ناشناس

امکان بازگشت مجدد پس از قطع رابطه پیش از دوران نامزدی وجود داره یا نه؟

سلام: من ٣٢ ساله هستم و با خانم نجیبی که سه سال از خودم بزرگتر هستند از سه سال پیش تا کنون در محل کار به واسطه همکارى، رابطه بسیار دوستانه و محترمانه اى آغاز کردم که نهایتا به این نتیجه رسیدیم با هم ازدواج کنیم. طی این مدت، هم روزهاى بسیار خوب و لذتبخش گذراندیم و هم روزهایی با ناراحتی و بعضا کدورت و قهرهاى کوتاه مدت که معمولا سعی میکردیم بنا بر تفاهم، مشکلاتمان را حل کنیم. مشکلاتی که هم خودم را مقصر ایجادش میدام و هم ایشان را. پس از برگزارى مراسم خواستگارى و دو مهمانی خانوادگی مختصر که براى آشنایی خانواده هایمان برگزار شد متوجه شدم خواهر ایشان به طور بسیار نگران کننده اى براى همه تکلیف تعیین میکند و هرگز رعایت نمیکند که نباید در کار بزرگترها دخالت کند و نظر بدهد و تصمیم گیرى کند. این موضوع من را شدیدا نگران کرد و تصمیم گرفتم تا دیر نشده با خودش در میان بگذارم ولی رفته رفته دعواهاى ما بر سر موضوعات روزمره به طرز باورنکردنی تا جایی بر اثر خامی و بی تجربگی هر دویمان شدت یافت که شاید در طول هفته، بیش از ٦ بار دعوا میکردیم تا یک شب که طی مکالمه و تلفنی در حالی که دعوایمان شده بود ادبیات محترمانه و عاشقانه بین ما جاى خود را به ناسزا و حرفهاى ناروا داد و من بسیار آزرده خاطر شدم و فشار روحی با من چنان کرد که علی رغم میلم تصمیم گرفتم به رابطه خاتمه بدهم. اکنون سه ما از اتمام رابطه ما گذشته ولی پشیمان هستم که چرا رابطه را قطع کردم چون ما عاشقانه یکدیگر را دوست داشتیم. طی این مدت او بارها و بارها با تمام وجودش تلاش کرد که دوباره شروع کنیم و پیامهاى محبت آمیز بسیارى براى من میفرستاد. اکنون با وجود آن سرسختی خودم مبنی بر قطع رابطه و خواهشها و التماسهاى مکرر ایشان عذاب وجدان به شدت من را اذیت میکند و فشار روحی و عصبی سنگینی به من تحمیل میشود. از یک سو دلم او را شدیدا میخواهد و هرگز نمیتوانم بدون وى زندگی کنم و از سویی با وجود آن حد اختلاف و ناسازگارى بچگانه که اواخر ، بین ما رخ داد و با وجود ترس از دخالتهاى نابجا و زشت خواهرش میترسم بازگردم و دوباره شروع کنم و چند ماه بعد، مجددا اختلافمان رو شود. متأسفانه به علت فشارهای عصبی سنگینی که به من وارد شد حتی تا کنون صلاح ندیدم که مشکلات و ایرادات رفتاری خواهرشان را به ایشان بگویم تا ببینم آیا اصلا میپذیرند که حق با من است یا مخالفند. اکنون که ازشدن فشارهای عصبی ام کاسته شده و آرامترم شده ام از فرط دلتنگی و بیقراری مجبور شدم صرفا از طریق مسیج و تلفنهاى بسیار اندک و مخفیانه دور از از نظر اعضای خانواده ام گاهی با وى ولی این بار به صورت رسمی و معمولی در ارتباط باشم چون واقعا نمیتوانم بدون وی اوقاتم را سپری کنم و شدیدا عذاب میکشم. من قلبا به شدت او رابا تمام وجودم عاشقانه دوست دارم. مضاف بر اینها در خانواده ام هم هیچ کس نگران این وضعیت من نیست و براى بازگشت مجدد، هیج یک از اعضاى خانواده ام (مادر و خواهر) پشتیبان و مشوق من نخواهند بود. من شدیدا نگران آینده ام هستم که چه طور تنها بدون همسر زندگی کنم و مگر اصلا تا چه زمانی میتوانم با مادرم زندگی کنم!!! با شناختی که از مادرم دارم براى ایشان مهم نیست که همین طور مجرد بمانم چون گمان میکنند ترک رابطه با کسی که هر چند با وى دچار اختلافاتی شدم ولی اوقات عاشقانه اى هم در کنارش سپرى کردم کار بسیار آسانی است!!! به من میگویند تو احساساتی شده اى و نگذار هیجانات احساسی بر تو غلبه کند و تصمیم بگیرد!!! از حال من بیخبرند چون واقعاً چنین اتفاقاتی را تجربه نکرده اند. اکنون من مانده ام و هزار نوع پریشانی و ناراحتی ... خواهش میکنم راهنماییم کنید چه کنم؟؟؟؟؟
يکشنبه، 13 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

امکان بازگشت مجدد پس از قطع رابطه پیش از دوران نامزدی وجود داره یا نه؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 32 ساله )

