ناشناس

روانشناسی: از فشار روانی رنج می برم؛ لطفا کمکم کنید.

من مشکلات و کمبوزدهای زیادی داشته و دارم،از مساعل مالی خیلی بد گرفته تا خانواده ای از هم پاشیده و متزلزل ،مشکل پیدا کردن کار،اعتماد به نفس پایین،به شدت خجالتی بودن و عدم توانایی ارتباط بخصوص زمانی که جنس مخالف در محیط باشه،احساس حسرت بخاطر نداشته هایی که همیشه ارزوم داشتنشون بوده و هست شاید خیلی از کوچکترین و پیش پا افتاده ترین چیزهااینها همه باعث استرس شدید منه و ادم خیلی تو داری هستم اصلا نمیتونم با کسی از مشکلاتم حرف بزنم شدیدا میریزم توی خودم و با خودم کلنجار میرم برای پیدا کردن راه حل اما به نتیجه نمیرسم و یه مشکل که برایم پیش اومده در اثر این مشکلات اینه که من خیلی ساله اقدام به خود ارضایی میکنم و خودم به شدت از خودم عصبانی هستم بخاطر این کارم و خودم رو سرزنش میکنم،اما وقتی برای مشکلاتم راه چاره ای پیدا نمیکنم و روح و روانم خیلی تحت فشار هست و احساس درماندگی دارم این کار را میکنم،شاید به دنبال راهی برای ارامش هستم اما نه این راه،تا بحال روی این رو نداشتم که به مشاور یا روانشناس در این مورد چیزی بگم ،من به شدتت اظطراب دارم مدام پامو تکان میدم از استرس زیاد،کلافه م ،من قبلا به صورت تمام وقت سر کار بودم ولی بعد از ی مدت دچار افت اعتماد ب نفس شدید شدم البته از اول خیلی خجالتی بودم اما خیلی اعتماد به نفسم بالا بود و به حس خجالتم غلبه میکردم اما اخیرا دچار ترس از کار کردن و اعتماد به نفس شدیدا پایین شدم،وقتی بعد از مدتی به محل کار قبلیم برگشتم کارفرمای من بهم گفت که شدیدا از لحاظ کار افت کردم و من که بخاطر اوضاع و مشکلاتم از لحاظ روحی خیلی حالم بد بود بدتر هم شدم و همه نکات منفی درونم بیشتر شد،حالا به جایی رسیددم که شدیدا از کار رفتن میترسم و میترسم که اگر جایی برم سر کار نتونم و از پسش بر نیام اعتماد به نفس هم که ندارم خیلی خجالتی و ترسو شدم و تا کار پیدا میکنم و ازم میخوان برم دیگه نمیرم و دنبال اون مساله رو نمیگیرم،بهم میگن باید بری تا این ترس از بین بره اما هرکاری کردم نشد،نمیتونم چون از لحاظ روانی شجاعت و هر چیز دیگه اون ادم سابق نیستم چندبار امتحان کردم اما نشد،حتی افسرده هستم و دارو مصرف میکنم،مدام به گذشته فکر میکنم و خودمو سرزنش میکنم،وقتی عصبی و کلافه میشدم از شرایط و مشکلاتم به بیرون رفتن از خانه رو می اوردم و شرروع میکردم به خرج کردن پول و پس اندازم و الان هیچی ندارم همش دارم خودمو سرزنش میکنم که چرا بیهوده پول و پس اندازمو در یک چشم بهم زدن از دست دادم و حالا هیچی نداشته باشم،کارهایی دوست دارم انجام بدم اما بخاطر اوضاع مالی نمیتونم ،همه ش با خودم میشینم و فکر میکنم دهنم باز نمیشه که با کسی حرف بزنم درد دل کنممن ملاحظه میکنم چون مادرم هم بخاطر مشکلات خودش خیلی خسته س و دیگه گنجایشی برای من نداره،خیلی خواستم خود ارضایی رو ترک کنم اما حتی اراده این کار رو هم ندارم چکار باید بکنم؟از شدت افکاری که توی ذهنمه احساس میکنم دارم دیوانه میشم نمیتونم افکار توی ذهنمو کم کنم،صبح تا شب توی خونه هستم هیچ کاری و هیچ فعالیتی ندارم و برام غیر قابل تحمله،نمیتونم برای خودم کار کنم چون سرمایه ای هم ندارم ،من پر از احساس گناهم از خودم و از بخت خودم نفرت دارم از روزی که متولد شدم و از اینکه متولد شدم به خدا گله میکنم و ه ارزوی مرگ میکنم چون خیلی خسته م. ممنون
شنبه، 23 تير 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

روانشناسی: از فشار روانی رنج می برم؛ لطفا کمکم کنید.

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 27 ساله )

من مشکلات و کمبوزدهای زیادی داشته و دارم،از مساعل مالی خیلی بد گرفته تا خانواده ای از هم پاشیده و متزلزل ،مشکل پیدا کردن کار،اعتماد به نفس پایین،به شدت خجالتی بودن و عدم توانایی ارتباط بخصوص زمانی که جنس مخالف در محیط باشه،احساس حسرت بخاطر نداشته هایی که همیشه ارزوم داشتنشون بوده و هست شاید خیلی از کوچکترین و پیش پا افتاده ترین چیزهااینها همه باعث استرس شدید منه و ادم خیلی تو داری هستم اصلا نمیتونم با کسی از مشکلاتم حرف بزنم شدیدا میریزم توی خودم و با خودم کلنجار میرم برای پیدا کردن راه حل اما به نتیجه نمیرسم و یه مشکل که برایم پیش اومده در اثر این مشکلات اینه که من خیلی ساله اقدام به خود ارضایی میکنم و خودم به شدت از خودم عصبانی هستم بخاطر این کارم و خودم رو سرزنش میکنم،اما وقتی برای مشکلاتم راه چاره ای پیدا نمیکنم و روح و روانم خیلی تحت فشار هست و احساس درماندگی دارم این کار را میکنم،شاید به دنبال راهی برای ارامش هستم اما نه این راه،تا بحال روی این رو نداشتم که به مشاور یا روانشناس در این مورد چیزی بگم ،من به شدتت اظطراب دارم مدام پامو تکان میدم از استرس زیاد،کلافه م ،من قبلا به صورت تمام وقت سر کار بودم ولی بعد از ی مدت دچار افت اعتماد ب نفس شدید شدم البته از اول خیلی خجالتی بودم اما خیلی اعتماد به نفسم بالا بود و به حس خجالتم غلبه میکردم اما اخیرا دچار ترس از کار کردن و اعتماد به نفس شدیدا پایین شدم،وقتی بعد از مدتی به محل کار قبلیم برگشتم کارفرمای من بهم گفت که شدیدا از لحاظ کار افت کردم و من که بخاطر اوضاع و مشکلاتم از لحاظ روحی خیلی حالم بد بود بدتر هم شدم و همه نکات منفی درونم بیشتر شد،حالا به جایی رسیددم که شدیدا از کار رفتن میترسم و میترسم که اگر جایی برم سر کار نتونم و از پسش بر نیام اعتماد به نفس هم که ندارم خیلی خجالتی و ترسو شدم و تا کار پیدا میکنم و ازم میخوان برم دیگه نمیرم و دنبال اون مساله رو نمیگیرم،بهم میگن باید بری تا این ترس از بین بره اما هرکاری کردم نشد،نمیتونم چون از لحاظ روانی شجاعت و هر چیز دیگه اون ادم سابق نیستم چندبار امتحان کردم اما نشد،حتی افسرده هستم و دارو مصرف میکنم،مدام به گذشته فکر میکنم و خودمو سرزنش میکنم،وقتی عصبی و کلافه میشدم از شرایط و مشکلاتم به بیرون رفتن از خانه رو می اوردم و شرروع میکردم به خرج کردن پول و پس اندازم و الان هیچی ندارم همش دارم خودمو سرزنش میکنم که چرا بیهوده پول و پس اندازمو در یک چشم بهم زدن از دست دادم و حالا هیچی نداشته باشم،کارهایی دوست دارم انجام بدم اما بخاطر اوضاع مالی نمیتونم ،همه ش با خودم میشینم و فکر میکنم دهنم باز نمیشه که با کسی حرف بزنم درد دل کنممن ملاحظه میکنم چون مادرم هم بخاطر مشکلات خودش خیلی خسته س و دیگه گنجایشی برای من نداره،خیلی خواستم خود ارضایی رو ترک کنم اما حتی اراده این کار رو هم ندارم چکار باید بکنم؟از شدت افکاری که توی ذهنمه احساس میکنم دارم دیوانه میشم نمیتونم افکار توی ذهنمو کم کنم،صبح تا شب توی خونه هستم هیچ کاری و هیچ فعالیتی ندارم و برام غیر قابل تحمله،نمیتونم برای خودم کار کنم چون سرمایه ای هم ندارم ،من پر از احساس گناهم از خودم و از بخت خودم نفرت دارم از روزی که متولد شدم و از اینکه متولد شدم به خدا گله میکنم و ه ارزوی مرگ میکنم چون خیلی خسته م.
ممنون


مشاور: خانم امانی

با سلام و احترام خدمت شما،
پرسشگر محترم، درک می کنم که در شرایطی هستید که پشتیبانی ندارید و شرایط خانوادگی سخت و ناراحت کننده ای داشتید به هر امیدوارم بتوانم با ذکر چند مورد ادامه مسیر را برای شما هموارتر کنم و تلاش بنده این است که با راهنمایی شما، جایگاه خودتان را در موفقیت تان پررنگ تر کنم جایگاهی که احساس می کنم آن را فراموش کرده اید. ما انسانها برای موفقیت و شاد بودن به عوامل بیرونی و درونی نیاز داریم و افرادی مانند شما که از به نظرشان از عوامل بیرونی بی بهره هستند «که ذکر خواهم کرد چگونه می توانید بهره مند شوید»؛ بهتر است از منابع وجودی و درونی خود در درجه اول برخوردار شوند ،در ادامه به چند نکته اشاره میکنم:
1. شما دچار احساس ناکارآمدی شده اید و برای فرار از مشکلات قلبی خود راهی را انتخاب کردید که نه تنها مشکلاتتان را حل نکرده بلکه خود،موجب افزایش ناراحتی و افسردگی بیشتر شده است،چراکه بیان کردید وقتی که ناراحتید و فکری برای حل مسائل به ذهنتان نمیرسد خودارضایی می کنید، شاید در ابتدا این عمل موجب آرامش شود اما این آرامش و احساس رها شدن از تنش ها زودگذر می باشد و بعد از آن عذاب وجدان و ناراحتی شما از خودتان افزایش می یابد، بنابراین مسایل حل نمی شوند پس بهتر است برای اینکه نسبت به خود حس مثبتی پیدا کنید تلاش کنید خودارضایی را کاهش و سپس حذف کنید که روش هایی که در ادامه می آید علاوه بر بهتر شدن حالتان میتواند در ترک خود ارضایی کمک کننده باشد.
2.تلاش کن روابط اجتماعی ات را روز به روز افزایش دهی، یکی از علل خجالتی بودن ، عقده حقارت می باشد و «فکر اینکه دیگران از من برتر هستند و من در شرایط نابسامانی قرار دارم که موجب حقارت من میشود» و این افکار روز به روز موجب گوشه گیری و انزوای شما می شود. توجه داشته باشید که همه ما انسانها با مشکلاتی مشابه دست و پنجه نرم می کنیم و هیچ کدام بر دیگری برتری نداریم، می توان گفت کسی بر دیگران میتواند برتری داشته باشد که با وجود مشکلات متعدد توانسته است موفق باشد، بنابراین خودگویی های خود را از انتقاد و سرزنش خود به سمت خود گویی های مثبت ببرید مثلا«من می توانم چراکه قبلا توانسته ام، شغلی داشته ام درآمدی داشته ام ، افراد زیادی هستند با مشکلاتی مانند من و....»
3. یکی از محیط های اجتماعی که می توانید تجربه کنید، محیط کاری است که بتوانید مانند سابق درآمدی داشته باشید که به افرایش اعتماد به نفس شما نیز کمک خواهد کرد، بنابراین جستجو ی خود را ادامه دهید، شغلی را انتخاب کنید که تمام وقت نباشد و مقداری از زمان روزانه تان را برای خود نگه دارید و در آن به تفریح و شاد بودن بپردازید . پیش می آید که در کاری برای مدتی خوب ظاهر نشویم ، این امر طبیعی است و نباید موجب دلسرد شدن ما شود بلکه باید بنیان را بر تلاش روز افزون قرار دهیم و به گفته امام علی علیه السلام از آنچه می ترسید، خود را در آن بیندازید، و تا سراغ فعالیت و کار و حل مسائل نروید ترس تان از آن موضوع بیشتر شده و خود را ناکارآمد تر از قبل فرض خواهید کرد.
4. دوستانتان را افزایش دهید، نه برای اینکه مشکلاتتان را برایشان بازگو کنید بلکه از ان ها برای آرامش و حس تعلق و دوست داشتن و تفریح و ... استفاده کنید.
5. برای جلوگیری از خجالتی بودن،خود را در محیط های مختلف تجسم کنید و نحوه برقراری ارتباط با افراد مختلف را تمرین کنید و سپس آن را به موقعیت واقعی انتقال دهید از محیط های دوستانه و کمتر تنش زا شروع کنید تا برای موقعیت های سخت تر آماده شوید. یکی از تمرین ها این است که چهره بشاش به خود بگیرید.
6.زندگی نامه افراد موفق را مطالعه کنید ،در میان آنها هستند افرادی که با مشکلاتی مشابه شما مانند مسائل مالی مواجه بودند مثلا پیشنهاد میکنم سرگذشت «خواهران منصوریان »، ورزشکاران معروف کشورمان را بخوانید.
7. شرایط خانوادگی که در آن بدنیا آمدیم نمی توانیم تغییر دهیم پس بهتر است آن را به عنوان واقعیت زندگی خود بپذیریم.
8.به این نکته توجه داشته باشید که شما ابتدا ی مسیر هستید و اجازه ندهید ناامیدی بر شما پیروز شود و فرصت های اطرافتان را برایتان بیهوده جلوه دهد.
امیدوارم راهنمایی بنده مفید باشد.
موفق باشید.

بیشتر بخوانید:

تعریف فشار روانی (استرس) و واکنش به آن



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.