ناشناس

مشاوره خانواده: شوهرم آدم منطقی نیست که بشه باهاش حرف زد.باید چیکارکنم؟

سلام.ممنون از پاسخگوییتون.کمکم کنید.کسیو ندارم بهش بگم.حالم از زندگیم به هم میخوره.شوهرمو هم دوس دارم هم ازش نفرت دارم.اونم منو دوس داره ولی خیلی اذیتم میکنه.همش باهام بحث ودعوا میکنه ومدااام بهم فحش رکیک میده.حتی درحالت عادی.مثلا میگه... کلا زبون بدی داره.قدیما دست به زنم داشت الان بهترشده.زندگیو برام سخت کرده.برقارو بعضی هاشو قطع میکنه که من روشن نکنم.فشار ابو کم میکنه که پولش زیاد نیاد.بهم ماشین نمیده رانندگی کنم با وجود اینکه عاشق رانندگی ام وگواهی نامه گرفتم.حالا اینا مساله ای نیست درک میکنم اینارو گرونیه.اما مساله اخلاقاشه.دوس داره منو تحقیرکنه احساس میکنم یه عقده درونی داره.مثلا باهم بحث کردیم.خیلی کوچیک شدم خیلی تحقیرشدم ازبس خودمم کوچیک کردم ولی مجبور بودم.گاهی تصمیم میگیرم خودکشی کنم ولی ازجهنمش میترسم.هرروز گریه میکنم.تواین سنم ارزوی مرگ دارم.این حرفارو به مامانم وخانواده اون نگفتم نمیخام خودشونو درگیرکنن فک میکنن ما خیلی خوشبختیم.شوهرم ادم منطقی نیس که بشه باهاش حرف زد و فکرکنه.اصلا گوش نمیده به حرفام.من منطقی ام ولی اون بچس خیلی بچس.لجبازو یک دنده.به عنوان یک زن هم تیپوقیافه دارم همیشه ام نیازاشو براورده میکنم.اما اون دیوانم کرده با کاراش.من باید چیکارکنم؟
چهارشنبه، 26 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشاوره خانواده: شوهرم آدم منطقی نیست که بشه باهاش حرف زد.باید چیکارکنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 21 ساله )

سلام.ممنون از پاسخگوییتون.کمکم کنید.کسیو ندارم بهش بگم.حالم از زندگیم به هم میخوره.شوهرمو هم دوس دارم هم ازش نفرت دارم.اونم منو دوس داره ولی خیلی اذیتم میکنه.همش باهام بحث ودعوا میکنه ومدااام بهم فحش رکیک میده.حتی درحالت عادی.مثلا میگه... کلا زبون بدی داره.قدیما دست به زنم داشت الان بهترشده.زندگیو برام سخت کرده.برقارو بعضی هاشو قطع میکنه که من روشن نکنم.فشار ابو کم میکنه که پولش زیاد نیاد.بهم ماشین نمیده رانندگی کنم با وجود اینکه عاشق رانندگی ام وگواهی نامه گرفتم.حالا اینا مساله ای نیست درک میکنم اینارو گرونیه.اما مساله اخلاقاشه.دوس داره منو تحقیرکنه احساس میکنم یه عقده درونی داره.مثلا باهم بحث کردیم.خیلی کوچیک شدم خیلی تحقیرشدم ازبس خودمم کوچیک کردم ولی مجبور بودم.گاهی تصمیم میگیرم خودکشی کنم ولی ازجهنمش میترسم.هرروز گریه میکنم.تواین سنم ارزوی مرگ دارم.این حرفارو به مامانم وخانواده اون نگفتم نمیخام خودشونو درگیرکنن فک میکنن ما خیلی خوشبختیم.شوهرم ادم منطقی نیس که بشه باهاش حرف زد و فکرکنه.اصلا گوش نمیده به حرفام.من منطقی ام ولی اون بچس خیلی بچس.لجبازو یک دنده.به عنوان یک زن هم تیپوقیافه دارم همیشه ام نیازاشو براورده میکنم.اما اون دیوانم کرده با کاراش.من باید چیکارکنم؟


