ناشناس
نسبت به پسر همسایه مون حس عجیبی پیدا کردم،نمیدونم اون منو میخواد یانه؟ این موضوع آزارم میده،لطفا کمکم کنین.
سلام خسته نباشید من 25 سالمه نزدیک به 8 ساله که به خونه ای که الان هستیم اومدیم در همسایگی خانواده ای هستند که پسری دارند 28 ساله تو این 8 سال هیچ حسی به این آقا نداشتم ولی حدود 8 ماه پیش بود که ایشونو تو کوچه دیدم و از طرز سلام دادن گرمشون حس کردم که حسی به من دارند تا الان که به این سن رسیدم نشده عاطفی عمل کنم و این اولین حس بوده که به یک نفر داشتم خانواده این آقا میدونم که خیلی حساس هستند و من به هیچ طریقی نمی تونم متوجه بشم که این حسم درسته یا نه. من خودم هم بهشون علاقه دارم و این 8 ماه واقعا اذیت شدم از لحاظ مذهبیم در حد متوسطم. امیدوارم تونسته باشم منظورمو رسونده باشم خواهش میکنم کمکم کنید.ممنون
مشاور: خانم ضیایی
سلام و احترام خدمت شما پرسشگر گرامی. از اینکه سوال خود را با ما در میان گذاشتید سپاسگزارم. امیدوارم صحبت های من برایتان مفید باشد.
تحلیلی که من با توجه به صحبت های شما دارم به این گونه هست: اینکه آدم مورد توجه و دوست داشتن قرار بگیرد، حس خوبی بهش دست می دهد، خصوصا وقتی برای اولین بار این اتفاق بیفتد و از جانب جنس مقابل باشد و از آن جایی هم که شما تا حالا هیچ رابطه ی عاطفی را تجربه نکرده بودین، آن سلام و احوالپرسی گرم، حسابی به دل شما نشست و از آن استقبال کردین.در واقع براساس نیازهای غریزی، که در وجود همه ی ما هست و به صورت ناخودآگاه، انگار منتظر همچین لحظه ای بودین که مورد دیده شدن و توجه از جانب یک پسر قرار بگیرید و همه ی این زمینه ها باعث شد، به قول معروف آن آتش زیر خاکستر فوران کند و شما هم احساساتتان تحریک شود. کاملا درک می کنم که عشق و دوست داشتن احساس قشنگی هست و وقتی آدم تجربه اش می کند، دوست دارد این حس را در درونش بپروراند. بیان کردین" من خودم هم بهشون علاقه دارم و این 8 ماه واقعا اذیت شدم": معمولا این نوع دوست داشتن چون فرد مقابل از آن اطلاعی ندارد و ابراز نمیشود و در دل باقی میماند و باعث آزار شما می شود. این نوع دوست داشتن، واقعا مشکل و توام با احساسات ناامیدی، یاس و افسردگی است؛ زمانی هم که فکر میکنید آن فرد دقیقاً همان شخص مورد نظر است، این احساسات قویتر هم میشوند. زیرا در عالم خیال، از پسر همسایه، یک مرد رویایی می سازید که همان همسر ایده آلتان هست و این باعث به وجود آمدن لذتی کاذب در شما می شود و این تخیلات را بسط و پرورش می دهید. از آن جا که در عالم واقعیت هیچ پاسخی دریافت نمی کنید، احساس ناکامی در شما به وجود می آید.در واقع شما دارید در عالم خیال، برای یک رابطه وقت و انرژی می گذارید، در صورتی که طرف مقابل هیچ اطلاعی ندارد و چه بسا هیچ احساسی هم نداشته باشد. راستش سوال شما من را یاد دوران دانشجویی ام انداخت، موارد زیادی را بین دوستان و اطرافیانم مشاهده کردم که صرفا با یک جزوه گرفتن و آدرس ایمیل و شماره تماس، دختر خانم چه فکر و خیالاتی در ذهن خود می پروراند و هر سلام و علیک را به منظور برداشت میکردند، در صورتی که آقا پسر هیچ گاه نه از حس دختر خانم مطلع شد و نه پیشنهاد خواستگاری دادن.
چند نکته خدمتتان عرض می کنم:
اگر آقایی، خانمی را برای ازدواج درنظر گرفته باشد، هر چه سریعتر از طرف خانواده اش اقدام می کند. چون آقایان از این مسأله که مبادا خواستگار دیگری برای فرد مورد نظرشان بیاید، هراس دارند. این آقا هم که در همسایگی شما قرار دارند و اگر واقعا قصد ازدواج داشته باشد خیلی راحت می تواند والدینش را واسطه قرار دهد.تنها، زمانی می توانیم کسی را برای ازدواج، خوب و مناسب تشخیص بدهیم که فرد مورد نظر در اکثر معیارها و ملاک های اساسی ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد.صرفاً علاقه مندی و عاشق بودن، دلیل بر خوب بودن طرف مقابل و داشتن شرایط همسری و داشتن تناسب با شما نمی گردد و ممکن هست با یک جانبه نگری، از دیدن واقعیت های دیگر زندگی محروم بمانید.در نهایت بر شما بزرگوار ضرورت دارد که واقع بین باشید و سعی کنید افکارتان را به سمت واقعیت ها هدایت کنید و صرفا از روی حدس و گمان، به خودتان امید واهی ندهید بلکه از سرمایه های درونی تان، در جهت رشد و شکوفایی استعدادهایتان استفاده کنید. هر چه زمان خالی شما بیشتر باشد، احتمال اینکه به دنیای خیال پناه ببرید بالا می رود.