سلام:
من ٣٢ ساله هستم و با خانم نجیبی که سه سال از خودم بزرگتر هستند از سه سال پیش تا کنون در محل کار به واسطه همکارى، رابطه بسیار دوستانه و محترمانه اى آغاز کردم که نهایتا به این نتیجه رسیدیم با هم ازدواج کنیم.
طی این مدت، هم روزهاى بسیار خوب و لذتبخش گذراندیم و هم روزهایی با ناراحتی و بعضا کدورت و قهرهاى کوتاه مدت که معمولا سعی میکردیم بنا بر تفاهم، مشکلاتمان را حل کنیم.
مشکلاتی که هم خودم را مقصر ایجادش میدام و هم ایشان را.
پس از برگزارى مراسم خواستگارى و دو مهمانی خانوادگی مختصر که براى آشنایی خانواده هایمان برگزار شد متوجه شدم خواهر ایشان به طور بسیار نگران کننده اى براى همه تکلیف تعیین میکند و هرگز رعایت نمیکند که نباید در کار بزرگترها دخالت کند و نظر بدهد و تصمیم گیرى کند.
این موضوع من را شدیدا نگران کرد و تصمیم گرفتم تا دیر نشده با خودش در میان بگذارم ولی رفته رفته دعواهاى ما بر سر موضوعات روزمره به طرز باورنکردنی تا جایی بر اثر خامی و بی تجربگی هر دویمان شدت یافت که شاید در طول هفته، بیش از ٦ بار دعوا میکردیم تا یک شب که طی مکالمه و تلفنی در حالی که دعوایمان شده بود ادبیات محترمانه و عاشقانه بین ما جاى خود را به ناسزا و حرفهاى ناروا داد و من بسیار آزرده خاطر شدم و فشار روحی با من چنان کرد که علی رغم میلم تصمیم گرفتم به رابطه خاتمه بدهم.
اکنون سه ما از اتمام رابطه ما گذشته ولی پشیمان هستم که چرا رابطه را قطع کردم چون ما عاشقانه یکدیگر را دوست داشتیم.
طی این مدت او بارها و بارها با تمام وجودش تلاش کرد که دوباره شروع کنیم و پیامهاى محبت آمیز بسیارى براى من میفرستاد.
اکنون با وجود آن سرسختی خودم مبنی بر قطع رابطه و خواهشها و التماسهاى مکرر ایشان عذاب وجدان به شدت من را اذیت میکند و فشار روحی و عصبی سنگینی به من تحمیل میشود.
از یک سو دلم او را شدیدا میخواهد و هرگز نمیتوانم بدون وى زندگی کنم و از سویی با وجود آن حد اختلاف و ناسازگارى بچگانه که اواخر ، بین ما رخ داد و با وجود ترس از دخالتهاى نابجا و زشت خواهرش میترسم بازگردم و دوباره شروع کنم و چند ماه بعد، مجددا اختلافمان رو شود.
متأسفانه به علت فشارهای عصبی سنگینی که به من وارد شد حتی تا کنون صلاح ندیدم که مشکلات و ایرادات رفتاری خواهرشان را به ایشان بگویم تا ببینم آیا اصلا میپذیرند که حق با من است یا مخالفند.
اکنون که ازشدن فشارهای عصبی ام کاسته شده و آرامترم شده ام از فرط دلتنگی و بیقراری مجبور شدم صرفا از طریق مسیج و تلفنهاى بسیار اندک و مخفیانه دور از از نظر اعضای خانواده ام گاهی با وى ولی این بار به صورت رسمی و معمولی در ارتباط باشم چون واقعا نمیتوانم بدون وی اوقاتم را سپری کنم و شدیدا عذاب میکشم.
من قلبا به شدت او رابا تمام وجودم عاشقانه دوست دارم.
مضاف بر اینها در خانواده ام هم هیچ کس نگران این وضعیت من نیست و براى بازگشت مجدد، هیج یک از اعضاى خانواده ام (مادر و خواهر) پشتیبان و مشوق من نخواهند بود.
من شدیدا نگران آینده ام هستم که چه طور تنها بدون همسر زندگی کنم و مگر اصلا تا چه زمانی میتوانم با مادرم زندگی کنم!!!
با شناختی که از مادرم دارم براى ایشان مهم نیست که همین طور مجرد بمانم چون گمان میکنند ترک رابطه با کسی که هر چند با وى دچار اختلافاتی شدم ولی اوقات عاشقانه اى هم در کنارش سپرى کردم کار بسیار آسانی است!!!
به من میگویند تو احساساتی شده اى و نگذار هیجانات احساسی بر تو غلبه کند و تصمیم بگیرد!!!
از حال من بیخبرند چون واقعاً چنین اتفاقاتی را تجربه نکرده اند.
اکنون من مانده ام و هزار نوع پریشانی و ناراحتی ... خواهش میکنم راهنماییم کنید چه کنم؟؟؟؟؟


