..
به اصرار شدید خانواده و البته باتوجه به ذهنیتی که اطرافیان برایم ساخته بودندکه پسرعمه ام عاشق من است با ایشان ازدواج کردم، اما از همان ابتدا بعداز محرمیت متوجه بی میلی همسرم نسبت به خودم شدم، و ایشان هم عامل ازدواجمان را اصرار و شاید اجبار خانواده اش دانستند. خلاصه بعداز سه و سال و نیم زندگی مشترک و داشتن یک فرزند یکساله همچنان ایشان حرفهای بی مهری میزنند، مثلا اینکه ظاهر و زیبایی مهمترین و شاید تنها ملاک ایشان برای ازدواج بوده اما متاسفانه ظاهر من برای ایشان ناخوشایند است. و این صحبتها من راکه بعداز ازدواج شدیدا عاشقشان شده بودم نسبت به ایشان دلسرد کرده و بسیار به طلاق فکر میکنم و حتی گاهی بسیار فکرم سراغ خواستگاران قبلی ام که آن زمان ابراز علاقه میکردند میرود و از انتخاب نادرست خود پشیمانتر میشوم...... با وجود یک فرزند شما بگویید چه کنم؟


مشاور: علی محمد صالحی

مشاوره طلاق

با عرض سلام و احترام.
ممنون که مسائل خودتون رو با ما مطرح میکنید.
نکته اولی که باید به اون توجه کنید اینه که شما هنوز زمان زیادی نیست که ازدواج کردید، و سه سال و نیم، برای زندگی مشترک زمان طولانی نیست، و هنوز شما در ابتدای مسیر زندگی مشترک هستید، و چند سال اول زندگی، تا حدی طبیعی هست که مسائل این چنینی پیش بیاد، و اینکه شما بیان کردید «متوجه بی میلی همسرم نسبت به خودم شدم»، ممکنه این تنها برداشت و تفسیر شما از رفتار همسرتون باشه، اگر مشاوره حضوری بود و ممکن بود که من از شما بپرسم منظورتون از «بی میلی» چیه؟ روشن میشد، ولی الان واقعا معلوم نیست که منظور شما چیه، ممکنه در اوایل ازدواج شما انتظار داشتید که همسرتون بیشتر از این ابراز علاقه و محبت کنه، یا توقع داشتید روابط زناشویی بیشتری داشته باشید، ولی همسر شما اینگونه نبوده، و مثالا ابراز علاقه نمی کرده، روابط زناشویی کمی هم داشتید و ...، و شما از این رفتارهای همسرتون این برداشت رو کردید که ایشون به شما بی میل است، اگر اینگونه باشه، و شما بخاطر این مسائل میگید که به شما بی میله، چندان حرف شما اعتباری نداره، هرچند که ابراز علاقه و رابطه زناشویی زیاد و... نشونه علاقه همسره، ولی اگر مردی کمتر این رفتارها رو داشت، لزوما معناش این نیست که به همسرش بی میله یا علاقه ای نداره، یا پشیمونه که با این زن ازدواج کرده، چون خیلی از مردها نسبت به ابراز علاقه کلامی ضعیف هستند و تمایلی برای اینکه به همسرشون ابراز علاقه کلامی کنند، ندارند، یا ممکنه مرد بقول معروف سرد مزاج باشه و تمایلش به رابطه زناشویی کم باشه، ولی با وجود این مسائل، به همسرش تمایل داره و بی میل نیست. پس اولا اینکه شما فکر میکنید همسرتون به شما بی میله، مسلّم نیست که حرف شما درست باشه و احتمال زیادی داره که شما اشتباه کنید، از طرف دیگه اینکه شما گفتید «باتوجه به ذهنیتی که اطرافیان برایم ساخته بودندکه پسرعمه ام عاشق من است» یعنی حتما همسرتون نسبت به شما علاقه و عشق داشته که دیگران هم گفتند، بقول معروف «تا نباشد چیزکی، مردم نگویند چیزها»، و اگر هیچ عشق و علاقه ای نبود، چرا باید دیگران بگند، و طبیعت عشق هم همین طوره، تا وقتی که عاشق به معشوق نرسیده، علاقه زیادی به او داره، ولی وقتی وصال حاصل شد معمولا ظهور و بروز اون کم میشه، پس نکته دوم هم اینکه
نکته بعد، اینکه شما بیان کردید «ایشان هم عامل ازدواجمان را اصرار و شاید اجبار خانواده اش دانستند»، بر فرض اینکه این درست باشه، و همسرتون به اصرار خانوادش با شما ازدواج کرده، باز هم دلیل بر این نیست که به شما بی میل باشه یا علاقه ای نداشته باشه، پس شما این حرف همسرتون هم اینگونه تفسیر نکنید که چون این حرف رو زده حتما منظورش اینه که پشیمونه یا به شما بی میله، چون این تفسیر شما از حرف همسرتونه، و تفسیر همسرتون نیست، چون یکی از مسائلی که خیلی وقتها موجب ناراحتی زن وشوهر میشه، همینه که حرفهای همدیگه رو با توجه به ذهنیت خودشون تفسیر میکنن، و بعد بخاطر تفسیری که خودشون از حرف شخص دیگری کردند ناراحت و غمگین میشن، درحالی که منظور زن یا شوهر اصلا اونی که طرف مقابل تفسیر کرده نبوده.
