ناشناس
چه جوری قانعش کنم که دوتا خونواده روبه نوبت سربزنیم؟
شوهربنده کارمنداورژانس وبنده خانه دارهستم ودرشهری دورازخانواده هازندگی میکنیم که ازخانه پدری ایشان دوساعت وازخانه پدری بنده ۳ساعت ونیم فاصله داریم وهربارسرموضوع رفتن مشکل دارم چونکه شوهربنده به خانواده خودش بیشتراهمیت میده ومنومیرسونه خونه پدریم وخودش برمیگرده پیش خانوادش ومن تنهامیمونم وازاین قضیه به شدت دلگیرم وازاونجاییکه پدرشوهربنده شیره میکشه وشوهربنده هم تمایل زیادی به شیره داره وهردفعه سرااین موضوع توخونه پدرشوهرم دعوامون افتاده ولی هربارتکرارمیکنه کارشودرحالیکه شوهرم معتادنیس ولی بیش ازحدتمایل داره به شیره وازپدرشوهرم بخادبهش میده باپدرشوهرمم راحب این موضوع حرف زدم ولی میگه خودش میخادمن چیکاکنم درحالیکه بایدایشون هم کمی مقاومت کنن ولی هرباراوناآدم خوبه بودن ومن آدم بده وازطرفی شوهرم میگه به خانوادم بی احترامی میکنی درحالیکه بجزبحث شیره تاحالاچیزخاصی توروشون نگفتم چون نمیخام دراختیارشوهرم بذارن بارهاگفتن باشه ولی هردفعه که میریم شهرستان دیدم حتی دزدکی هم دادن به شوهرم ومن تمایل بیشترشوهرم به موندن خانه پدریشو این موضوع میدونم وهربارباهاش درمیون گذاشتم به نتیحه ای نرسیدم ومیگه توخودت بروخونه بابات منوچرامیکشونی اونجادرحالیکه بنده شوهرم برارفتن خونه پدریش همراهی میکنم ولی ایشون منومیذارن وبرمیگردن یااصلانمیپرسن کی برمیگردی بیام دنبالت وهردفعه من میگم کی میای دنبالم چون دلم براخونه زندگی خودم وشوهرم تنگ میشه درحالیکه ایشون میگن تازه رفتی که حتی اگه ده روز بمونم واین موضوعات منوبه شدت ناراحت میکنه چیکارکنم
مشاور: علی محمد صالحی
به نظر میرسه مشکل اصلی شما اینه که «چجوری قانعش کنم که باهم هماهنگ باشیم دوتاخونواده روبه نوبت سربزنیم» و دوست دارید همانطور که شما خونه والدین همسرتون میرید اون هم با شما بیاد خونه والدینتون.
همچنین بیان کردید که «به خانواده خودش بیشتراهمیت میده»، در واقع این یک حقیقتی هست که معمولا مردها به خانواده خودشون بیشتر اهمیت میدن، ممکنه استثناء هم وجود داشته باشه ولی طبیعی هست که مرد خانواده خودش براش مهمتره، همانطور که برای شما هم، خانواده خودتون براتون مهمترن، منظورم اینه که در عین حالی که زن و شوهر وقتی باهم ازداوج میکنن خانواده های هر دو طرف هم بخشی از زندگیشون میشن، ولی اون اهمیتی که خانواه خودشون براشون داره و حسی که نسبت به اونها دارن طبیعتا نسبت به خانواده همسرشون ندارن، ولی تفاوتی که وجود داره اینه که باتوجه به اینکه امکانات و مدیریت خانواده در اختیار شوهره، از این رانت به نفع خودشون استفاده میکنن و بیشتر به خانواده خودشون سر میزنن یا اهمیت میدن، و همسر شما هم از این مسئله استثناء نیستند، خصوصا در مورد شما که فاصله منزلتون از مشهد، تا خونه والدین خود شما، نزدیک به دو برابر فاصله منزل پدر و مادر همسرتونه، و یکی دیگه از مسائلی که خود شما هم بیان کردید و باعث میشه شوهر شما منزل والدینش رو بیشر ترجیح بده و تمایل داشته باشه زیاد اونجا بره، همون بحث مصرف مواده، که بحث با اهمیت و مهمی هست. منظورم اینه که اصل این اهمیت دادن تا حدودی طبیعی هست، ولی بهرحال مرد نباید بی انصاف باشه و به خانواده همسرش اصلا توجه نکنه و خیلی بی اهمیت باشه.
اما اصل این مسئله و مشکل شما به این بر میگرده که شما یکسری انتظارات و توقع، از همسرتون دارید که اتفاقا این انتظارات منطقی هست و دوست دارید همسرتون به اونها توجه کنه، و طبیعی هست که شما چنین انتظاراتی از همسرتان داشته باشید.
ولی بهرحال انتظارات همسران از هم، یک بزرگراه دو طرفه است، و هر یک از همسران حق طبیعی خود میدونن که سعی کنند نیاز و انتظارات خودشون را به هر طریقی که میتوانند به دیگری دیکته کرده و تحمیل کنند. اما برای اینکه زن و شوهر به انتظاراتشون نزدیک بشن و تا حدودی توقعات آنها برآورده شود باید هر دو نفرشون از جایگاه خود حرکت کرده و در یک نقطه ی مشترک توافق کنند. مثالا اگر شما توقع دارید به همان اندازه که شما و همسرتون منزل والدین اون میرید، خونه والدین شما هم برید، و در مقابل همسر شما برعکس هر پنج باری که خونه والدین خودش میره، یک بار خونه والدین شما میاد، یا شما رو میبره، باید هر دو بر یک نقطه ی میانهای به توافق برسید که مثالا هر دو بار یا سه بار که منزل والدین همسرتون رفتید یک بار منزل والدین شما هم برید. در واقع، برای هر توقعی همسران باید همین کار را بکنن؛ برای مثال، اگر زن درباره ی انتظاری، در جایگاه هشت است و مرد در جایگاه سه، باید این مراحل را طی کنند تا انتظارات آنها به هم نزدیک شود:
- زوجین با هم صحبت کنند و روی یک جایگاه مشترک مثل پنج، توافق کنند.
