ناشناس
به زن داییم وابسته شدم،نمیدونم چیکار کنم؟
سلام
بنده جوانی 19ساله ام
متاسفانه دو سه سالی میشه که به زن داییم وابسته ام و به شدت به ایشون علاقه مند شدم و در پایان میهمانی ها هنگامی که جدا میشیم، فوق العاده افسرده میشم و دلم برای زن داییم تنگ میشه. کسی هم اینو نمیدونه.
با اینکه اصلا چهره زیبایی نداره. اما زنیه که من حقیقتا آرزو دارم همسر آینده م این ویژگی هارو داشته باشه. خصوصیاتی که داره، از با فرهنگ و تفکر و با سواد بودن گرفته تا اخلاق خوب، اهل زیبا بودن و نظافت و نظم دقیق و خیییییییلی خصوصیات مثبت دیگه. همسر که هیچ، آرزو دارم همیشه کنار همچین انسانی باشم یا اینکه دوست داشتم خواهر یا مادرم این خصوصیات رو داشت.
خیلی از ویژگی هایی که خودم دارای اونها هستم رو زن داییم داره.
من عاشق فیلم و سینما و موسیقی ام. تا حدودی هم آشنا با هنر هستم و سر در میارم.
صدام هم خوبه و کار کردم. زن داییم هم دقیقا این ویژگی ها رو داره.
اهل زیاد حرف زدن یا کم حرف زدن نیستم و متعادلم. در همه کارها متعادلم. سعی میکنم شاد باشم و باعث خنده و شادی دیگران شوم. خیلی دیگران برام مهمن. اینکه باعث اذیتشون نشم و سعی کنم خدمت کنم.
زن دایی م هم اینطوریه.
و به همین دلایل و خییییییییلی دلایل دیگه هست که خیلی دوستش دارم.
این خصوصیات زن داییمه که باعث عشق من بهش شده.
من کسی رو با این ویژگی ها تقریبا در بین اطرافیان و فامیل و محارمم ندیدم.
باورکنین خیلی خیلی وابستش شدم و معنی عشق رو درک کردم. هر چند احتمالا هوس باشه. اما نمی دونم. خیلی لحظات رویایی رو گذروندم. لحظاتی که هم شیرین بود، هم تلخ
شیرین بودنش از اونجاییه که آرزو دارم و منتظرم زمانی برسه که ببینمش و حتی درحد کوتاه باهم حرف بزنیم. حتی در حد سلام کردن.
تلخ بودن هم به خاطر اینکه همسر داییمه و صاحب دوتا بچه س. و امکان هیچ چیزی وجود نداره.
اما کاش اینطور نبود.
اینقدر دلم میخواد باهاش حرف بزنم و حتی درد دل کنم.
چون مشکلات زیادی در زندگی خودم دارم. اخلاق پدرم خیلی بده و مشکلات مالی هم فشار میاره. هیچ کس هم در فامیل از مشکلات خانوادگی ما خبر نداره.
دلم میخوام تمام درد ها و غصه هایی که واقعا اذیت کننده و طاقت فرساست رو بهش بگم، چون میدونم اخلاقش طوریه که سنگ صبور خوبیه. معمولا انسانهای اطرافم رازدار خوبی نیستند و نمیتونم حرفام و درد دلامو به کسی بگم. کاش می شد همه حرفارو به شما بزنم.
خیلی از غزلهای حافظ و اشعار زیبای صائب رو به زیبایی درک میکنم و وقتی میخونمشون غرق در احساس میشم و آرزو میکنم کاش همیشه کنار زن داییم بودم و براش طنازی می کردم!!!
مشاور: احسان فدایی
در پاسخ باید عرض نماییم مشکلی که با آن مواجه هستید وابستگی است و همین که علاقه به زن دایی خود پیدا کرده اید و او را به عنوان یک تجسم کامل انسانیت فرض نموده اید، یعنی به نوعی با مشکل وابستگی درگیر هستید. بصورت کلی انسان آمادگی وابستگی به هر چیزی را دارد. انسان طوری آفریده شده است که به هر چیزی خو می گیرد و به آن عادت کرده و آن را نیازی واقعی برای خود محسوب می کند. ممکن است این وابستگی به تلویزیون، اینترنت، نوع غذایی خاص، مواد مخدر و یا به انسانی خاص باشد.
انسان یک موجود اجتماعی است که در جمع بودن و داشتن روابط اجتماعی لازمه بقاء و ادامه حیات او می باشد. همچنین برای رفع نیازهای مختلف و همدردی و همیاری در مشکلات و کمک به موقع ضرورت این روابط می تواند مفید باشد.
رابطه ای، خوب و سالم است که سازگارانه و همراه با تعامل مثبت و در جهت رشد و شکوفایی باشد اما اگر علاقه یا رابطه ای این چارچوب را دارا نباشد هر دو طرف صدمه خواهند دید. داشتن علقه و علاقه صحیح، نیازمند رعایت اصول و قواعدی می باشد که ما آنرا اصول ارتباط صحیح نام گذاری می کنیم.
یکی از مشکلاتی که ممکن است در روابط افراد بوجود آید، دلبستگی و وابستگی افراطی می باشد که در آن فردی که مورد وابستگی قرار می گیرد، اذیت شده و از این مسئله رنج می برد و دائم در فکر فرار از این وضعیت می باشد. وابستگی از جمله آفات ارتباط می باشد که در آن یکی از طرفین به دیگری وابستگی داشته و خود را نیازمند رابطه با طرف مقابل می داند.
برخی افراد بخاطر سبک رفتار والدین و نوع دوران کودکی شان دچار شخصیت وابسته می شوند.
این افراد همواره باید کسی را در کنار خود داشته باشند که به او اتکا کنند و همه انتخاب های زندگی شان را با او انجام دهند. این فرد می تواند در طول زندگی تغییر کند ولکن همواره باید یک طرف وابستگی وجود داشته باشد.
البته منظور ما این نیست که شما شخصیت وابسته دارید و بلکه تشخیص بدون بررسی دقیق امکان پذیر نیست تنها ما مواردی احتمالی را توصیف و راهکارهایی برای آنها ارائه می دهیم.
البته ما نمی خواهیم به این بپردازیم که چرا شما به این فرد خاص علاقه زیادی دارید و چرا به فرد دیگر چنین احساساتی را ندارید ولی این را عرض می کنیم که این علاقه و وابستگی راه به جایی نمی برد و فقط ذهن شما را درگیر خود می نماید.برادر عزیز! هر چقدر هم آرزوی داشتن همسری چون زنداییتان را داشته باشید او نمی تواند همسر خوبی برایتان باشد. بلکه باید علاقه به او را برای همیشه از صفحه ی دلتان پاک کنید.
با توضیحاتی که در مورد این اختلال عرض شد روشن می شود که باقی ماندن در این حال می تواند چه خطراتی را برای شخص مبتلاء ببار آورد و تا چه حد زندگی او را با مواجه سازد لذا باید سریعا از این حال خارج شوید.
لذا در ادامه راهکارهایی را جهت کم نمودن این وابستگی بیان می داریم.
1. همانطور که عادت و علاقه به تدریج در انسان شکل می گیرد ترک عادت نیز به تدریج و با گذر زمان امکان پذیر خواهد بود. سعی نکنید یک مرتبه به تمام وابستگی ها و ارتباطات قوی و شدیدی که دارید پشت پا بزنید که این امر نشدنی است ولی اگر طالب کمال و ترقی در زندگی هستید باید بتوانید به تدریج از میزان وابستگی های خود بکاهید. مثلا از فکرتان شروع کنید و دیگر به زن داییتان اصلا فکر نکنید.
2. سعی کنید از افراد جانشین استفاده کنید یعنی به جای یک نفر، افراد با صلاحیت دیگری مثل اساتید قابل اعتماد و افراد با تجربه و ... که از صلاحیت های کافی برخوردارند، طرح دوستی و ارتباط عاطفی داشته باشید.
3. بهترین حالت، برخورد متعادل با این امور است، یعنی به گونه ای رفتار کنید که وابستگی به دیگران مانع پیشرفت و کارهای ضروری شما نشود. ارتباط فامیلی عادی داشته باشید ولی از حالت علاقه بیرون بکشید و بین این دو حالت تفکیک ایجاد نمایید.
4. با پر کردن اوقات خود با مطالعه و برنامه ها ی مفید، ذهنتان را به سمت دیگری منحرف کنید.و اجازه ندهید رفتارها و گفتار و احساسات فرد خاصی برای شما درگیری ذهنی ایجاد نماید زیرا به مرور زمان این درگیری ذهنی زندگی شما را با مشکل روبرو می سازد.
5. گاهی زمان و صبر نمودن عاملی برای فراموشی می شود.لذا راههای ارتباطی خود را کمتر نمایید .
6. هر موقع شرایط رفع شد و سنتان بالاتر رفت ازدواج کنید تا مشکلات عاطفی شما حل شود.
ضمنا حتما نزد یک روانشناس رفته و مشاور حضوری نیز داشته باشید.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
وابستگی با دلبستگی فرق دارد