الهه

مشاوره خانواده، رفتار نامناسب مادرشوهر و جاری

سلام.وقتتون بخیر.خسته نباشید.بنده با یه معظلی در خانواده شوهرم روبه رو هستم که برای کنار اومدن و سازگار شدن نیازمند یه راه حل منطقی و راه حلی که باروحیات من سازگاری دارد هستم. بنده توی خوانواده ای بزرگ شدم که بسیار ادمایی سنگین و محترم و از بی احترامی شاکی هستند.خانواده شوهرم هم ادمایه محترمی هستن اما.... من عروس دومم عروس اخر از ۲پسری که داشتن و یه جاری هم دارم از ابتدای ازدواج باهام رابطه ی صمیمی نداشته و فقط و فقط در حضور من خودشیرینی میکنه.مثلا در حضور من مادرشوهرو ماساژ میده پدرشوهرو بعل میکنه میبوسه و کلی کل کل و خنده باهاشون .و مادر شوهرمم از این رفتار ها خوششون میاد و اینکه فقط بگی شما رئیسین یا همش ازونا برای کاری اجازه بگیری و یا تعریف کنی ازشون همشو همش به خاطر مغرور بودنشونه مثلا اصلا هیچ عذایی جز غذای خودشون خوشمزه نیس.فقط چیزایی که خودشون میگیرن قشنگه تازه برای روز زن براشون چون پسند کنن رفته بودم دقیقا شبیه اسنکانای خودشون گرفته بودم اما اصلا به زبونشون نگفتن دستتون درد نکنه یا..... الانم که جاریم اومده که دیگه خدا میداند دقیقا مادرش شوهرم میان پیشم وقتی جاریم نزدیکمه میان و کل کل خنده و میگن مثلا دیشب ماساژتون خیلی حوب بود و فلان...من تو اون لحظه ها نمیدونم باید چکار کنم یا مثلا در حضور من و خوانوادم بسیارررر از خوانواده جاریم تعریف میکنن.لازمه بگم من در خوانواده بانکی متولد شدم و خودمم فرهنگیم ولی جاریم خونه داره و پدرشوهرشم شعل خاصی نداره البته یکم فامیلن با خوانواده همسرم یا در حضور من میرن دوتایی تو اتاق درو میبندن باهم صحبت میکنن و تو آشپزخونه یواش باهم حرف میزنن در حالی که این ایام عید شب تا صبح باهمن و من فقط چندساعتی میرم اونجا اینم بگم مادرشوهرم در غیاب جاریم جدا از تعریفاشون که پشت سرخودشو خانوادش میکنن تا حدودی خوبن ولی خدا میدونه فقط چششون به جاریم بیفته دیگه منو نمیشناسن چندبار به شوهرم گفتم شوهرم میگه تو فک میکنی اونا فرق نمیزارن ولی..... یه نمونه دیگه (همه سر سفره ایم هرچیوشتو برنج و اینا باشه خالی میکنن تو بشقاب اونا و تعارف میکنن زیاد ولی من مثل.... جاریمم اصلا بهم زنگ نمیزنه ولی من خیلی بهش زنگ میزنم حالشو میپرسم ولی چون دیرم زنگ نمیزنه منم زنگ نمیزدم ولی همش مادرشوهرمو پدرشوهرمو شوهرم اصرار دارن تو کوچیک تری تو زنگ بزن اخه چقدر؟؟؟شوهرمم زنگ میزنه با جاریم صحبت میکنه ولی یه بار نشده برادرشوهرم به من زنگ بزنه حتی مراسمایه خاصی مثلا روز زن واقعا رفتارشون منو اذیت میکنه لطفا راهنمایی کنین که واقعا خسته شدم
دوشنبه، 6 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: محمد دهقان
موارد بیشتر برای شما

الهه

مشاوره خانواده، رفتار نامناسب مادرشوهر و جاری

الهه ( تحصیلات : لیسانس ، 22 ساله )