- هر دو کمی تلاش کنند و به سمت موضع موافق پیش بروند، ایدئال نگر نبوده و واقع بین باشند.
- غر نزنند؛ زیرا اضطراب، پریشانی، ناآرامی و عصبانیت به دنبال می آورد.
- هر تلاشِ طرف مقابل را برای تغییر و پیشرفت، تحسین کنند.
- هر کس برای تغییر دیدگاه ها و برآوردن انتظارها نیاز به زمان دارد. همسرشان را تحت فشار نگذارند و به او فرصت بدهند.
و برای این منظور در قدم اول باید با همسرتون، بدون دعوا، تنش و تندی گفت و گو کنید و از طریق تکنیک همدلی به او بگید همانطور که تو دوست داری به خانوادت سر بزنی و اونا رو ببینی و اونها رو خوشحال کنی، من هم مثل تو اینا رو دوست دارم، و خیلی خوشحال میشم که تو هم با من باشی و وقتی تنهایی میرم احساس تنهایی میکنم و دلتنگ تو میشم، من نمیگم هر بار که اونجا میریم خونه والدین من هم بریم ولی هر دو بار یا سه بار که اونجا رفتیم خونه والدین من هم بریم. و اگر بخواهیم زندگی خوب و آرومی داشته باشیم باید به خواسته های همدیگه احترام بذاریم.
اما در مورد اینکه «منوهمراهی نکنه بریم خونه پدریم من هم ازاین به بعدنمیرم خونه پدریش»، اولا من گفتم اگر صلاح میدونید همسرتان را با «پیامد رفتارش» مواجه کنید، ثانیا تکنیک مواجهه با «پیامد رفتار» نباید همراه با دعوا و تنش باشه، در هر صورت شما میتونید از تجربه این مسئله استفاده کنید و به همسرتون بگید اگر ما به خواسته ها و انتظارات همدیگه توجه نکنیم ممکنه کار به دعوا و تنش بکشه و هر دومون از جهت روحی آسیب ببینیم و اذیت بشیم.
مسئله دیگه ای که خیلی مهمه بحث مصرف مواده، شما بیان کردید همسرتون معتاد نیست ولی تمایل زیادی برای استفاده از شیره داره، ممکنه همین مسئله کم کم همسرتون رو به وادی اعتیاد جدی و عواقب ناگوار اون بکشونه، اگر بتونید روی این مسئله هم کار کنید و کاری کنید که والدین همسرتون دیگه به اون مواد ندن خیلی خوبه، چون اگر بحث شیره در منزل والدین همسرتون حل بشه و دیگه به اون ندهند احتمال داره تمایلش به اونجا هم کمتر بشه، البته من میخواستم بگم از طریق مادر همسرتون وارد بشید و احساسات و عواطف اون برانگیزید و بگید که این سبک ممکنه فرزندشون رو به بلای اعتیاد بندازه و فرزند خودشون دچار عواقب ناگواری بشه، دیدم یک جا اشاره کردید که مادرشون هم ظاهرا مواد مصرف میکنن، به هر صورت شما اول تمرکزتون رو بر این بذارید که با ملاطفت و بدون تنش همسرتون رو راضی کنید منزل والدین شما هم برید، بعدا هدف دوم شما بعد از اینکه اون مسئله حل شد، این باشه که بنحوی مسئله مصرف مواد همسرتون رو بصورت غیر مستقیم برطرف کنید، چون اگر بخواهید بصورت مستقیم وارد بشید مسلما همسرتون واکنش منفی نشون میده و کاری پیش نمیره، اما اگر بصورت غیر مستقیم باشه ممکنه تاثیر بیشتری داشته باشه، روش غیر مستقیم مثلا همون که اشاره کردم با مادر همسرتون صحبت کنید و از راه برانگیختن عواطف او و ترس از آینده و... راضیش کنید که با شوهرش (پدر شوهر شما) هم صحبت کنه و دیگه به پسرشون مواد ندن، یا با افراد دیگه ای که میتونن تاثیر گذار باشن صحبت کنید، راه دیگه خودتون پیامدهای مصرف مواد و شیره رو به گوشی همسرتون بفرستید تا خودش توجه کنه، البته حتما علم به این مسائل رو داره، ولی تذکر و دیدن عکس یا فیلم افراد معتاد یا ... باز تاثیر گذاره و راه های دیگه که خودتون باید پیدا کنید.
اما سعی نکنید این دو مسئله (سرکشی به والیدن شما و مصرف مواد) رو همزمان حل کنید، یکی یکی انجام بدید.
نکته پایانی: حقیقت اینه که ازدواج شامل حدود 20 درصد خوشی و شادی، 30 درصد رضایت و 50 درصد کار سخت است.
موفق و پیروز و سربلند باشید
بیشتر بخوانید:
با همسرم چگونه رفتار کنم؟