ناشناس

رابطه مادرشوهرم باهام خوب نیست،چیکار کنم؟

باسلام،بنده یک سال ونیم ازدواج کردم،زندگی خوبی با همسرم دارم،خانه ی ما نزدیک خونه پدر شوهرم میباشد،طوری که صبح ها ساعت۸به خانه ی انها میروموبا کمک جاریه کوچکترم کارخانه را انجام میده ناهار میخوذیم ودوباره بخانه برمیگردیم سپس ساعت۴ برای اماده کردن شامو مهمان و...به خانه ی پدر شوهرم میروم،مادر شوهرم خیلی قرص میخورد،فشارخون و تیرویید وکم خونی ورماتیسم داره،ونمیتونه کار انجام بده،فقط کارهای شحصیشو انجام میده،خیلی سخت گیر هستاگه یک ذبع دیرتر بریم یا بعد بیدار شدنشون بریم خونشون اصلا جواب سلام نمیده،من برای رفتن به بیرون مثلا ارایشگاه وغیره از همسرم اجازه میگیرم حتما باید ازمادر شوهرم هم اجازه بگیرم وگرنه خیلی ناراحت میشن،طوری که انگارهمسرآدم هستن،جاری های حسود و خبرچینی هم دارم،نمیتونم پیششون دردو دل کنم چون بعد برای شیرین کردن خودشون حرفهای منو پیش مادر شوهرم میزنن،هیچ وقت من اینکارو درمورد آنها نکردم/جاری کوچکترم که باهم به کار خانه ی پدرشوهمرم میرسیم توکارها خودشیرین بازی در میاره،وبیشترکار میکنه و مادر شوهرم هم به ناحق همش تعریف وتمجیدش میکنه،مادرشوهرم هرکی برایش خوب کارکند تعریف اگه کارنکند مسخره وتحقیر میکنه طوری که سلام نمیدهد،خواعر شوهرم مریض بود باخانواده اومدن خونه ی پدر شوهرم وما به کارهایشان رسیدگی کردیم و پرستاریش کردیم،مادرشوهرم همش قربان صدقه ما میرفت،نزدیک شش ماه ما درگیر این موضوع بودیم،حالا جاری کوچکم شش ماه بارداره و من دوماهمه بنابر اتفاقی من بارداریم به خطر افتاد طوری که دکتر گقت استراحت کنم،ومن توخونمون موندم وشامو ناهار درست کردم و خوردم تا سربار کسی نباشم،هروقت میرم خونه ی پدرشوهرمبرای احوال پرسی مادر شوهرم محل نمیکنه وتیکه میندازه،وهمش از اینکه چرا جاریم مشکلی دربارداری نداشتو تو داریو اون با اون شکمش کار میکنه و...تحقیرم میکنه،مادر شوهرم ۶۶سال سن دارد،اما ناراحتی من این است که هر وقت خوبیم و کار میکنیم براش با ما خوبه وقتی مریض هستیم ناراحته،به پدر شوهرم و شوهرم گفتم،انها نیز باهاش صحبت کردن،وگفتن اخلاقت خوب نیست،اما روز به روز بدتر میشه رابطش با من،میگه چرا هرچی بهت میگم ناراحت میشی به شوهرت میگی،واقعیت اینکه من غریبم و فقط اینجا به شوهرم اعتماد دارمو باهاش درد و دل میکنم،به مادرم نمیتونم بگم چون نمیخوام ناراحت بشه،شما بگید چه بکنم از دست خودشیرین بازیهای جاریهایم و اخلاق مادر شوهرم،جاریه بزرگتم از دست اخلاق مادرشوهرم به شهر رفتن و اونجا زندگی میکنن،من از اینهمه محدودیت خسته شدم
چهارشنبه، 23 اسفند 1396
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

رابطه مادرشوهرم باهام خوب نیست،چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 26 ساله )