مشاور: احسان فدایی

پاسخ
با سلام و سپاس از ارتباط شما با مشاورین «راسخون»
برادر گرامی! همانطور که می دانید ازدواج یکی از مهمترین حوادث و رویدادها ی زندگی است و نقش مهمی در سرنوشت و سعادت و خوشبختی انسان دارد ، مضافاٌ بر اینکه اگر به نحو صحیح انجام پذیرد بسیاری از نیازهای انسان را اعم از نیازهای عاطفی و جنسی را تاْمین و باعث آرامش روحی انسان می شود بنابراین در عین حال که نباید در انتخاب همسر خیلی وسواس گونه عمل کرد اما دقت ،شناخت و اتخاذ تصمیم حساب شده و بالاخره انتخاب صحیح از شرایط ضروری یک ازدواج موفق است.
اکنون شما در وضعیت علاقه و عدم تفاهم واقع شده اید ولی آیا تا کنون با خود فکر کرده اید علت این عدم تفاهم چیست و چرا با این خانم دائم دعوا می کنید؟
اولا رابطه شما شروع صحیح و شرعی نداشته و یک علت می تواند همین باشد چون بسیاری از سوء تفاهم ها و اختلافات از همین روابط غیر متعهدانه شکل می گیرد. ثانیا ایشان از شما 3 سال بزرگتر هستند و قطعا این موضوع در روابط شما تأثیر می گذارد. فاصله سنی مطلوب بین دختر و پسر تقریباً بین 3 تا 7 سال است؛ یعنی پسر بزرگتر باشد. این به خاطر اینست که: 1. برای اینکه مرد از عهده مسئولیت ها برآید و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمین کند و هم خانواده را مدیریت کند باید سن او بیشتر از زن باشد. 2. وقتی سن زن چند سالی کمتر از مرد باشد، اطاعت پذیری او از مرد به عنوان سرپرست خانواده بیشتر و راحت تر خواهد بود مضافا بر اینکه زن همیشه دوست دارد همسرش فردی، مقتدر، توانا و پناهگاه مطمئنی برای او باشد و اگر زن و مرد از نظر سنی در یک سطح باشند هیچ گاه زن چنین تصوری را از شوهرش ندارد و او را در حد خودش می بیند اما اگر شوهر چند سالی بزرگتر باشد و از تجارب بیشتری برخوردار باشد زن احساس می کند همسر او کسی است که شایستگی های لازم را برای اداره منزل دارد و می تواند در پناه او یک زندگی آرامش بخش داشت. 3. زن به دلیل زایمان، شیر دادن و ... زودتر از مرد شکسته می شود و هم سن بودن زن و شوهر باعث می شود بعد از یک دهه زندگی و آوردن چند فرزند شادابی زن در حد شادابی و نشاط مرد نباشد و چه بسا مطلوبیت او نزد شوهر کم شود بنابراین برای پیشگیری از مسئله کاملا طبیعی و زیستی بهتر است این تفاوت سنی همواره بین زن و شوهر باشد تا همواره زن از نشاط کافی برخوردار باشد و مطلوبیت او نزد شوهرش کاسته نشود. ممکن است بگویید مرد هم باید برای همسرش مطلوبیت داشته باشد، بله این حرف درست است اما همان طور که در بالا متذکر شدیم مردها به دلیل عدم زایمان و متحمل نشدن فرزند داری و فرزندپرورشی دیرتر از زنان دچار شکستی و چین و چروک صورت و بدن می شوند. 4. مدت باروری در خانمها محدود و در آقایان نامحدود بوده و قدرت باروی خانمها زودتر از آقایان شروع می شود. 5. نیاز است که آقایان قبل از ازدواج، علاوه بر بلوغ جسمی و فکری، به استقلال اقتصادی نیز برسند، که این به زمان بیشتری نیاز دارد. 6. از آنجا که در اسلام از یک سو حق سرپرستی و مدیریت خانواده و نفقه زن به عهده مرد است و از سوی دیگر بلوغ جنسی و بیولوژی زن چند سالی زودتر از مرد است (البته بلوغ شناختی زن از مرد جلوتر نیست) ، برای اینکه مرد از عهده این مسئولیت ها برآید و بتواند هم اقتصاد خانواده را تأمین کند و هم خانواده را مدیریت کند باید سن او بیشتر از زن باشد.
پس شاید با این وضعیت در آینده نیز با اختلافات فراوانی برخورد کنید و شاید دیگران یا خانواده همسرتان با دیده تحقیر به شما بنگرند.
بنابراین لازم است در اصل این ازدواج نیز تردید کنید و شاید این لطف خدا بوده که شما با ایشان قطع ارتباط کرده اید و خودتان ناسازگاری‌تان را متوجه شده اید.
در هر صورت از نظر ما بهترین کار این است که رابطه را قطع کنید یا اگر هم با همه این اوصاف قصد ازدواج داشتید حتما با تأیید مشاوره پیش از ازدواج این کار را انجام دهید و الا در آینده پشیمانی سودی نخواهد داشت.
اگر تصمیم قطعی به فراموشی ایشان گرفتید ما با راهکارهایی شما را یاری می کنیم ولی مهم این است که خودتان تصمیم نهایی را اخذ نمایید.
موفق باشید

بیشتر بخوانید:

بایسته‌های ازدواج در اسلام



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.