ناشناس

با دخالت خانواده ی همسرم و محبت بیش از حد همسرم به آنها چکار کنم؟

سلام خسته نباشید.خانمی ۲۴ساله هستم و ۵ساله ازدواج کردم,رفتار همسرم والبته دخالت خانواده همسرم مشکل دارم خواهش میکنم راهنمایی کنید چطور رفتار کنم که این مشکلات حل بشه همسرم سرطان داره و بخاطر این موضوع میخواست جدا بشیم اما نشدیم و بعداز این که باهم آشتی کردیم با خوانوادش بیماریشو مطرح کرد و ازشون خواست که بامن آشتی کنن(آخه با خواهر شوهرم دعوام شد و بخاطر بی احترامی هایی که همشون بهمون کردن ۳ساله باهم قطع رابطه کردیم البته از اول هم باهام خوب نبودن چون راضی به وصلتمون نبودن با اصرار خودمون ازدواج کردیم)بعداز اینکه بهشون جریانو گفت اومدن دنبالمون و رفتیم اونجا وتصمیم گرفتم بخاطر همسرم گذشته رو فراموش کنمو خوب باشم,اما کم کم دخالتاشون شرو شد و البته رفتار همسرم باهام بد شد,۲۰روز نذاشتن برگردیم خونه میگفتن تو بلد نیستی ازش مراقبت کنی یا مانگرانیم طاقت دوریشو نداریم تا دیشب که دیگه واقعا خسته شدمو آخر شب به زور همسرمو راضی کردم برگردیم البته به شرطی که فقط شبا واسه خواب برگردیمو تو روز بریم خونه مادرشوهرم,چندین بار هم سر اینکه اسباب کشی کنیمو برگردیم طبقه ی پایینشون یا بریم با اونا زندگی کنیم حرف زدن باهام حتی این آخرا مادشوهرم دیگه نظر نمیپرسید میگفت میرم خونه رو جم میکنم میارم اینجا,از اون طرف هم شوهرم واقعا رفتارش باهام سرد شده از اینکه برگردیم خونه خودمو فراریه یا از اینکه ۱۰دقیقه باهام تنها باشه فراریه همش دلش میخواد اونا کنارش باشن,محبتش به خواهر زاده هاش واقعا خارج از عرفه و خودشم میدون من حساسمو دلم میخواد سنگین باشه اما رعایت نمیکنه,چند شب پیش گفتم بریم بیرون دوتایی گفت حالم خوب نیست نمیتونم منم با خواهر شوهرم رفتم تا جایی وقتی برگشتم دیدم دختر۴ساله ی خواهرشو برده بگردونه و با کلی انرژی برگشت,یا وقتی باهاش حرف میزنم به زور یک کلمه میگه حوصله ندارم مریصم اما همون لحظه خواهر زادهاش بیان با انرژی و عشق بغلشون میکنه باهاشون بازی میکنه و میذارتشون روکولش و قربون صدقشون میره اما دریغ از یه ابراز عشقو محبت به منی که همسرشم حتی یه هفته بعداز شیمی درمانیش اسرار کرد با خانوادش بریم تفری و رفتیم اونجا خیلی باهم سرحالو پر انرژی بود اما این چند روز خانوادم اومدن دنبالمو که یه مسافرت چند روزه باهاشون بریم ولی همسرم ردشون کردو گفت مریضم نمیتونم این درصورتیه که خانوادم تو این چند سال همیشه حامیمون بودنو واقعا به همسرم توجه و محبت زیادی دارن ,باهاش مطرح کردم که از همه بیشتر به محبتو توجهت نیاز دارم اما میگه دلت خوشه به فکر چی هستی یا اینکه چقدر بچه ایی و این حرفا ,درصورتی که من بعداز شیمی درمانیش که رفتیم خونه ی پدرش ۵شب اصلا نخوابیدم تو روز مهمون داری و کار خونه تو شبم ماساژش میدادمو بالا سرش مینشسم قربون صدقه ش میرفتم که راحت بخوابه و درد کمتر اذیتش کنه الانم همینطورم فقط شبا اون خوابش ببره منم میخوابم ,اما اصلا این چیزا جلو چشمش نیست کلا انگار منو نمیبینه,بگین چیکار کنم چطور با این چیزا برخورد کنم که مشکلاتم حل بشه از بس غصه خوردم تنگ نفسو تپش قلب گرفتم
