ناشناس

چیکار کنم که از فکرش خارج بشم و بتونم با فکری راحت زندگی کنم؟

باسلام وعرض ادب خدمت شمایاوران عزیز نماز روزتون قبول باشه و فرا رسیدن ماه مبارک رو به شما تبریک میگم.مدت یکسال است که با این سایت راست خوان اشنا شدم و از شما عزیزان مشاورهای خیلی مفیدی گرفتم در تصمیماتم برای ادامه زندگی،در سوالاتم قبلم عرض کرده بودم.همسرم با یک شخصی که از بستگانشون بود ارتباط برقرار کرد تا جایکه این ارتباط به ارتباط جنسی تبدیک شدومتوجه شدم که همسرم گوشی مخفیانه داره و وقتی که جریانو مطلع شدم همسرم خودش تمام این جریانو برام تعریف کرد که پشیمونه وگفت وقتی که شروع به این ارتباط نمو در همان جندین بار اول اون شخص ازش عکس گرفته بود و وقتی همسرم فهمید که داره چه خیانت بزرگی میکنه تصمیم ب قطع ارتباطش نمود ولی اون شخص از طریق عکس او را تهدید مینمود که اگر بخواد ارتباطشو قطع کنه بهش گفت میرم ب شوهرت میگم وعکساتو بهش نشون میدم و همسرم ازترس مجبور بود ب حرفش گوش کنه،سعی کردم ب فرموده ی امام علی (ع)در اعصبانیت تصمیم نگیرم وکاری انجام ندم چون خواستم طلاق بگیرم وجدا بشم ولی خیلی اظهار ندامت و پشیمانی نمود همسرم که میگفت بخوای طلاقم بدی خودمو میکشم وخواست که یک فرصت بهش بدم وجوریکه من حتی ن ب خانوادی خودم و ن خانوادی خودش هیچ چیزی نگفتم و جز شما مشاوران عزیز باهیچکسی این حرفارو درمیان نزاشتم و بقول پیامبر اکرم(ص)درسته اون خیانت کرد ولی من ن خیانتی کردم و ن کاری کردم که بخواد باعث ابرو ریزی اون و یا خانوادی اون بشه،چون بفکر ایندی بچم هستم.از طرفی وقتی گفتم گوشی مخفیانشو خواستم گفت که انداختش،الان چند ماه از اون جریان میگزره وفشار روحی هنوز در ساعاتی از روز بهم وارد میشه چون واقعانمیتونم درک کنم که چرا اینکارو کرد اخه از نظرهیچ چیزی براش کم نزاشته بودم جوریکه خودش همیشه اینو همجا میگفت،نمیدونم واقعا باید چکار کنم چونفکرم نسبت بهش کاملا درست نمیشه و نمیونم بهش اعتماد داشته باشم همیشه،الان ایا ادامه دادن این زندگی کار درستی است چون ترس ازاین دارم که خدای ناکرده دوباره این اتفاق رخ بده واقعا سر در گم هستم میدونم خیلی دوسم داره جوریکه میگه اگرقرار باشه طلاقم بدی خودمو بکشم بهتر تا بخوام ازت جدا بشم،لطفا راهنمایم کنید چکار کنم درسته از اون روزهای اولیه وسخت شرایط روحی کمی خارج شدم با کمک مشاورهای شما ولی روزی نیست که فکرکارش نیاد جلو چشام وبهش فکرنکنم،ایا درسته که بخوام برم باکسی دیگه زندگی کنم هرچند میدونم ادمی نیستم که بخوام دنبال هوس باشم وبخوام ب راحتی با کسی زندگی کنم ولی واقعاب ارامش روحی و درونی احتیاج دارم البته ناگفته نمونه همسرم هرکاری میکنه ولی انگار واقعا نمیتونم ببینمش لطفا راهنمایم کنید وبگید باید چکار کنم که از فکرش خارج بشم وبتونم بافکری راحت زندگی کنم ایا میشه بازهم بهش اعتماد کامل کنم؟؟لطفا درست ترین راه رو برای ادامه زندگی بهم نشون بدیدچون ترس ادامه دادن ازاینکه بخواد دوباره این اتفاق رخ بده رو خیلی دارم.باتشکر فراوان از شما یاوارن عزیز.التماس دعا.
شنبه، 29 ارديبهشت 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

چیکار کنم که از فکرش خارج بشم و بتونم با فکری راحت زندگی کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 30 ساله )