باسلام،بنده یک سال ونیم ازدواج کردم،زندگی خوبی با همسرم دارم،خانه ی ما نزدیک خونه پدر شوهرم میباشد،طوری که صبح ها ساعت۸به خانه ی انها میروموبا کمک جاریه کوچکترم کارخانه را انجام میده ناهار میخوذیم ودوباره بخانه برمیگردیم سپس ساعت۴ برای اماده کردن شامو مهمان و...به خانه ی پدر شوهرم میروم،مادر شوهرم خیلی قرص میخورد،فشارخون و تیرویید وکم خونی ورماتیسم داره،ونمیتونه کار انجام بده،فقط کارهای شحصیشو انجام میده،خیلی سخت گیر هستاگه یک ذبع دیرتر بریم یا بعد بیدار شدنشون بریم خونشون اصلا جواب سلام نمیده،من برای رفتن به بیرون مثلا ارایشگاه وغیره از همسرم اجازه میگیرم حتما باید ازمادر شوهرم هم اجازه بگیرم وگرنه خیلی ناراحت میشن،طوری که انگارهمسرآدم هستن،جاری های حسود و خبرچینی هم دارم،نمیتونم پیششون دردو دل کنم چون بعد برای شیرین کردن خودشون حرفهای منو پیش مادر شوهرم میزنن،هیچ وقت من اینکارو درمورد آنها نکردم/جاری کوچکترم که باهم به کار خانه ی پدرشوهمرم میرسیم توکارها خودشیرین بازی در میاره،وبیشترکار میکنه و مادر شوهرم هم به ناحق همش تعریف وتمجیدش میکنه،مادرشوهرم هرکی برایش خوب کارکند تعریف اگه کارنکند مسخره وتحقیر میکنه طوری که سلام نمیدهد،خواعر شوهرم مریض بود باخانواده اومدن خونه ی پدر شوهرم وما به کارهایشان رسیدگی کردیم و پرستاریش کردیم،مادرشوهرم همش قربان صدقه ما میرفت،نزدیک شش ماه ما درگیر این موضوع بودیم،حالا جاری کوچکم شش ماه بارداره و من دوماهمه بنابر اتفاقی من بارداریم به خطر افتاد طوری که دکتر گقت استراحت کنم،ومن توخونمون موندم وشامو ناهار درست کردم و خوردم تا سربار کسی نباشم،هروقت میرم خونه ی پدرشوهرمبرای احوال پرسی مادر شوهرم محل نمیکنه وتیکه میندازه،وهمش از اینکه چرا جاریم مشکلی دربارداری نداشتو تو داریو اون با اون شکمش کار میکنه و...تحقیرم میکنه،مادر شوهرم ۶۶سال سن دارد،اما ناراحتی من این است که هر وقت خوبیم و کار میکنیم براش با ما خوبه وقتی مریض هستیم ناراحته،به پدر شوهرم و شوهرم گفتم،انها نیز باهاش صحبت کردن،وگفتن اخلاقت خوب نیست،اما روز به روز بدتر میشه رابطش با من،میگه چرا هرچی بهت میگم ناراحت میشی به شوهرت میگی،واقعیت اینکه من غریبم و فقط اینجا به شوهرم اعتماد دارمو باهاش درد و دل میکنم،به مادرم نمیتونم بگم چون نمیخوام ناراحت بشه،شما بگید چه بکنم از دست خودشیرین بازیهای جاریهایم و اخلاق مادر شوهرم،جاریه بزرگتم از دست اخلاق مادرشوهرم به شهر رفتن و اونجا زندگی میکنن،من از اینهمه محدودیت خسته شدم


