ناشناس
نظرتون درمورد سوره آل عمران آیه 54 و 55 چیست؟
سوره آل عمران آیه 54 و 55
وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ؛ إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ.
مشاور: محمد علی رضایی
با سلام و احترام
پرسشگر گرامی: در [سوره آل عمران، آیه 54] قران کریم پس از شرح ایمان حواریون، در آیات قبل اشاره به نقشههاى شیطانى یهود کرده، مىگوید:" آنها (یهود و سایر دشمنان مسیح براى نابودى او و آیینش) نقشه کشیدند و خداوند (براى حفظ او و آیینش) چاره جویى کرد، و خداوند بهترین چارهجویان است" (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ). بدیهى است نقشه هاى خدا بر نقشه هاى همه پیشى مى گیرد، چرا که آنها معلوماتى اندک و محدود دارند و علم خداوند بى پایان است، آنها براى پیاده کردن طرحهاى خود قدرت ناچیزى دارند در حالى که قدرت او بى پایان است.
" مکر" در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مىفهمیم تفاوت بسیار دارد" در فارسى امروز مکر" به نقشه هاى شیطانى و زیان بخش گفته مىشود، در حالى که در لغت عرب هر نوع چارهاندیشى را" مکر" مىگویند که گاهى خوب و گاهى زیانآور است.«مجمع البیان، جلد 1- 2 صفحه 448» در کتاب مفردات" راغب" مىخوانیم: المکر صرف الغیر عما یقصده:" مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند" (اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد).
در قرآن مجید نیز گاهى" ماکر" با کلمه" خیر" ذکر شده مانند:" وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ" (خداوند بهترین چارهجویان است) و گاهى" مکر" با کلمه" سیئ" آمده است مانند:" وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ" (نقشه و اندیشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد کرد) .
بنا بر این منظور از آیه مورد بحث و آیات متعدد دیگرى که" مکر" را به خدا نسبت مىدهد این است که دشمنان" مسیح" با طرحهاى شیطانى خود مى خواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند اما خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیشرفت آیینش تدبیر کرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد و همچنین در موارد دیگر.
«تفسیر نمونه، ج2، ص: 567»
[سوره آل عمران, آیه 55] این آیه هم چنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح ع است، معروف در میان مفسران اسلام، به استناد آیه 157 سوره نساء این است که مسیح ع هرگز کشته نشد (و از توطئهاى که یهود با همکارى بعضى از مسیحیان خیانتکار براى او چیده بودند رهایى یافت) و خداوند او را به آسمان برد. هر چند مسیحیان طبق انجیل هاى موجود مى گویند مسیح کشته شد و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهى در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد «انجیل مرقس باب 16، انجیل متى باب 28، انجیل لوقا باب 24، انجیل یوحنا باب 31» آیه فوق ناظر به همین معنى است، مىفرماید: به یاد آرید" هنگامى را که خدا به عیسى گفت: من تو را بر مىگیرم و به سوى خود بالا مىبرم (إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ). بعضى تصور کردهاند که واژه" متوفیک" از ماده" وفات" به معنى" مرگ" است، به همین دلیل چنین مىپندارند که با عقیده معروف میان مسلمانان در باره عدم مرگ حضرت عیسى و زنده بودن او منافات دارد.
در حالى که چنین نیست، زیرا ماده" فوت" به معنى از دست رفتن است ولى" توفى" (بر وزن ترقى) از ماده" وفى" به معنى تکمیل کردن چیزى است و اینکه عمل به عهد و پیمان را وفا مىگویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است، و نیز به همین دلیل اگر کسى طلب خود را به طور کامل از دیگرى بگیرد، عرب مىگوید: توفى دینه،" یعنى طلب خود را به طور کامل گرفت".
در آیات قرآن نیز توفى به معنى گرفتن به طور مکرر به کار رفته است مانند: وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ: «سوره انعام، آیه 60» او کسى است که روح شما را در شب مىگیرد و از آنچه در روز انجام مىدهید آگاه است" «سوره انعام، آیه 60».
در این آیه مساله خواب به عنوان توفى روح ذکر شده، همین معنى در آیه 42 سوره زمر و آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است، درست است که واژه توفى گاهى به معنى مرگ آمده و متوفى به معنى مرده است، ولى حتى در اینگونه موارد نیز حقیقتا به معنى مرگ نیست، بلکه به معنى تحویل گرفتن روح مىباشد و اصولا در معنى توفى، مرگ نیفتاده، و ماده فوت از ماده وفى به کلى جدا است.