شنبه، 11 فروردين 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با دخالت خانواده ی همسرم و محبت بیش از حد همسرم به آنها چکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام خسته نباشید.خانمی ۲۴ساله هستم و ۵ساله ازدواج کردم,رفتار همسرم والبته دخالت خانواده همسرم مشکل دارم خواهش میکنم راهنمایی کنید چطور رفتار کنم که این مشکلات حل بشه
همسرم سرطان داره و بخاطر این موضوع میخواست جدا بشیم اما نشدیم و بعداز این که باهم آشتی کردیم با خوانوادش بیماریشو مطرح کرد و ازشون خواست که بامن آشتی کنن(آخه با خواهر شوهرم دعوام شد و بخاطر بی احترامی هایی که همشون بهمون کردن ۳ساله باهم قطع رابطه کردیم البته از اول هم باهام خوب نبودن چون راضی به وصلتمون نبودن با اصرار خودمون ازدواج کردیم)بعداز اینکه بهشون جریانو گفت اومدن دنبالمون و رفتیم اونجا وتصمیم گرفتم بخاطر همسرم گذشته رو فراموش کنمو خوب باشم,اما کم کم دخالتاشون شرو شد و البته رفتار همسرم باهام بد شد,۲۰روز نذاشتن برگردیم خونه میگفتن تو بلد نیستی ازش مراقبت کنی یا مانگرانیم طاقت دوریشو نداریم تا دیشب که دیگه واقعا خسته شدمو آخر شب به زور همسرمو راضی کردم برگردیم البته به شرطی که فقط شبا واسه خواب برگردیمو تو روز بریم خونه مادرشوهرم,چندین بار هم سر اینکه اسباب کشی کنیمو برگردیم طبقه ی پایینشون یا بریم با اونا زندگی کنیم حرف زدن باهام حتی این آخرا مادشوهرم دیگه نظر نمیپرسید میگفت میرم خونه رو جم میکنم میارم اینجا,از اون طرف هم شوهرم واقعا رفتارش باهام سرد شده از اینکه برگردیم خونه خودمو فراریه یا از اینکه ۱۰دقیقه باهام تنها باشه فراریه همش دلش میخواد اونا کنارش باشن,محبتش به خواهر زاده هاش واقعا خارج از عرفه و خودشم میدون من حساسمو دلم میخواد سنگین باشه اما رعایت نمیکنه,چند شب پیش گفتم بریم بیرون دوتایی گفت حالم خوب نیست نمیتونم منم با خواهر شوهرم رفتم تا جایی وقتی برگشتم دیدم دختر۴ساله ی خواهرشو برده بگردونه و با کلی انرژی برگشت,یا وقتی باهاش حرف میزنم به زور یک کلمه میگه حوصله ندارم مریصم اما همون لحظه خواهر زادهاش بیان با انرژی و عشق بغلشون میکنه باهاشون بازی میکنه و میذارتشون روکولش و قربون صدقشون میره اما دریغ از یه ابراز عشقو محبت به منی که همسرشم حتی یه هفته بعداز شیمی درمانیش اسرار کرد با خانوادش بریم تفری و رفتیم اونجا خیلی باهم سرحالو پر انرژی بود اما این چند روز خانوادم اومدن دنبالمو که یه مسافرت چند روزه باهاشون بریم ولی همسرم ردشون کردو گفت مریضم نمیتونم این درصورتیه که خانوادم تو این چند سال همیشه حامیمون بودنو واقعا به همسرم توجه و محبت زیادی دارن
,باهاش مطرح کردم که از همه بیشتر به محبتو توجهت نیاز دارم اما میگه دلت خوشه به فکر چی هستی یا اینکه چقدر بچه ایی و این حرفا ,درصورتی که من بعداز شیمی درمانیش که رفتیم خونه ی پدرش ۵شب اصلا نخوابیدم تو روز مهمون داری و کار خونه تو شبم ماساژش میدادمو بالا سرش مینشسم قربون صدقه ش میرفتم که راحت بخوابه و درد کمتر اذیتش کنه الانم همینطورم فقط شبا اون خوابش ببره منم میخوابم ,اما اصلا این چیزا جلو چشمش نیست کلا انگار منو نمیبینه,بگین چیکار کنم چطور با این چیزا برخورد کنم که مشکلاتم حل بشه از بس غصه خوردم تنگ نفسو تپش قلب گرفتم


مشاور: احسان فدایی

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.