مشاور: احسان فدایی

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»
خواهر محترم! لحظات سختی را پشت سر گذاشته اید و حرف‌های زیادی را شنیده و تحمل کرده‌اید ولی آنچه شما در این زندگی نگه داشته علاقه به همسر و فرزندتان است که انشاء الله سالم و صالح متولد خواهد شد.
نکته اولیه و مهمی که در رابطه شما با مادر شوهر و کلا خانواده شوهرتان بسیار مهم و حیاتی است رعایت میزان و حد این رابطه است. متأسفانه شما از ابتدا عادت های افراطی و توقع های متعددی را برای این خانواده ایجاد کرده اید که تغییر این الگوی ایجاد شده و انتظاراتی که الان از شما دارند قدری زمان بر است. اصلا نگران ناراحتی دیگران نباشید و فقط سعی کنید همه روابط را به حد تعادل بازگردانید. البته بی احترامی ممنوع است و باید در عین جرأت و احترام برخورد کنید تا این توقعات کاهش یابد.
بهترین نوع تعامل عروس با خانواده شوهر حفظ احترام و فاصله‌هاست، احترام گذاشتن به اصول ارتباطی و پرهیز از صمیمی شدن بیش از اندازه است تا از دخالت خانواده‌ شوهر و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود. اگر آنها رفتار نادرستی با شما دارند، طبیعتاً شما نمی توانید مقابله به مثل کنید و یا شما تا ابد نمی‌توانید با خانواده شوهرتان به دشمنی برخیزید و یا به مقابله با آنان بپردازید و یا این بخش از وجود شوهرتان را از وجودش جدا کنید و مانع ارتباط و یا تعامل شوهرتان با خانواده‌اش شوید، پس هوشمندانه و هوشیارانه با خانواده شوهرتان رفتار کنید و بکوشید به جای حساسیت‌های افراطی با آنها و یا دشمنی با آنها تعامل نیکوی و مطلوبی داشته باشید و در همه حال حرمت و احترام آنها را نگه دارید، این طوری آنها نیز متقابلاً به شما احترام می‌کنند و حتی اگر در صدد دشمنی بربیایند، در ظاهر ناچارند اظهار دوستی کنند؛ همین مسئله از بسیاری از ناراحتی‌ها و کینه کدورت‌ها می‌کاهد.
این نکته را بدانید اخلاقاً هر چقدر شما به خانواده شوهرتان نیکی کنید و ارتباط تان را همچنان با آنها ادامه دهید، مأجور خواهید بود و در حقیقت نیکی به خانواده شوهر نوعی نیکی به خود شوهرتان تلقی می شود که در افزایش صفا و صمیمیت بین شما نقش دارد.
هرگز نباید از آنها توقع داشته باشید که دائماً به شما احترام کنند. همین که شما به اصول ارتباطی پایبند هستید و احترام آنها را نگه می دارید، کافی است.
البته اگر خدای ناکرده آنها با شما به بدی هم رفتار کردند و یا دچار خطا شدند باز ادب اسلامی همواره اقتضا می‌کند که شما با خانواده شوهرتان و دیگر انسان‌ها حتی اگر با شما به بدی رفتار نمودند، خوش‌رفتار و با محبت باشید تا به‌تدریج در دل آنها نفوذ کنید و سبب اصلاح سوء رفتار آنها شوید. ضمن اینکه شما با این کار موجبات خشنودی و رضایت خالق آفرینش را فراهم می‌آورید و تمام آثار ارزشمند و مثبت رفتار پسندیده را برای خویش جلب می‌نمایید.
حتی لازم نیست دائم به همسرتان شکایت کنید بلکه اگر کمی بدخلقی مادرشوهرتان را تحمل کنید کم کم خودش عادت می کند و بقیه جاری ها نیز به تبع از شما یاد می‌گیرند. تأکید می کنیم این نوع رفتار نباید منجر به تنها ماندن ایشان یا دلشکستگی یا دلخوری شود بلکه در عین جرأت باید احترام را حفظ نمایید.