سلام.وقتتون بخیر.خسته نباشید.بنده با یه معظلی در خانواده شوهرم روبه رو هستم که برای کنار اومدن و سازگار شدن نیازمند یه راه حل منطقی و راه حلی که باروحیات من سازگاری دارد هستم.
بنده توی خوانواده ای بزرگ شدم که بسیار ادمایی سنگین و محترم و از بی احترامی شاکی هستند.خانواده شوهرم هم ادمایه محترمی هستن اما....
من عروس دومم عروس اخر از ۲پسری که داشتن و یه جاری هم دارم از ابتدای ازدواج باهام رابطه ی صمیمی نداشته و فقط و فقط در حضور من خودشیرینی میکنه.مثلا در حضور من مادرشوهرو ماساژ میده پدرشوهرو بعل میکنه میبوسه و کلی کل کل و خنده باهاشون .و مادر شوهرمم از این رفتار ها خوششون میاد و اینکه فقط بگی شما رئیسین یا همش ازونا برای کاری اجازه بگیری و یا تعریف کنی ازشون همشو همش به خاطر مغرور بودنشونه مثلا اصلا هیچ عذایی جز غذای خودشون خوشمزه نیس.فقط چیزایی که خودشون میگیرن قشنگه تازه برای روز زن براشون چون پسند کنن رفته بودم دقیقا شبیه اسنکانای خودشون گرفته بودم اما اصلا به زبونشون نگفتن دستتون درد نکنه یا.....
الانم که جاریم اومده که دیگه خدا میداند دقیقا مادرش شوهرم میان پیشم وقتی جاریم نزدیکمه میان و کل کل خنده و میگن مثلا دیشب ماساژتون خیلی حوب بود و فلان...من تو اون لحظه ها نمیدونم باید چکار کنم
یا مثلا در حضور من و خوانوادم بسیارررر از خوانواده جاریم تعریف میکنن.لازمه بگم من در خوانواده بانکی متولد شدم و خودمم فرهنگیم ولی جاریم خونه داره و پدرشوهرشم شعل خاصی نداره البته یکم فامیلن با خوانواده همسرم
یا در حضور من میرن دوتایی تو اتاق درو میبندن باهم صحبت میکنن و تو آشپزخونه یواش باهم حرف میزنن در حالی که این ایام عید شب تا صبح باهمن و من فقط چندساعتی میرم اونجا
اینم بگم مادرشوهرم در غیاب جاریم جدا از تعریفاشون که پشت سرخودشو خانوادش میکنن تا حدودی خوبن ولی خدا میدونه فقط چششون به جاریم بیفته دیگه منو نمیشناسن
چندبار به شوهرم گفتم شوهرم میگه تو فک میکنی اونا فرق نمیزارن ولی.....
یه نمونه دیگه (همه سر سفره ایم هرچیوشتو برنج و اینا باشه خالی میکنن تو بشقاب اونا و تعارف میکنن زیاد ولی من مثل....
جاریمم اصلا بهم زنگ نمیزنه ولی من خیلی بهش زنگ میزنم حالشو میپرسم ولی چون دیرم زنگ نمیزنه منم زنگ نمیزدم ولی همش مادرشوهرمو پدرشوهرمو شوهرم اصرار دارن تو کوچیک تری تو زنگ بزن اخه چقدر؟؟؟شوهرمم زنگ میزنه با جاریم صحبت میکنه ولی یه بار نشده برادرشوهرم به من زنگ بزنه حتی مراسمایه خاصی مثلا روز زن
واقعا رفتارشون منو اذیت میکنه لطفا راهنمایی کنین که واقعا خسته شدم