با توجه به آنچه گفته شد معنى آیه مورد بحث روشن مىشود که خداوند مىفرماید:" اى عیسى! تو را بر مىگیرم و به سوى خود مىبرم" (البته اگر توفى تنها به معنى گرفتن روح باشد، لازمه آن مرگ جسم است).
سپس مىافزاید:" و تو را از کسانى که کافر شدند پاک مىسازم
(وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا). منظور از این پاکیزگى، یا نجات او از چنگال افراد پلید و بى ایمان است، و یا از تهمتهاى ناروا و توطئههاى ناجوانمردانه، که در سایه پیروزى آیین او، حاصل شد، همانگونه که در مورد پیامبر اسلام ص در سوره فتح مىخوانیم: إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ، ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم، تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشد".
یعنى از گناهانى که به تو در گذشته نسبت مىدادند و زمینه آن را براى آینده نیز فراهم ساخته بودند پاک سازد.
و نیز ممکن است منظور از پاک ساختن او، بیرون بردن مسیح ع از آن محیط آلوده باشد.
سپس مى افزاید:" ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى مىدهیم" (وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ). این بشارتى است که خدا به مسیح و پیروان او داد تا مایه دلگرمى آنان در مسیرى که انتخاب کرده بودند گردد. این آیه یکى از آیات اعجاز آمیز و از پیشگوییها و اخبار غیبى قرآن است که مىگوید پیروان مسیح ع همواره بر یهود که مخالف مسیح ع بودند برترى خواهند داشت.
در دنیاى کنونى، این حقیقت را با چشم خود مىبینیم که یهود و صهیونیستها بدون وابستگى و اتکاء به مسیحیان، حتى یک روز نمىتوانند به حیات سیاسى و اجتماعى خود ادامه دهند، روشن است که منظور از" الَّذِینَ کَفَرُوا"، جماعتى از یهود مىباشند که به مسیح ع کافر شدند.
و در پایان آیه مىفرماید:" سپس بازگشت همه شما به سوى من است، و من در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داورى مىکنم" (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ). یعنى آنچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است محاکمه نهایى و گرفتن نتیجه اعمال چیزى است که در آخرت خواهد آمد.
در اینجا سؤالى پیش مىآید که طبق این آیه، یهود و نصارى تا دامنه قیامت در جهان خواهند بود، و همواره این دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد، با اینکه در اخبار و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى" عج" مىخوانیم، که او همه ادیان را زیر نفوذ خود در مىآورد پاسخ این سؤال از دقت در روایات مزبور روشن مىشود، زیرا در روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى" عج" مىخوانیم که هیچ خانهاى در شهر و بیابان نمىماند مگر اینکه توحید در آن نفوذ مىکند، یعنى اسلام به صورت یک آیین رسمى همه جهان را فرا خواهد گرفت و حکومت به صورت یک حکومت اسلامى در مىآید، و غیر از قوانین اسلام چیزى بر جهان حکومت نخواهد داشت ولى هیچ مانعى ندارد که اقلیتى از یهود و نصارى، در پناه حکومت حضرت مهدى" عج" با شرایط" اهل ذمه" وجود داشته باشند.
زیرا مىدانیم حضرت مهدى" عج" مردم را از روى اجبار به اسلام نمىکشاند، بلکه با منطق پیش مىرود، و توسل او به قدرت و نیروى نظامى براى بسط عدالت، و برانداختن حکومتهاى ظلم و قرار دادن جهان در زیر پرچم عدالت اسلام است، نه براى اجبار به پذیرفتن این آیین، و گر نه آزادى و اختیار مفهومى نخواهد داشت.«تفسیر نمونه، ج2، ص: 572»
موفق و پیروز باشید
پرسشگر گرامی: در [سوره آل عمران، آیه 54] قران کریم پس از شرح ایمان حواریون، در آیات قبل اشاره به نقشههاى شیطانى یهود کرده، مىگوید:" آنها (یهود و سایر دشمنان مسیح براى نابودى او و آیینش) نقشه کشیدند و خداوند (براى حفظ او و آیینش) چاره جویى کرد، و خداوند بهترین چارهجویان است" (وَ مَکَرُوا وَ مَکَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ). بدیهى است نقشه هاى خدا بر نقشه هاى همه پیشى مى گیرد، چرا که آنها معلوماتى اندک و محدود دارند و علم خداوند بى پایان است، آنها براى پیاده کردن طرحهاى خود قدرت ناچیزى دارند در حالى که قدرت او بى پایان است.