و مراجعه به یک روانشناس، در بهبود شرایط به وجود آمده خیلی کارساز و موثر هست.
به امید لحظاتی شاد برای شما
بیشتر بخوانید:
عشق بر 10 نوع است
تحلیلی که من با توجه به صحبت های شما دارم به این گونه هست: اینکه آدم مورد توجه و دوست داشتن قرار بگیرد، حس خوبی بهش دست می دهد، خصوصا وقتی برای اولین بار این اتفاق بیفتد و از جانب جنس مقابل باشد و از آن جایی هم که شما تا حالا هیچ رابطه ی عاطفی را تجربه نکرده بودین، آن سلام و احوالپرسی گرم، حسابی به دل شما نشست و از آن استقبال کردین.در واقع براساس نیازهای غریزی، که در وجود همه ی ما هست و به صورت ناخودآگاه، انگار منتظر همچین لحظه ای بودین که مورد دیده شدن و توجه از جانب یک پسر قرار بگیرید و همه ی این زمینه ها باعث شد، به قول معروف آن آتش زیر خاکستر فوران کند و شما هم احساساتتان تحریک شود. کاملا درک می کنم که عشق و دوست داشتن احساس قشنگی هست و وقتی آدم تجربه اش می کند، دوست دارد این حس را در درونش بپروراند. بیان کردین" من خودم هم بهشون علاقه دارم و این 8 ماه واقعا اذیت شدم": معمولا این نوع دوست داشتن چون فرد مقابل از آن اطلاعی ندارد و ابراز نمیشود و در دل باقی میماند و باعث آزار شما می شود. این نوع دوست داشتن، واقعا مشکل و توام با احساسات ناامیدی، یاس و افسردگی است؛ زمانی هم که فکر میکنید آن فرد دقیقاً همان شخص مورد نظر است، این احساسات قویتر هم میشوند. زیرا در عالم خیال، از پسر همسایه، یک مرد رویایی می سازید که همان همسر ایده آلتان هست و این باعث به وجود آمدن لذتی کاذب در شما می شود و این تخیلات را بسط و پرورش می دهید. از آن جا که در عالم واقعیت هیچ پاسخی دریافت نمی کنید، احساس ناکامی در شما به وجود می آید.در واقع شما دارید در عالم خیال، برای یک رابطه وقت و انرژی می گذارید، در صورتی که طرف مقابل هیچ اطلاعی ندارد و چه بسا هیچ احساسی هم نداشته باشد. راستش سوال شما من را یاد دوران دانشجویی ام انداخت، موارد زیادی را بین دوستان و اطرافیانم مشاهده کردم که صرفا با یک جزوه گرفتن و آدرس ایمیل و شماره تماس، دختر خانم چه فکر و خیالاتی در ذهن خود می پروراند و هر سلام و علیک را به منظور برداشت میکردند، در صورتی که آقا پسر هیچ گاه نه از حس دختر خانم مطلع شد و نه پیشنهاد خواستگاری دادن.
چند نکته خدمتتان عرض می کنم:
اگر آقایی، خانمی را برای ازدواج درنظر گرفته باشد، هر چه سریعتر از طرف خانواده اش اقدام می کند. چون آقایان از این مسأله که مبادا خواستگار دیگری برای فرد مورد نظرشان بیاید، هراس دارند. این آقا هم که در همسایگی شما قرار دارند و اگر واقعا قصد ازدواج داشته باشد خیلی راحت می تواند والدینش را واسطه قرار دهد.تنها، زمانی می توانیم کسی را برای ازدواج، خوب و مناسب تشخیص بدهیم که فرد مورد نظر در اکثر معیارها و ملاک های اساسی ازدواج با شما تناسب و همخوانی داشته باشد.صرفاً علاقه مندی و عاشق بودن، دلیل بر خوب بودن طرف مقابل و داشتن شرایط همسری و داشتن تناسب با شما نمی گردد و ممکن هست با یک جانبه نگری، از دیدن واقعیت های دیگر زندگی محروم بمانید.در نهایت بر شما بزرگوار ضرورت دارد که واقع بین باشید و سعی کنید افکارتان را به سمت واقعیت ها هدایت کنید و صرفا از روی حدس و گمان، به خودتان امید واهی ندهید بلکه از سرمایه های درونی تان، در جهت رشد و شکوفایی استعدادهایتان استفاده کنید. هر چه زمان خالی شما بیشتر باشد، احتمال اینکه به دنیای خیال پناه ببرید بالا می رود.
و مراجعه به یک روانشناس، در بهبود شرایط به وجود آمده خیلی کارساز و موثر هست.
به امید لحظاتی شاد برای شما
بیشتر بخوانید:
عشق بر 10 نوع است