مشاور: احسان فدایی

مشاوره خانواده

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»
خواهر محترم! لحظات سختی را پشت سر گذاشته اید و رفتارهای زیادی را دیده و تحمل کرده‌اید ولی آنچه شما در این زندگی نگه داشته علاقه به همسر تان است.
نکته اولیه و مهمی که در رابطه شما با مادر شوهر و کلا خانواده شوهرتان بسیار مهم و حیاتی است رعایت میزان و حد این رابطه است. متأسفانه شما از ابتدا عادت های افراطی و توقع های متعددی را برای این خانواده ایجاد کرده اید که تغییر این الگوی ایجاد شده و انتظاراتی که الان از شما دارند قدری زمان بر است. اصلا نگران ناراحتی دیگران نباشید و فقط سعی کنید همه روابط را به حد تعادل بازگردانید. البته بی احترامی ممنوع است و باید در عین جرأت و احترام برخورد کنید تا این توقعات کاهش یابد.
بهترین نوع تعامل عروس با خانواده شوهر حفظ احترام و فاصله‌هاست، احترام گذاشتن به اصول ارتباطی و پرهیز از صمیمی شدن بیش از اندازه است تا از دخالت خانواده‌ شوهر و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود. اگر آنها رفتار نادرستی با شما دارند، طبیعتاً شما نمی توانید مقابله به مثل کنید و یا شما تا ابد نمی‌توانید با خانواده شوهرتان به دشمنی برخیزید و یا به مقابله با آنان بپردازید و یا این بخش از وجود شوهرتان را از وجودش جدا کنید و مانع ارتباط و یا تعامل شوهرتان با خانواده‌اش شوید، پس هوشمندانه و هوشیارانه با خانواده شوهرتان رفتار کنید و بکوشید به جای حساسیت‌های افراطی با آنها و یا دشمنی با آنها تعامل نیکوی و مطلوبی داشته باشید و در همه حال حرمت و احترام آنها را نگه دارید، این طوری آنها نیز متقابلاً به شما احترام می‌کنند و حتی اگر در صدد دشمنی بربیایند، در ظاهر ناچارند اظهار دوستی کنند؛ همین مسئله از بسیاری از ناراحتی‌ها و کینه کدورت‌ها می‌کاهد.
این نکته را بدانید اخلاقاً هر چقدر شما به خانواده شوهرتان نیکی کنید و ارتباط تان را همچنان با آنها ادامه دهید، مأجور خواهید بود و در حقیقت نیکی به خانواده شوهر نوعی نیکی به خود شوهرتان تلقی می شود که در افزایش صفا و صمیمیت بین شما نقش دارد.
هرگز نباید از آنها توقع داشته باشید که دائماً به شما احترام کنند. همین که شما به اصول ارتباطی پایبند هستید و احترام آنها را نگه می دارید، کافی است.
البته اگر خدای ناکرده آنها با شما به بدی هم رفتار کردند و یا دچار خطا شدند باز ادب اسلامی همواره اقتضا می‌کند که شما با خانواده شوهرتان و دیگر انسان‌ها حتی اگر با شما به بدی رفتار نمودند، خوش‌رفتار و با محبت باشید تا به‌تدریج در دل آنها نفوذ کنید و سبب اصلاح سوء رفتار آنها شوید. ضمن اینکه شما با این کار موجبات خشنودی و رضایت خالق آفرینش را فراهم می‌آورید و تمام آثار ارزشمند و مثبت رفتار پسندیده را برای خویش جلب می‌نمایید.
در مورد جاری تان نیز به نظر می رسد او بخاطر حسادتی که به شما دارد و یا سطح فرهنگی پایینی که نسبت به شما دارد می خواهد خود را بیشتر نشان دهد تا جبران حقارت ها شود. برای همین دائما خود را در معرض دید مادر شوهر قرار می دهد و از طرفی چون احتمال می دهند شما از این رفتارها (ماساژ و ...) بدتان می آید؛ ان را بیشتر تکرار می کنند ولی اگر شما نیز حساسیت نشان ندهید و مثلا صحنه را ترک کنید خودشان از این رفتارها پشیمان شده و ادامه نمی دهند.
بنابراین سعی کنید خودتان را اسیر این روابط کودکانه نکنید چون معتقدیم سطح فرهنگ شما خیلی بالاتر از این حرف هاست. البته نباید بی احترامی را تحمل کنید ولی در برخی مواقع همسرتان نیز می تواند مدافع شما باشد و به مادر شوهرتان برخی از تبعیض ها را در قالب خنده و شوخی تفهیم کند. لذا یک بار با ایشان نیز صحبت کنید ولی این صحبت همانطور که تدکید کردیم نباید دائمی باشد و احساس بدی را در زندگی تان تزریق نماید.
همچنین توصیه می نماییم:
 1- آنها را به عنوان افراد «غیرقابل تحمل» بپذیرید. در حقیقت ما انسان ها اگر در برابر یک موضوع آن را بپذیریم یا تحمل کنیم، واکنش احساسی و رفتاری متفاوت از خود نشان خواهیم داد. به این معنی که وقتی وضعی را پذیرا می‌شویم، یک یا چند ویژگی طرف مقابل هرچند برخلاف میل‌مان باشد را پذیرفته، با موضوع مسئولانه روبه‌رو شده و محترمانه و با انصاف با وی برخورد کرده، از عملکردش نمی‌رنجیم و در صدد انتقام برنمی‌آییم؛ زیرا آن شرایط را پذیرفته‌ایم، در حالی‌که وقتی موضوعی را تحمل می‌کنیم، از عملکرد طرف مقابل دلگیر شده و احساس دلسردی، ضعف، درماندگی و فشار کرده و دچار تشویش و اضطراب می‌شویم و انگار تصور می‌کنیم در حق ما، ظلم می‌شود. در این شرایط است که ممکن است حالت دفاعی به‌ خود گرفته و برای این‌که ثابت کنیم حق با ماست، آگاهانه یا ناآگاهانه در صدد انتقام برآمده و خود را در مسیر زندگی تلخی قرار ‌دهیم، چیزی که ما نام «جهنم ساختگی» را در برخی روابط ها بدان می نهیم.
 2با آنها مانند یک «کودک» رفتار کنید. امیدوار نباشید که با این افراد گفتگویی معقول و منطقی داشته باشید و بتوانید قانع¬شان کنید اشتباه می¬کنند؛ زیرا چه بسا تجربه نیز به شما نشان داده باشد که ممکن است هر کوششی در این زمینه به سرزنش کردن خود شما ختم شود.
 3. سعی کنید روابط خود را با جاری و مادر شوهر در حد اعتدال نگه دارید. اگر میبینید جاری تان به شما زنگ نمی زند و همیشه شما شروع کننده ارتباط هستید، از نظر ما این موضوع برای عزت و احترام شما مضر است و باید ترتیبی دهید مدتی تماس نگیرید تا او با شما بگیرد.
4. از طرفی تا جایی که ممکن است، سعی کنید بین شما و شوهرتان درگیری پیش نیاید. اینها همه می­گذرند و در نهایت فقط شما و شوهرتان برای هم می­مانید. اجازه دهید این در کنار هم بودن، همراه با خاطرات خوش باشد. این را بر ای خود اصل قرار دهید و سعی کنید که به هر موضوعی که این ارامش را به هم می­زند، فکر نکنید. با خود بگویید که رفتار مادر شوهرم را به خاطر اینکه زندگیم به هم نریزد و محبت شوهرم به من کم نشود، تحمل می­کنم.
موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.