" مکر" در لغت عرب با آنچه در فارسى امروز از آن مىفهمیم تفاوت بسیار دارد" در فارسى امروز مکر" به نقشه هاى شیطانى و زیان بخش گفته مىشود، در حالى که در لغت عرب هر نوع چارهاندیشى را" مکر" مىگویند که گاهى خوب و گاهى زیانآور است.«مجمع البیان، جلد 1- 2 صفحه 448» در کتاب مفردات" راغب" مىخوانیم: المکر صرف الغیر عما یقصده:" مکر این است که کسى را از منظورش باز دارند" (اعم از اینکه منظورش خوب باشد یا بد).
در قرآن مجید نیز گاهى" ماکر" با کلمه" خیر" ذکر شده مانند:" وَ اللَّهُ خَیْرُ الْماکِرِینَ" (خداوند بهترین چارهجویان است) و گاهى" مکر" با کلمه" سیئ" آمده است مانند:" وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ" (نقشه و اندیشه بد جز به صاحبش احاطه نخواهد کرد) .
بنا بر این منظور از آیه مورد بحث و آیات متعدد دیگرى که" مکر" را به خدا نسبت مىدهد این است که دشمنان" مسیح" با طرحهاى شیطانى خود مى خواستند جلو این دعوت الهى را بگیرند اما خداوند براى حفظ جان پیامبر خود و پیشرفت آیینش تدبیر کرد و نقشه هاى آنها نقش بر آب شد و همچنین در موارد دیگر.
«تفسیر نمونه، ج2، ص: 567»
[سوره آل عمران, آیه 55] این آیه هم چنان ادامه آیات مربوط به زندگى حضرت مسیح ع است، معروف در میان مفسران اسلام، به استناد آیه 157 سوره نساء این است که مسیح ع هرگز کشته نشد (و از توطئهاى که یهود با همکارى بعضى از مسیحیان خیانتکار براى او چیده بودند رهایى یافت) و خداوند او را به آسمان برد. هر چند مسیحیان طبق انجیل هاى موجود مى گویند مسیح کشته شد و دفن گردید و سپس از میان مردگان برخاست و مدت کوتاهى در زمین بود و بعد به آسمان صعود کرد «انجیل مرقس باب 16، انجیل متى باب 28، انجیل لوقا باب 24، انجیل یوحنا باب 31» آیه فوق ناظر به همین معنى است، مىفرماید: به یاد آرید" هنگامى را که خدا به عیسى گفت: من تو را بر مىگیرم و به سوى خود بالا مىبرم (إِذْ قالَ اللَّهُ یا عِیسى إِنِّی مُتَوَفِّیکَ وَ رافِعُکَ إِلَیَّ). بعضى تصور کردهاند که واژه" متوفیک" از ماده" وفات" به معنى" مرگ" است، به همین دلیل چنین مىپندارند که با عقیده معروف میان مسلمانان در باره عدم مرگ حضرت عیسى و زنده بودن او منافات دارد.
در حالى که چنین نیست، زیرا ماده" فوت" به معنى از دست رفتن است ولى" توفى" (بر وزن ترقى) از ماده" وفى" به معنى تکمیل کردن چیزى است و اینکه عمل به عهد و پیمان را وفا مىگویند به خاطر تکمیل کردن و به انجام رسانیدن آن است، و نیز به همین دلیل اگر کسى طلب خود را به طور کامل از دیگرى بگیرد، عرب مىگوید: توفى دینه،" یعنى طلب خود را به طور کامل گرفت".
در آیات قرآن نیز توفى به معنى گرفتن به طور مکرر به کار رفته است مانند: وَ هُوَ الَّذِی یَتَوَفَّاکُمْ بِاللَّیْلِ وَ یَعْلَمُ ما جَرَحْتُمْ بِالنَّهارِ: «سوره انعام، آیه 60» او کسى است که روح شما را در شب مىگیرد و از آنچه در روز انجام مىدهید آگاه است" «سوره انعام، آیه 60».
در این آیه مساله خواب به عنوان توفى روح ذکر شده، همین معنى در آیه 42 سوره زمر و آیات دیگرى از قرآن نیز آمده است، درست است که واژه توفى گاهى به معنى مرگ آمده و متوفى به معنى مرده است، ولى حتى در اینگونه موارد نیز حقیقتا به معنى مرگ نیست، بلکه به معنى تحویل گرفتن روح مىباشد و اصولا در معنى توفى، مرگ نیفتاده، و ماده فوت از ماده وفى به کلى جدا است.