خواهر محترم! حال شما را خوب می فهمیم و می دانیم که چقدر تنهایی و احساس بی توجهی شما را تحت فشار قرار داده و مشکلات را بر سرتان فرود آورده است. از طرفی بیماری همسرتان که رنجی بسیار جانکاه است. از طرفی برخورد خانوادة همسرتان با شما و از طرف دیگر بی توجهی های خود همسرتان و دلسردی او از زندگی همه و همه شما را به ستوه آورده است. آنچه در این شرایط مانند چراغی در دلتان روشن است مدد و یاری و امید به خداوند متعال است. امیدواریم همواره با صبر و اراده اید که دارید پای مشکلات ایستاده و برای تغییر شرایط تلاش کنید که موفقیت با صابران است.
جدای از بحث بیماری همسرتان که می تواند به شدت بر روحیه ی او اثر گذاشته یا با مصرف داروها خلق او تغییر کرده باشد، متأسفانه برخی از همسران وقتی وارد زندگی مشترک می‌شوند که با بسیاری از مهارت‌‌های زندگی، مهارت‌‌های همسرداری، شیوه ارضای مطلوب نیازهای خود همسران، شیوه ارتباط مؤثر با همسرشان و همچنین شیوه حل اختلافات و تعارض آشنا نیستند و اطلاعات چندانی و شناخت درستی در این زمینه ندارند؛ از این روی از همین ناحیه دچار مشکل می‌شوند و سبب بروز ناملایماتی در زندگی و احساسات ناخوشایند دیگر در خود و شریک زندگی‌شان می‌شوند.
البته همان طور که می‌گویند: «جلوی ضرر را هر وقت بگیری منفعته» بعد از شروع زندگی مشترک هم خیلی دیر نیست، خوشبختانه این گونه مسائل با مهارت‌افزایی و شرکت در جلسات مشاوره‌ای تا حدود زیادی قابل رفع است مشروط به این که همسران حاضر به همکاری گردند و با شرکت در جلسات مشاوره‌ای و به کار بردن راهکارها و توصیه‌های کارشناسان، مشاوران و دیگر متخصصین مربوطه زمینه را برای اصلاح خویش فراهم آورند.
به هر حال، اگر در زندگی مشترک با همسرتان دچار مشکل گردیده‌اید و احساسات ناخوشایندی پیدا کرده اید، بهترین راه برای حل مشکل، ترتیب جلسات گفتگو در یک محیط آرام و صمیمانه و بیان احساس است. جلسه بیان ‌احساس بدین صورت است که زن و شوهر در روز مشخص و در یک ساعت مشخص و از قبل تعیین شده، در یک فضای خلوت و آرام با همدیگر در مورد اتفاقات هفته گذشته تا آن روز صحبت می‌کنند. در این جلسه فقط احساس خود را در مورد اتفاقات، برخوردها، حرف‌ها و رفتارهای همدیگر بیان می‌کنند، هیچ نوع قضاوت و محاکمه و توجیه و ... در این جلسه نباید اتفاق بیفتد. فقط هر کدام از زوجین می‌گویند که از فلان اتفاق، فلان کار یا فلان برخورد شما احساس خوب یا احساس بدی داشتم. این جلسه با گذشت زمان موجب می‌شود تا زوجین از سلایق و علاقه‌ها و احساسات همدیگر آشنا شوند و طبیعتاً کارهایی که موجب ناراحتی همسرشان می‌شود پرهیز و کارهایی که موجب خوشحالی همسرشان می‌شود را بیشتر انجام بدهند؛ بنابراین هیچ گونه انتقاد، سرزنش، ناراحتی، دعوا و پرخاشگری در این جلسه ممنوع است و اگر به هر دلیلی در آن موعد مشخص نتوانستید جلسه را برگزار کنید با توافق همدیگر وقت دیگری را برای آن مشخص نمایید.
علاوه بر ترتیب جلسات گفتگو توصیه می کنیم محدودة ارتباطی مشخصی را برای خودتان با خانوادة همسرتان تعیین نمایید.
بهترین نوع تعامل عروس با خانواده شوهر حفظ احترام و فاصله‌هاست، احترام گذاشتن به اصول ارتباطی و پرهیز از صمیمی شدن بیش از اندازه است تا از دخالت خانواده‌ شوهر و کینه کدورت‌های احتمالی جلوگیری شود. اگر آنها رفتار نادرستی با شما دارند، طبیعتاً شما نمی توانید مقابله به مثل کنید و یا شما تا ابد نمی‌توانید با خانواده شوهرتان به دشمنی برخیزید و یا به مقابله با آنان بپردازید و یا این بخش از وجود شوهرتان را از وجودش جدا کنید و مانع ارتباط و یا تعامل شوهرتان با خانواده‌اش شوید، پس هوشمندانه و هوشیارانه با خانواده شوهرتان رفتار کنید و بکوشید به جای حساسیت‌های افراطی با آنها و یا دشمنی با آنها تعامل نیکوی و مطلوبی داشته باشید و در همه حال حرمت و احترام آنها را نگه دارید، این طوری آنها نیز متقابلاً به شما احترام می‌کنند و حتی اگر در صدد دشمنی بربیایند، در ظاهر ناچارند اظهار دوستی کنند؛ همین مسئله از بسیاری از ناراحتی‌ها و کینه کدورت‌ها می‌کاهد.