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و ادب و احترام.
نکته اولی که میخوام به شما بگم اینه که گاهی ما در زندگیمون برای حفظ یک امر یا موضوع خیلی مهم، مجبور میشیم در شرایط و زمان خاصی، کارهایی انجام بدیم که برامون خیلی سخته یا ناراحت کننده است، یا مثل مواردی که بیان کردی تحقیر کننده باشه، ولی چون شرایط خاصیه و ما برای حفظ مسئله مهمتر و با اهمیت تر مجبوریم، ارزش داره، و نباید بخاطر انجام اون رفتار، شرمنده و ناراحت باشیم، منظور من اینه که، درسته مواردی که گفتی شوهرت مجبورت میکرده انجام بدی، واقعا ناراحت کننده بود و منم جداً متأسف و ناراحت شدم، ولی الان نباید بخاطر اون مسائل شرمنده باشی یا احساس تحقیر شدن بکنی، چون مجبور بودی. در جایی که آدم مجبور بشه برای هدف بزرگتر کار تحقیر آمیز انجام بده، در واقع تحقیر شدن نیست، و عین بزرگیه. و توان سازگار شدن با شرایط خاصه. نکته دیگه  اینکه، حدود سه ماه پیش که مطالبی بیان کرده بودی، تمام مسائل و مشکلات رو، به خودت نسبت دادی و گفتی «من یه زن بداخلاق و عصبی وبددهن هستم. ... وقتی عصبی میشم اونقد پرخاشگری میکنم و بدهنم که حالم ازخودم به هم میخوره». و در مورد شوهرت هم گفتی «شوهرم مرد صبور و خوبی و فقط لجبازه وگاهی اوقات دست بزن داره، که البته بیشترش مقصر رفتارای منه». همچنین گفتی «درقدیم شوهرم اذیتم میکرد ومنو میزد و کاری میکرد خودمو تحقیرکنم.اما الان اون بهترشده» . اما الان دوباره مسائل و مشکلاتت رو بیشتر به شوهرت اِسناد دادی و گفتی اون مقصره و با کاراش دیوانت کرده، منظورم این نیست که بگم چرا اونوقت اینجوری گفتی و الان دوباره اینطور بیان کردی، حتما دلیلی داشته و براساس شرایط، احساسات و ناراحتیهای متفاوتی که داشتی، مسائل رو به دو صورت ارزیابی کردی و نوشتی، اما اون چیزی که قطعی و مسلّمه اینه که معمولا در تنش و اختلافات زن و شوهر، معمولا هر دو طرف نقش دارند، و اینطور نیست که یک طرف کاملا مقصر باشه، و طرف دیگه کاملا بی تقصیر باشه، ممکنه در تنشها و ناراحتیها سهم یکطرف بیشتر باشه، و سهم طرف دیگه کمتر، ولی اینطور نیست که یکی کاملا بی تقصیر باشه، و همه تقصیرها به گردن طرف دیگه باشه. در مورد شما هم به همین صورته، همون طور که خودت دفعه قبل بیان کردی و گفتی «بیشترش مقصر، رفتارای منه. مدام باشوهرم بحث میکنم و بهش بی احترامی های بدی میکنم وکارای دیگه»، یعنی در عین حالی که همسر شما برخی رفتارهای ناشایست و غیر مناسب داره، ولی خودت هم در این زمینه نقش داری، و هر عمل و رفتار ما، یک عکس العملی داره، و هر کنشی، یک واکنشی در پی داره.
بعضی وقتا، زمانی که همسرمون مسئله رو اونطور که ما میخوایم نمیبینه، یا نظرش با ما فرق میکنه، یا رفتارش با ما خوب نیست، ما ناراحت و کج خلق میشیم و از اون بدمون میاد، ناامید و خشمگین میشیم، و حتی ممکنه دیگه نخوایم چشممون به چشمش بیافته و نسبت به او حس تنفر پیدا میکنیم. یا بقول خودت «حالم از زندگیم به هم میخوره». وقتی حال بدی داریم، ممکنه افکار بسیار منفی مثل طلاق یا خودکشی به ذهنمون بیاد، اما باید دقت کنیم که این حال بد، موقتی و گذراست و اختصاصی به ما نداره و بقیه افراد هم گاهی دچارش میشن. در مقابل هر وقت حال خودمون و حال رابطمون خوب باشه و همه چی روبراه باشه، همسرمون دوست داشتنی میشه و نسبت به اون و زندگی مشترکمون، حس خوبی داریم. و این احساس های متفاوت علاقه و نفرت، مرتب در زندگی مشترک تکرار میشه و به گفته خودت «شوهرمو هم دوس دارم هم ازش نفرت دارم».
در هر حال زندگی سعادتمند علاوه بر عشق، نیازمند سخت­کوشی و پشت سرنهادن دشواری­های پیش­ روست. و اینکه زن و شوهر یکدیگه رو با تمام ضعف­ها و قوّت­هاشون بپذیرن و همدیگر را بدون ­قید و شرط، همانند خود دوست بدارند و در ناملایمت­های زندگی با تمام وجود از یکدیگه حمایت کنن. به هر صورت، بهترین کاری که میتونی انجام بدی، برای اینکه احساس های منفی و ناخوشایندت کمتر بشه، همونطور که خودت گفتی «هرروز تصمیم میگیرم عوض شم»، اینه که سعی کنی خودت رو تغییر بدی و رفتارهایی که باعث میشه شوهرت عکس العمل منفی نشون بده رو کنار بذاری. ببین اکثر رفتارهای ما براساس عادته، مثالا در طول این یکی دو سال عادت کردی که هر وقت شوهرت دیر میکنه، باهاش بحث کنی و بقول خودت بی احترامی های بدی بکنی، حالا برای اینکه این عادتت رو ترک کنی و دیگه تکرارش نکنی، سخته و نیاز به تلاش و سعی داره، مثل کسی که عادت کرده هر روز تا ساعت ده صبح بخوابه، حالا که تصمیم بگیره این عادت بد رو ترک کنه نیاز به سعی و تلاش قابل توجهی داره، در مورد اخلاق و رفتارهای بدمون هم اولا باید اونا رو شناسایی کنیم، و بشناسیم که رفتارهای بد و منفی ما کدومه، بعدش هم بتدریج و یکی یکی سعی کنیم از تکرار اونا اجتناب کنیم. و در این زمینه تکنیک تشویق و تنبیه هم خیلی میتونه کمک کنه. یعنی هر موقع تونستی خودت رو کنترل کنی و اختلاق یا رفتار منفیت رو انجام ندی، خودت رو با یک جایزه، یا خوراکی یا هر چیزی که دوست داری، تشویق کن، و برعکس هر موقع نتونستی خودت رو کنترل کنی، و دوباره همون عادت بد رو تکرار کردی، خودت رو با یک کار سخت تنبیه کن.
نکته پایانی اینکه مطالعه کتاب های مربوط به خانواده و همسران هم خیلی میتونه بهت کمک کنه.
موفق و پیروز و سربلند باشید

بیشتر بخوانید:
روش ارتباط موثر با شوهر

 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.