 در حال حاضر و در موقعیتی که شما با آن روبرو هستید باید گفت برخورد صحیح با همسر نخستین و مهم‌ترین گام به سوی برخورد صحیح با خانواده اوست. سعی کنید پیوند میان او و خانواده‌اش را درک کنید و از او بخواهید در این پیوند پایدار باشد. یادتان باشد خانواده همسرتان برای او مانند خانواده شما برای خودتان است.
- نیش و کنایه را با لبخند پاسخ بدهید
کمی طنز داشتن برای بهتر شدن رابطه با خانواده همسر و بویژه مادرشوهرتان می‌تواند خیلی موثر باشد. اگر کنایه‌ای به شما می زنند سعی کنید با کمی لبخند و طنز آن را با شوخی رد کنید. عصبانیت اوضاع را بدتر می‌کند. لبخند زدن در جواب کنایه‌هایی که می‌شنوید باعث می‌شود کنایه‌ها کمتر شود.
- به خانواده همسرتان احترام بگذارید
به خانواده همسرتان به چشم کسانی بنگرید که می‌توانند دوست شما باشند. حتی اگر زیاد شما را دوست ندارند کاری نکنید که ارتباط‌تان بدتر شود. هرگز با آنها با لحن بد صحبت و به آنها توهین نکنید. به آنها علاقه نشان بدهید و به حرف‌شان گوش کنید. ناراحتی‌ها آرام آرام از بین می‌روند.
- حرف‌تان را روشن و واضح بزنید
اگر می‌بینید خانواده همسر با شما مشکل دارند و به شما اجحاف می‌کنند رو در رو مشکل‌تان را به آنها بگویید. سعی نکنید حرف‌تان را از طریق شخص دیگری به گوش آنها برسانید. بکوشید پیش از این که دیر بشود مشکل را رک و راست به آنها بگویید.
- مهربانی و محبت از هر چیزی موثرتر است
با مهربانی سخت‌ترین دل‌ها هم نرم می‌شوند. از هر موقعیتی برای نشان دادن محبت‌تان به خانواده همسرتان استفاده کنید. به آنها نشان بدهید که شما هم مانند فرزندشان نگران آنها هستید. هرگاه توانستید به آنها کمک کنید. اگر بیمار هستند از آنها نگه‌داری کنید و اگر در مسافرت‌هستند از خانه شان مواظبت کنید. کم کم محبت در وجود هر دو طرف جوانه خواهد زد.
- خودتان باشید
تا آنجا که می‌توانید به خانواده همسرتان محبت کنید و به آنها احترام بگذارید ولی به خاطر آنها خودتان را عوض نکنید. همیشه الویت‌های‌تان را حفظ کنید. یادتان باشد مجبور نیستید به خاطر خانواده همسرتان خودتان را عوض کنید مگر این که برای شما فایده‌ای داشته باشد. اگر به خودتان و تصمیم‌های‌تان احترام بگذارید مردم به شما احترام خواهند گذاشت.
- با تجربه و بالغ باشید
ساختن با خانواده همسر به بلوغ فراوانی نیاز دارد. باید بپذیرید آنها پدر و مادر شما نیستند پس همیشه کمی فاصله بین شما وجود خواهد داشت. هنگام برخورد با خانواده همسرتان سعی کنید خودتان را به جای ‌آنها بگذارید. به جای شکایت از این که چرا به شما تبعیض می شود از غریزه‌‌تان کمک بگیرید و هوشمندانه رفتار کنید.
- بعضی رفتارها را بپذیرید و از توقعاتتان کم کنید
این مطلب را مرتب به خودتان بگویید و به خودتان بقبولانید که هر کس یک عقیده و سلیقه ای دارد که گرچه من قبولش نداشته باشم اما برای خودش قابل احترام است، بنابراین اگر مادر شوهر شما حرفی میزند یا توقعی دارد که باعث ناراحتی شما می شود و یا به سلیقه خودش برای شما خریدی کرده، شما بگویید به هر دلیل عقیده اش این است و عقیده هر کس هم محترم است و من نباید اعتراض کنم که چرا این طور فکر می کند.
این را بدانید عروس و مادر شوهر حرفهای مشترک ندارند چون سن هر دو آنها متفاوت است و این کاملا قابل درک است.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:
مهارت ابراز وجود،قاطعیت و جرأت مندی



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.