نکته دیگه ای که شما و همسرتون خوبه به اون توجه کنید اینه که ازدواج فامیلی ریسکش از ازدواج غیر فامیلی کمتره، یعنی اگر شما با کسی ازدواج میکردید که شناخت شما نسبت به اون و خانوادش کمتر بود، احتمال بیشتری داشت که با مسائل دشوارتری مواجه بشید، چون قبل از ازدواج همه ابراز علاقه میکنند، ولی بعد از ازدواج تازه نقاط ضعف و کاستی ها مشخص میشه، و وقتی شما با فامیل ازدواج میکنید خانوادش و خیلی از مسائل دیگه رو میدونید و نکته ابهامِ کمی برای شما میمونه، ولی یک فرد غیر فامیل تا قبل از ازدواج شناخت کمی میشه از اون پیدا کرد، منظورم اینه که شما اصلا فکر نکنید اگر با شخص دیگری ازدواج میکردید هیچ مشکلی نداشتید، بلکه برعکس احتمال اینکه مشکلات دشوارتری داشته باشید، خیلی بیشتر بود.
چون بهر حال اصل وجود تفاوت و اختلاف­ نظر بین زن و شوهر طبیعیه؛ زیرا به ­هرحال آنها از دو جنس مختلفند و از نظر احساس، عواطف و ویژگی­های دیگر با هم تفاوت­هایی دارند. پس باید از ابتدای زندگی مشترک این پیش­بینی را داشته باشیم که برخلاف تفاهم­های پیش از ازدواج، در جریان زندگی مسائلی پیش می­آید که نظر ما یکی نخواهد بود و دچار تنش­هایی خواهیم شد که با صبر و گذشت می­توانیم از آنها عبور کنیم. و این مسئله اختصاصی به شما هم نداره، و همه همسران به نوعی درگیر این مسائل هستند. در برخی از نشست­ها، وقتی همسران متوجه می­شوند که وجود اختلاف نظر میان آنها طبیعی است و تا چه حد، زوج­های دیگر نیز با چنین مسائلی روبه­رو هستند، تعجب میکنن. اما نکته­ مهم این است که نباید با بروز نخستین مسائل و اختلاف­ها، شتاب­زده تصمیم­گیری کنیم و از همان ابتدا، سراغ آخرین راه و به عبارتی جدایی، برویم.  متأسفانه امروزه برخی از همسران برای رهایی از مسائل موجود زندگی مشترک، با بروز کوچک­ترین اختلاف با همسر، به جای تلاش برای حل آن و تحمل برخی مسائل و کمبودها در زندگی، نخستین و بهترین راه حل را جدایی می­دانند. طبق آمارهای موجود، حدود نیمی از طلاق­ها، در پنج سال اول ازدواج اتفاق می­ا­فتد و این بیش از همه، هشداری برای زوج­های جوان است که عجولانه تصمیم­گیری نکنند. خداوند متعال در قرآن می­فرماید:«با همسرانتان به نیکى معاشرت کنید و اگر ایشان را نمى‏پسندید، باید بدانید بسا چیزى را ناپسند مى‏دارید و خداوند در آن خیر بسیار نهاده است» (نساء/19).
نکته پایانی اینکه هم شما و هم همسرتون این رو بدونید که یکی از غم انگیزترین نکات درباره متلاشی شدن ازدواجها اینه که هیچ یک از زوجها قدر ازدواجشون رو اونقدر نمیدونن که فرصت از دست میره و کار دیگه ای نمیشه انجام داد و بعد از اینکه خدای ناکرده جدا شدند و هرکدوم سراغ زندگیش رفت، تازه متوجه میشن که وقتی یکدیگه رو از دست دادن، تا چه اندازه ضرر کردن. متاسفانه بعضیا هم فکر میکنن که طلاق گرفتن مسئله اون قدرها مهمی هم نیست. اما پژوهش های علمی نشون میده که طلاق کار بسیار مضر و زیان باری برای زن و شوهرهاست و ضربه روحی شدیدی به اونا وارد میشه و حدود چهار سال از عمر اونا کم میشه. پس هم شما و هم همسرتون قدر زندگی مشترکتون رو بدونید و سعی کنید با صبر و بردباری و تلاش، مشکلات رو برطرف کنید و زندگی مشترک موفق و بالنده ای داشته باشید و در برابر مشکلات کم نیارید، همانطور که تا الان بر مشکلات زیادی غلبه کردید و پیروز شدید.
 البته نکات دیگه ای هم هست، اما چون طولانی شد، منم خسته شدم دیگه نمیگم، اگر این مطالب براتون قابل استفاده و مفید بود، جزئیات بیشتری بیان کنید تا من هم دوباره در خدمت شما باشم.
موفق و شاد و خوشبخت باشید

بیشتر بخوانید:
زنان باهوش و راههای جذب مردان



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.