ناشناس
دارم از شوهرم متنفر میشم، کمکم کنین.
با سلام. من بهدیه مشکل بزرگ برخوردم که دچار افسردگیم کرده حالم داره روز به روز بدتر میشه. شوهر من عاشق خانوادشه مخصوصا خواهرش . منم دوسشون دارم چون ادمای خوبی هستن. ولی مشکلداصلی من با شوهرمه داره با حرفا رفتاراش خودشو از چشمم میندازه. همش میگه ما به خواهرم مدیونیم اون به ما کلی لطف کرده همیشه خواه نا خواه منو با اون مقایسه کرده میگه تو ادم محکمی نیستی . جلو هرکسی از خواهرش تعریف میکنه میگه شیر زن اگه جون بخوهد همین الان براش میدم ولی دریغ از یه تعریف از من .خیلی داغونم میکنه . من خانوادم خیلی به فکرم نیستن و شوهرم بهم میگه خواهر و برادر باید به فکر هم باشن یاد بگیر از ما. مثلا خواهرش یه عمل جراحی انجام داد شوهرم میگه باید دینتو به خواهرم ادا کنی. الان من قراره ازش چند روزی مراقبت کنم بهم میگه بچه رو دعوا نکن جلو خواهرم اخم نکن اگه ناراحتی و عصبانی هیچی نگو خواهرم روحیش حساس اذییت میشه من بخاطر یه موضوعی ناراحت بودم که شوهرم بهم گفت اخماتو واون خواهر بیچاره من به اندازه کافی خودش داغون هست تو ناراحتش نکن.بهش میگم حالم خوب نیست احساس میکنم افسرده شدم میگه برو بابا چرتو پرت نگو خونه داریم ماشین داریم مفت میخوری و میگردی کسی بهت کار نداره دیگه چی میخوای . قبلا هم بهم گفته بود مریض نشو من نمیتونم باهات اسیر بیمارستان بشم حوصله ندارم. اینم بگم مرد بدی نیست هرچی بگیم برای منو پسرم تهیه میکنه پسرمونم خیلی دوست داره ولی از نظر احساسی خیلی برام کم میزاره و این حرفاش منو خیلی حسود کرده نمیتونم هیچکسو تحمل کنم با اینکه من قبلا اصلا ادم حسودی نبودم . ولی خیلی افسرده شدم احساس بی ارزش بودن میکنم احساس بردگی میکنم دوست دارم بچمو وردارم برای همیشه از اینجا برم . از شوهرم بدم اومده نسبت بهش سرد شدم احساساتمو نابود کزده . فقط میخوام یکی نجاتم بده .از طرفی اصلا مشاور این چیزار و قبول نداره . من تو این پنچ سال که ازدواج کردم همش هزکاری میکردم که شوهرم بهم توجه کنه مورد تایید و تحسینش باشم امااااااا... نشد . من هرکاریم بکنم به چشمش نمیاد من هرکاری بکنم برای خانوادش اصلا به چشمش نمیاد و وظیفم میدونه ولی اگه اونا کاری کنن من تا عمر دارم بلید جبران کنم از اینکه زیر دین خواهرش وخانوادش موندم خستم. هیچ وقت تموم نمیشه.... کاری کرده که به هر توجهی که بخواهرش میکنه حسودی میکنم .کمکم کنید تو رو بخدا
مشاور: خانم موحدنساج
سلام به شما پرسشگر محترم و سپاس بابت اعتمادتان به راسخون، امیدوارم این پاسخ گویی بتواند زمینه رفع مشکلتان باشد. دوست عزیز درک می کنم که مورد مقایسه قرار گرفتن با هر شخصی چه فشار سنگینی برایتان فراهم کرده است. ولی توجه داشته باشید که اگر زودتر در جهت رفع مشکل خود اقدام می کردید الان زمینه سردی میان خود و همسرتان محیا نمی شد. شاید همسرتان به مشاور اعتقادی نداشته باشد، اما شما می توانید به صورت فردی به مشاور مراجعه کنید ، همیشه مشکلات زناشویی دو طرف دارد و هر دو هر کدام به اندازه ای حالا شاید یکی بیشتر و دیگری کمتر در ایجاد مشکل دخیل هستند، پس به این نیز فکر کنید که شاید نوع رفتار شما به نوع تفکر همسرتان دامن زده باشد. مثلا زنانی که اعتماد به نفس پابینی دارند، زمینه زیاده خواهی و مقایسه را برای همسرشان بیشتر فراهم می کنند.
- پس سعی کنید با مراجعه حضوری به یک مشاور و ارتقای اعتماد به نفس خود اجازه این گونه مقایسه ها را از همسرتان بگیرید، در ضمن همیشه مشاوران راههای مناسبی برای ترغیب افراد به شرکت در جلسات مشاوره می شناسند که می توانند به شما کمک کند.
- ورزش به خصوص ورزشهای گروهی باعث افزایش اعتماد به نفس می شود.
- برنامه ریزی داشته باشید و اهداف مشخصی را دنبال کنید، پیگیری اهداف به زندگی معنا و جهت می دهد.
- زیاد مطالعه کنید، رشد فردی و اجتماعی با مطالعه منظم سرعت بسیاری به خود می گیرد.
- سعی کنید خودتان باشید و از اینکه مانند دیگران رفتار کنید بپرهیزید، انتخاب رفتار مناسب و آگاهانه از طرف شما اجازه مقایسه یتان را با دیگران نخواهد داد. در ضمن در بیشتر مواقع با تقلید رفتار دیگران بخواطر اینکه هیچ وقت نمی توانید دقیقا مانند او باشید رفتار شما را مصنوعی جلوه می دهد، و زمینه بهانه جویی همسرتان را بیشتر محیا می کند.
- سعی کنید روابط جنسی با همسرتان را ارتقا دهید و با ایجاد تنوع در آن همسر خود را به خود وابسته و فریفته کنید.
- به مقایسه های همسرتان بی اعتنا باشید و آنها را نادیده بگیرید، توجه شما به این گونه سخنان باعث تحریک همسرتان برای پیدا کردن اشکالات بیشتر در شما خواهد کرد.
- احساسات خود را روی کاغذ بنویسید و سپس پاره کرده و دور بیاندازید با این کار احساسات و هیجانات منفی خود را برون ریزی کرده و با کسب آرامش بیشتر توانایی مدیریت زندگی خود را افزایش دهید.
موفق باشید.
بیشتر بخوانید:
ناکامی در عشق و تبدیل عشق به نفرت