هرگز نباید از آنها توقع داشته باشید که دائماً به شما احترام کنند. همین که شما به اصول ارتباطی پایبند هستید و احترام آنها را نگه می دارید، کافی است.
البته اگر خدای ناکرده آنها با شما به بدی هم رفتار کردند و یا دچار خطا شدند باز ادب اسلامی همواره اقتضا می‌کند که شما با خانواده شوهرتان و دیگر انسان‌ها حتی اگر با شما به بدی رفتار نمودند، خوش‌رفتار و با محبت باشید تا به‌تدریج در دل آنها نفوذ کنید و سبب اصلاح سوء رفتار آنها شوید. ضمن اینکه شما با این کار موجبات خشنودی و رضایت خالق آفرینش را فراهم می‌آورید و تمام آثار ارزشمند و مثبت رفتار پسندیده را برای خویش جلب می‌نمایید.حتی لازم نیست دائم به همسرتان شکایت کنید بلکه اگر کمی سیاست و تدبیر و قاطعیت داشته باشید می توانید در مقابل دخالت های ایشان ایستادگی کنید. برای این کار با همسرتان یکصدا شوید و روابط خود را کاهش دهید مثلا برای اینکه روز به خانة مادر شوهرتان بروید آن را کم کم به تأخیر بیندازید و نصف روز به منزل ایشان بروید یا برخی از روزها را بهانه کنید و با همسرتان به گردش بروید و به خانة ایشان کلا نروید. در هر صورت تلاش کنید این روابط محدودتر شود تا همسرتان هم بیشتر قدر شما را بداند.
از طرفی باید سعی کنید صفا و صمیمت را بین خود و همسرتان بیشتر کنید و او را نیز مجاب نمایید که به صرف یک بیماری روحیه اش را از دست ندهد و ناامید نباشد زیرا خیلی از افراد با همین روش به موفقیت های بزرگی رسیده اند.
به هر حال برای اینکه صفا و صمیمیت به زندگی شما برگردد و شما و همسرتان با مهارت‌های ارتباطی بین همسران بیشتر و بهتر آشنا گردید و در زندگی خود آنها را پیاده کنید و میزان رضایتمندی زناشویی خویش را ارتقا بخشید و شوهرتان به شما بیشتر توجه کند، توصیه می‌شودحتما به مشاوره حضوری نیز مراجعه نمایید و روابط خود را با همسرتان بررسی کنید. علاوه بر آن به مطالعة کتاب‌هایی که در این زمینه نگاشته شده است، بپردازید و با به کار بستن راهکارها و تکنیک‌هایی که در این خصوص وجود دارد برای برقراری ارتباط مؤثر با همسرتان و رهایی از مشکلات زندگی تلاش کنید.
می‌توانید این نوع کتاب‌ها را نیز به شوهرتان معرفی کنید تا او نیز آنها را مطالعه‌ کند و با مهارت‌های زندگی آشنا گردد. البته گاهی می‌توانید در هنگامی که با هم هستید به همراه او به مطالعه‌ این کتاب‌ها بپردازید و چند صفحه‌ای را شما برای او بخوانید و او گوش کند و چند صفحه‌ای را هم او برای شما بخواند و شما گوش فرا دهید. این طوری او نیز ترغیب می‌شود که به مطالعه‌ آن کتاب‌ها بپردازید و هم صفا و صمیمیت بین شما بیشتر می‌شود.
برای تحکیم روابط همسران و افزایش صفا و صمیمیت بین همسران مطالعة کتاب های زیر مفید است:
1. اکبری، محمود صمیمانه با عروس و داماد: آنچه همسران جوان باید بدانند، قم: نور الزهرا، 1387.
2. امینی، ابراهیم، آئین همسرداری، یا، اخلاق خانواده، قم: اسلامی، اندیشه اسلامی، 1389.
3. صدری، سید ضیاءالدین، آیینه ازدواج و روابط همسران، تهران: انجمن اولیاء و مربیان، 1377.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:
چگونه رابطه صحیح میان دو خانواده زن وشوهر برقرار کنیم؟



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما