ناشناس
مشاوره خانواده: رابطه شوهرم و خانوادم خیلی بده، چکار کنم؟
سلام مدتیه ازدواج کردم ولی رابطه شوهرم و خانوادم خیلی بده من فقط هفته ای یبار میرففتم خونه مامانم ولی الان اصلا نمیرم به خاطر شوهرم چکار کنم
مشاور: علی محمد صالحی
سلام و عرض ادب.
نکته اول اینکه این مسئله میتونه دلایل متعددی داشته باشه، و خوب بود که اگه این مسئله دلیل خاصی داره اونو بیان میکردی، اما ممکنه دلیل خاصی نداشته باشه و مثلا ذهنیتی که همسرت از ابتدا نسبت به خونوادت پیدا کرده، یک ذهنیت منفی بوده، و با توجه به اینکه اولین ها، ماندگارترین هم هستند، دیگه اون ذهنیت منفی شوهرت نسبت به خونوادت تغییر نکرده، بعنوان مثال ممکنه اولین بار که همسرت اومده خونه شما، باهاش برخورد نامناسبی شده باشه، یا حتی به اشتباه تصور کرده باشه به او کم توجهی شده یا هر چیز دیگه ای، و همین مسائل کوچیک باعث شده باشه، ذهنیت همسرت نسبت به خونوادت منفی باشه و نتونه با اونها ارتباط خوبی برقرار کنه. دلیل دیگه میتونه بخاطر این باشه که، ممکنه همسرت تصور کنه هر چی تو به خونوادت نزدیک بشی، از اون فاصله میگیری، و در واقع خونوادت رو رقیب خودش میدونه و فکر میکنه اگه شما زیاد برید اونجا، یا اونها زیاد بیان پیش شما، باعث میشه تو به شوهرت کم توجهی کنی و یه جورایی دیگه اونو فراموش کنی، به تعبیر دیگه، همسرت از تنهایی و تنها گذاشته شدن توسط تو میترسه. یا دلایل دیگه ای که ممکنه وجود داشته باشه و با بررسی افکار و نظرات همسرت میشه به اونها پی برد. اما برای اینکه همسرت متوجه نیاز تو برای ارتباط با خانوادت بشه، میتونی از تکنیک «همدلی» استفاده کنی. مسئله همدلی در روابط زن و شوهر اهمیت زیادی داره، اینکه زن و شوهر بتونن خودشون رو جای دیگری بذارن و از نگاه او به مسئله نگاه کنن، تا بهتر بتونن همسرشون رو درک کنن. بنابراین میبایست از همسرت درخواست کنی تا اون خودش رو جای تو بذاره و با تمام وجود احساس کنه که جای تو قرار داره، چه احساسی پیدا میکنه اگه همسرش به او اجازه نده با مادرش ارتباط داشته باشه؟ یا رفت و آمد کنه؟ یا همسرش از خونواده اون خوشش نیاد؟ یا به بیان دیگه از شوهرت سوال کن چه احساسی پیدا میکنی اگه من هم دقیقا همین رفتار رو با خونواده تو داشته باشم؟ اگر احساس خوبی نیست، خب من هم دوس ندارم که این احساس بد رو داشته باشم. خود من، در مورد همدلی و درک دیگران تجربه شخصی دارم، که خدمت بیان میکنم، تو هم میتونی به همسرت منتقل کنی. چندین سال پیش من و تعدادی از دوستان برای چند واحد درسی، هفته ای یک روز به تهران میرفتیم، صبح قبل از اذان صبح میرفتیم و شب بر میگشتیم، وقتی من شب خسته و کوفته بر میگشتم همسرم میپرسید چه خبر؟ چی کار کردید؟ چی گفتید؟ و...، منم خسته و کوفته میگفتم هیچی مثل هر هفته رفتیم صبحانه خوردیم، رفتیم کلاس تا ظهر، ظهر هم ناهار و نماز و دوباره کلاس و.، یعنی توضیحات کلی میدادم، همسرم میگفت بیشتر بگو و..، من میگفتم خبری نبود. و همسرم رو درک نمیکردم، تا اینکه یک شب همسرم به جشن تولد فرزند یکی از دوستانش رفته بود، وقتی برگشت من پرسیدم چه خبر بود؟ کیا بودن؟ همسرم گفت خبری نبود، و توضیحات کلی داد، من خیلی کنجکاو بودم که بیشتر بدونم چه خبر بوده و چی گذشته، من اونجا بود که همسرم رو درک کردم و فهمیدم وقتی من از تهران بر میگشتم و همسرم میگفت بیشتر توضیح بده، چه حسی داره که میخواد بیشتر بدونه و چرا توضیحات کلی اون قانع نمیکنه، بعد از این بود که مسائل رو با جزئیات بیشتری بیان کردم چون همسرم رو درک کردم و عمیقا حس اونو تجربه کردم. در زندگی مشترک خیلی مهمه که زن و شوهر در مسائلی که بینشون پیش میاد، بتونن خودشون رو جای طرف دیگه تصور کنن و مقداری با او همدلی پیدا کنن، بعد قضاوت کنن. همسرت هم اگر اندکی با تو همدلی کنه و بتونه احساس تو رو نسبت به خانوادت درک کنه، ممکنه نظرش تغییر کنه. نکته دیگه که خوبه به همسرت بگی اینه که: «نوع ارتباط یک زن با مادرش و خانوادش، با نوع ارتباط وی با همسرش متفاوته و جنس این دو تا ارتباط، کاملا با هم فرق داره. احساس یک زن نسبت به مادرش یک احساس عاطفی از نوع مادر و دختره، و به هیچ وجه این احساس نمیتونه فرایند احساس زناشویی یک زن و شوهر را پوشش دهد. و بیان کن که خانواده من، به هیچ وجه رقیب تو نیست و اون احساسی که من نسبت به تو دارم نسبت به هیچ کس دیگه ندارم و هیچ کس تو دنیا، نمیتونه جای تو رو برای من بگیره. و همین الان هم، من بخاطر تو، و چون تو رو خیلی دوست دارم و نظرت برام مهمه، اصلا خونه پدر و مادرم نمیرم، چون میخوام تو راضی باشی. اما اگه ما به خواسته های همدیگه احترام نذاریم، مسلماً رضایتمندی زندگی مشترک ما کم میشه، چون زمانی ما میتونیم در کنار هم، زندگی خوبی داشته باشیم که به خواسته ها و انتظارات همدیگه توجه کنیم، اما اگه به نیاز طرف مقابل توجه نکنیم مطمئنا هر دو ضرر میکنیم، چون وقتی یکی رضایتمندیش کم بشه، بر رضایتمندی طرف مقابل هم تاثیر منفی میذاره. مثل این میمونه که من بگم: تو رو خیلی دوست دارم، بشرطی که فقط هر کاری که من میخوام انجام بدی و خودت انتظار یا خواسته ای نداشته باشی. و قطعا بعد از مدت کوتاهی دوست داشتنی وجود نخواهد داشت».
شاد و پیروز و خوشبخت باشی.
بیشتر بخوانید:
درک کردن همسر
نکته اول اینکه این مسئله میتونه دلایل متعددی داشته باشه، و خوب بود که اگه این مسئله دلیل خاصی داره اونو بیان میکردی، اما ممکنه دلیل خاصی نداشته باشه و مثلا ذهنیتی که همسرت از ابتدا نسبت به خونوادت پیدا کرده، یک ذهنیت منفی بوده، و با توجه به اینکه اولین ها، ماندگارترین هم هستند، دیگه اون ذهنیت منفی شوهرت نسبت به خونوادت تغییر نکرده، بعنوان مثال ممکنه اولین بار که همسرت اومده خونه شما، باهاش برخورد نامناسبی شده باشه، یا حتی به اشتباه تصور کرده باشه به او کم توجهی شده یا هر چیز دیگه ای، و همین مسائل کوچیک باعث شده باشه، ذهنیت همسرت نسبت به خونوادت منفی باشه و نتونه با اونها ارتباط خوبی برقرار کنه. دلیل دیگه میتونه بخاطر این باشه که، ممکنه همسرت تصور کنه هر چی تو به خونوادت نزدیک بشی، از اون فاصله میگیری، و در واقع خونوادت رو رقیب خودش میدونه و فکر میکنه اگه شما زیاد برید اونجا، یا اونها زیاد بیان پیش شما، باعث میشه تو به شوهرت کم توجهی کنی و یه جورایی دیگه اونو فراموش کنی، به تعبیر دیگه، همسرت از تنهایی و تنها گذاشته شدن توسط تو میترسه. یا دلایل دیگه ای که ممکنه وجود داشته باشه و با بررسی افکار و نظرات همسرت میشه به اونها پی برد. اما برای اینکه همسرت متوجه نیاز تو برای ارتباط با خانوادت بشه، میتونی از تکنیک «همدلی» استفاده کنی. مسئله همدلی در روابط زن و شوهر اهمیت زیادی داره، اینکه زن و شوهر بتونن خودشون رو جای دیگری بذارن و از نگاه او به مسئله نگاه کنن، تا بهتر بتونن همسرشون رو درک کنن. بنابراین میبایست از همسرت درخواست کنی تا اون خودش رو جای تو بذاره و با تمام وجود احساس کنه که جای تو قرار داره، چه احساسی پیدا میکنه اگه همسرش به او اجازه نده با مادرش ارتباط داشته باشه؟ یا رفت و آمد کنه؟ یا همسرش از خونواده اون خوشش نیاد؟ یا به بیان دیگه از شوهرت سوال کن چه احساسی پیدا میکنی اگه من هم دقیقا همین رفتار رو با خونواده تو داشته باشم؟ اگر احساس خوبی نیست، خب من هم دوس ندارم که این احساس بد رو داشته باشم. خود من، در مورد همدلی و درک دیگران تجربه شخصی دارم، که خدمت بیان میکنم، تو هم میتونی به همسرت منتقل کنی. چندین سال پیش من و تعدادی از دوستان برای چند واحد درسی، هفته ای یک روز به تهران میرفتیم، صبح قبل از اذان صبح میرفتیم و شب بر میگشتیم، وقتی من شب خسته و کوفته بر میگشتم همسرم میپرسید چه خبر؟ چی کار کردید؟ چی گفتید؟ و...، منم خسته و کوفته میگفتم هیچی مثل هر هفته رفتیم صبحانه خوردیم، رفتیم کلاس تا ظهر، ظهر هم ناهار و نماز و دوباره کلاس و.، یعنی توضیحات کلی میدادم، همسرم میگفت بیشتر بگو و..، من میگفتم خبری نبود. و همسرم رو درک نمیکردم، تا اینکه یک شب همسرم به جشن تولد فرزند یکی از دوستانش رفته بود، وقتی برگشت من پرسیدم چه خبر بود؟ کیا بودن؟ همسرم گفت خبری نبود، و توضیحات کلی داد، من خیلی کنجکاو بودم که بیشتر بدونم چه خبر بوده و چی گذشته، من اونجا بود که همسرم رو درک کردم و فهمیدم وقتی من از تهران بر میگشتم و همسرم میگفت بیشتر توضیح بده، چه حسی داره که میخواد بیشتر بدونه و چرا توضیحات کلی اون قانع نمیکنه، بعد از این بود که مسائل رو با جزئیات بیشتری بیان کردم چون همسرم رو درک کردم و عمیقا حس اونو تجربه کردم. در زندگی مشترک خیلی مهمه که زن و شوهر در مسائلی که بینشون پیش میاد، بتونن خودشون رو جای طرف دیگه تصور کنن و مقداری با او همدلی پیدا کنن، بعد قضاوت کنن. همسرت هم اگر اندکی با تو همدلی کنه و بتونه احساس تو رو نسبت به خانوادت درک کنه، ممکنه نظرش تغییر کنه. نکته دیگه که خوبه به همسرت بگی اینه که: «نوع ارتباط یک زن با مادرش و خانوادش، با نوع ارتباط وی با همسرش متفاوته و جنس این دو تا ارتباط، کاملا با هم فرق داره. احساس یک زن نسبت به مادرش یک احساس عاطفی از نوع مادر و دختره، و به هیچ وجه این احساس نمیتونه فرایند احساس زناشویی یک زن و شوهر را پوشش دهد. و بیان کن که خانواده من، به هیچ وجه رقیب تو نیست و اون احساسی که من نسبت به تو دارم نسبت به هیچ کس دیگه ندارم و هیچ کس تو دنیا، نمیتونه جای تو رو برای من بگیره. و همین الان هم، من بخاطر تو، و چون تو رو خیلی دوست دارم و نظرت برام مهمه، اصلا خونه پدر و مادرم نمیرم، چون میخوام تو راضی باشی. اما اگه ما به خواسته های همدیگه احترام نذاریم، مسلماً رضایتمندی زندگی مشترک ما کم میشه، چون زمانی ما میتونیم در کنار هم، زندگی خوبی داشته باشیم که به خواسته ها و انتظارات همدیگه توجه کنیم، اما اگه به نیاز طرف مقابل توجه نکنیم مطمئنا هر دو ضرر میکنیم، چون وقتی یکی رضایتمندیش کم بشه، بر رضایتمندی طرف مقابل هم تاثیر منفی میذاره. مثل این میمونه که من بگم: تو رو خیلی دوست دارم، بشرطی که فقط هر کاری که من میخوام انجام بدی و خودت انتظار یا خواسته ای نداشته باشی. و قطعا بعد از مدت کوتاهی دوست داشتنی وجود نخواهد داشت».
شاد و پیروز و خوشبخت باشی.
بیشتر بخوانید:
درک کردن همسر