باسلام وعرض ادب خدمت شمایاوران عزیز نماز روزتون قبول باشه و فرا رسیدن ماه مبارک رو به شما تبریک میگم.مدت یکسال است که با این سایت راست خوان اشنا شدم و از شما عزیزان مشاورهای خیلی مفیدی گرفتم در تصمیماتم برای ادامه زندگی،در سوالاتم قبلم عرض کرده بودم.همسرم با یک شخصی که از بستگانشون بود ارتباط برقرار کرد تا جایکه این ارتباط به ارتباط جنسی تبدیک شدومتوجه شدم که همسرم گوشی مخفیانه داره و وقتی که جریانو مطلع شدم همسرم خودش تمام این جریانو برام تعریف کرد که پشیمونه وگفت وقتی که شروع به این ارتباط نمو در همان جندین بار اول اون شخص ازش عکس گرفته بود و وقتی همسرم فهمید که داره چه خیانت بزرگی میکنه تصمیم ب قطع ارتباطش نمود ولی اون شخص از طریق عکس او را تهدید مینمود که اگر بخواد ارتباطشو قطع کنه بهش گفت میرم ب شوهرت میگم وعکساتو بهش نشون میدم و همسرم ازترس مجبور بود ب حرفش گوش کنه،سعی کردم ب فرموده ی امام علی (ع)در اعصبانیت تصمیم نگیرم وکاری انجام ندم چون خواستم طلاق بگیرم وجدا بشم ولی خیلی اظهار ندامت و پشیمانی نمود همسرم که میگفت بخوای طلاقم بدی خودمو میکشم وخواست که یک فرصت بهش بدم وجوریکه من حتی ن ب خانوادی خودم و ن خانوادی خودش هیچ چیزی نگفتم و جز شما مشاوران عزیز باهیچکسی این حرفارو درمیان نزاشتم و بقول پیامبر اکرم(ص)درسته اون خیانت کرد ولی من ن خیانتی کردم و ن کاری کردم که بخواد باعث ابرو ریزی اون و یا خانوادی اون بشه،چون بفکر ایندی بچم هستم.از طرفی وقتی گفتم گوشی مخفیانشو خواستم گفت که انداختش،الان چند ماه از اون جریان میگزره وفشار روحی هنوز در ساعاتی از روز بهم وارد میشه چون واقعانمیتونم درک کنم که چرا اینکارو کرد اخه از نظرهیچ چیزی براش کم نزاشته بودم جوریکه خودش همیشه اینو همجا میگفت،نمیدونم واقعا باید چکار کنم چونفکرم نسبت بهش کاملا درست نمیشه و نمیونم بهش اعتماد داشته باشم همیشه،الان ایا ادامه دادن این زندگی کار درستی است چون ترس ازاین دارم که خدای ناکرده دوباره این اتفاق رخ بده واقعا سر در گم هستم میدونم خیلی دوسم داره جوریکه میگه اگرقرار باشه طلاقم بدی خودمو بکشم بهتر تا بخوام ازت جدا بشم،لطفا راهنمایم کنید چکار کنم درسته از اون روزهای اولیه وسخت شرایط روحی کمی خارج شدم با کمک مشاورهای شما ولی روزی نیست که فکرکارش نیاد جلو چشام وبهش فکرنکنم،ایا درسته که بخوام برم باکسی دیگه زندگی کنم هرچند میدونم ادمی نیستم که بخوام دنبال هوس باشم وبخوام ب راحتی با کسی زندگی کنم ولی واقعاب ارامش روحی و درونی احتیاج دارم البته ناگفته نمونه همسرم هرکاری میکنه ولی انگار واقعا نمیتونم ببینمش لطفا راهنمایم کنید وبگید باید چکار کنم که از فکرش خارج بشم وبتونم بافکری راحت زندگی کنم ایا میشه بازهم بهش اعتماد کامل کنم؟؟لطفا درست ترین راه رو برای ادامه زندگی بهم نشون بدیدچون ترس ادامه دادن ازاینکه بخواد دوباره این اتفاق رخ بده رو خیلی دارم.باتشکر فراوان از شما یاوارن عزیز.التماس دعا.