با توجه به آنچه گفته شد معنى آیه مورد بحث روشن مىشود که خداوند مىفرماید:" اى عیسى! تو را بر مىگیرم و به سوى خود مىبرم" (البته اگر توفى تنها به معنى گرفتن روح باشد، لازمه آن مرگ جسم است).
سپس مىافزاید:" و تو را از کسانى که کافر شدند پاک مىسازم
(وَ مُطَهِّرُکَ مِنَ الَّذِینَ کَفَرُوا). منظور از این پاکیزگى، یا نجات او از چنگال افراد پلید و بى ایمان است، و یا از تهمتهاى ناروا و توطئههاى ناجوانمردانه، که در سایه پیروزى آیین او، حاصل شد، همانگونه که در مورد پیامبر اسلام ص در سوره فتح مىخوانیم: إِنَّا فَتَحْنا لَکَ فَتْحاً مُبِیناً لِیَغْفِرَ لَکَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِکَ وَ ما تَأَخَّرَ، ما براى تو پیروزى آشکارى فراهم ساختیم، تا خداوند گناهان گذشته و آینده تو را ببخشد".
یعنى از گناهانى که به تو در گذشته نسبت مىدادند و زمینه آن را براى آینده نیز فراهم ساخته بودند پاک سازد.
و نیز ممکن است منظور از پاک ساختن او، بیرون بردن مسیح ع از آن محیط آلوده باشد.
سپس مى افزاید:" ما پیروان تو را تا روز رستاخیز بر کافران برترى مىدهیم" (وَ جاعِلُ الَّذِینَ اتَّبَعُوکَ فَوْقَ الَّذِینَ کَفَرُوا إِلى یَوْمِ الْقِیامَةِ). این بشارتى است که خدا به مسیح و پیروان او داد تا مایه دلگرمى آنان در مسیرى که انتخاب کرده بودند گردد. این آیه یکى از آیات اعجاز آمیز و از پیشگوییها و اخبار غیبى قرآن است که مىگوید پیروان مسیح ع همواره بر یهود که مخالف مسیح ع بودند برترى خواهند داشت.
در دنیاى کنونى، این حقیقت را با چشم خود مىبینیم که یهود و صهیونیستها بدون وابستگى و اتکاء به مسیحیان، حتى یک روز نمىتوانند به حیات سیاسى و اجتماعى خود ادامه دهند، روشن است که منظور از" الَّذِینَ کَفَرُوا"، جماعتى از یهود مىباشند که به مسیح ع کافر شدند.
و در پایان آیه مىفرماید:" سپس بازگشت همه شما به سوى من است، و من در میان شما در آنچه اختلاف داشتید داورى مىکنم" (ثُمَّ إِلَیَّ مَرْجِعُکُمْ فَأَحْکُمُ بَیْنَکُمْ فِیما کُنْتُمْ فِیهِ تَخْتَلِفُونَ). یعنى آنچه از پیروزیها گفته شد مربوط به این جهان است محاکمه نهایى و گرفتن نتیجه اعمال چیزى است که در آخرت خواهد آمد.
در اینجا سؤالى پیش مىآید که طبق این آیه، یهود و نصارى تا دامنه قیامت در جهان خواهند بود، و همواره این دو مذهب به زندگى خود ادامه خواهند داد، با اینکه در اخبار و روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى" عج" مىخوانیم، که او همه ادیان را زیر نفوذ خود در مىآورد پاسخ این سؤال از دقت در روایات مزبور روشن مىشود، زیرا در روایات مربوط به ظهور حضرت مهدى" عج" مىخوانیم که هیچ خانهاى در شهر و بیابان نمىماند مگر اینکه توحید در آن نفوذ مىکند، یعنى اسلام به صورت یک آیین رسمى همه جهان را فرا خواهد گرفت و حکومت به صورت یک حکومت اسلامى در مىآید، و غیر از قوانین اسلام چیزى بر جهان حکومت نخواهد داشت ولى هیچ مانعى ندارد که اقلیتى از یهود و نصارى، در پناه حکومت حضرت مهدى" عج" با شرایط" اهل ذمه" وجود داشته باشند.
زیرا مىدانیم حضرت مهدى" عج" مردم را از روى اجبار به اسلام نمىکشاند، بلکه با منطق پیش مىرود، و توسل او به قدرت و نیروى نظامى براى بسط عدالت، و برانداختن حکومتهاى ظلم و قرار دادن جهان در زیر پرچم عدالت اسلام است، نه براى اجبار به پذیرفتن این آیین، و گر نه آزادى و اختیار مفهومى نخواهد داشت.«تفسیر نمونه، ج2، ص: 572»
موفق و پیروز باشید