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و وقت بخیر خدمت شما.
بنابر یک تقسیم بندی، مسئله خیانت به دو دوره تقسیم میشه، دوره قبل از مطلع شدن همسر؛ و دوره دوم، بعد از اطلاع و آگاهی همسر از خیانت. به دوره دوم، دوره سیاه خیانت گفته میشه. یعنی از زمانی که همسر از ارتباط عاطفی و جنسی شریک زندگی اش با فردی دیگه آگاه میشه، تا زمانی که این موضوع برطرف بشه و پیامدهای آسیب زای اون کم بشه، دوره سیاه بی وفایی و خیانت به همسر نامیده میشه. شما هم در حال حاضر در دوره سیاه بی وفایی و خیانت همسر قرار دارید و همونطور که از اسم این دوره مشخصه، دوره بسیار سخت و دشواری برای شماست، و در واقع این دوره بمعنای واقعی دوره ای سیاه هم برای فرد اقدام کننده و خصوصا برای همسری که مورد خیانت قرار گرفته خواهد بود. و شرایط نامطلوب و ناخوشایندی بر فضای خانواده حاکم میشه. و اونا باید این دوره رو تحمل کنن تا آروم آروم با گذشت زمان این دوره تموم بشه.
منظورم اینه که در این شرایط طبیعیه که شرایط عادی و طبیعی نداشته باشی و بقول خودت تحت فشار روحی باشی و نتونی با تمام ظرفیتهای فکری و ذهنیت تصمیم گیری کنی. و در حال حاضر آسیبها و عوارض مختلفی رو تجربه میکنی، و یکی از دغدغه های تو و افرادی مثل تو که درگیر این مسئله میشن، اینه که آیا میتونن به همسرشون اعتماد کنن یا نه؟ و یکی از عمده ترین منابع نگرانی و اضطراب همسری که مورد خیانت واقع شده همینه که احتمال میده که چنین امری دوباره تکرار بشه؛ اما نکته ای که در این زمنیه میشه گفت اینه که، با توجه به عواقب ناخوشایند و ناراحت کننده ای که برای همسرت داشته و هنوز هم داره، و اینکه از همون ابتدا، نمیخواسته ادامه بده و مجبور شده، احتمال تکرار اون خیلی کم و ضعیفه، چون کسی که بخاطر انجام یک رفتار از جهت روانی تحت فشار زیادی قرار بگیره، خیلی بعیده که دوباره اونو تکرار کنه، ولی از طرف دیگه اگر بر فرض و احتمال یک در هزار، همسرت دوباره این کار رو تکرار کنه، حداقلش اینه که دیگه بدون هیچ تردیدی، از اون جدا میشی و طلاقش میدی، و میتونی همین موضوع رو به اون هم بگی که الان من در عین حالی که خیلی سخته و تحت فشار زیادی هستم، تحمل میکنم و حتی به کسی هم نگفتم، ولی مسلّما اگه یکمرتبه دیگه حتی خیلی کمتر از اون هم، تکرار بشه، قطعا برخورد من اینطور نخواهد بود. نکته بعد در مورد اینکه گفتی «آیا درسته که بخوام برم باکسی دیگه زندگی کنم»، دقیقا مشخص نیست که منظورت از اینکه با کسی دیگه زندگی کنم، چیه؟ منظورت اینه که یک زن دیگه بگیری یا چیز دیگه؛ در هر حال منظورت هرچی باشه، تصمیم کاملا اشتباهیه، چون همونطور که گفتم الان تو، در دوره سیاه خیانت قرار گرفتی و از جهت روحی و روانی تحت فشار هستی، و دنبال منبع یا شخصی هستی که بتونه به تو آرامش بده، بنابراین اگه بخوای در این شرایط ازدواج کنی به هیچ وجه نمیتونی تصمیم عاقلانه و منطقی بگیری و با یک فرد مناسب ازدواج کنی، چون جنبه احساسی ذهن تو بر جنبه منطقیت غلبه داره و تصمیم گیری و انتخاب هم نیاز به منطق و شناخت داره، بخاطر همین احتمال اینکه با یک فرد نامناسب ازدواج کنی یا حتی دوست بشی خیلی زیاده، و بعد از مدتی تازه متوجه اشتباه خودت میشی، یعنی هم نسبت به اصل اینکه ازدواج بکنی یا نه، و هم نسبت به فردی که بخوای باهاش ازدواج کنی، الان در شرایط مناسبی نیستی که بتونی تصمیم درست بگیری. اگه بخوای بدون ازدواج هم با کسی باشی، پیامدهای نامناسب زیادی برای خودت، همسرت و فرزندت در پی خواهد داشت. خلاصه اینکه با وجودی که شرایط بسیار سختی داری وبخشی از روز تحت فشار زیادی قرار میگیری باید تحمل کنی و سرت رو به کارهای مختلفی گرم کنی یا از خونه خارج بشی تا این دوره سخت و طاقت فرسا تموم بشه، از طرف دیگه خیلی مراقب باش که مبادا بخاطر فشار روانی، درگیر رفتارهای پر خطر مثل مواد یا مسائل دیگه ای بشی.
موفق و محکم و صبور باش.

بیشتر بخوانید:
همسرم به من خیانت می‌کند



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.