ناشناس

مشاوره خانواده: با افسردگیم که سببش شوهرم هست چه کار کنم؟

شوهرم دوسال درمان افسردگی منو با دروغگویی وپنهانکاری در رابطه با دوستان ناباب به باد داد دوباره افسردگیم بر گشته حالا چه جور میتوانم با این حال مریضم دوباره شکاک بودن واسترسم را کم کنم
يکشنبه، 14 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

مشاوره خانواده: با افسردگیم که سببش شوهرم هست چه کار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 42 ساله )

شوهرم دوسال درمان افسردگی منو با دروغگویی وپنهانکاری در رابطه با دوستان ناباب به باد داد دوباره افسردگیم بر گشته حالا چه جور میتوانم با این حال مریضم دوباره شکاک بودن واسترسم را کم کنم


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و احترام.
اصلی ترین علت افسردگی، فکر و خیال و اصطلاحا نشخوار فکریه که باعث افسردگی میشه، یعنی به عنوان مثال، اینکه بیان کردی همسرت در رابطه با دوستانش پنهانکاری کرده، این فکر به ذهنت میاد که شوهرم با این کارش در حق من بی انصافی و خیانت کرده، این فکر و امثال این افکار منفی، موجب میشه احساس بدی پیدا کنی، و این احساس بد، موجب رفتارهای نامناسب و غمگینانه میشه، یعنی از رفتار دیگران اول یک فکر منفی به ذهن ما میاد، بعد از اون فکر منفی، یک احساس منفی در ما ایجاد میشه، بعد از اون احساس منفی، رفتارهای منفی از ما صادر میشه. اول فکر منفی میاد، بعد به دنبالش احساس منفی، بعدش هم رفتار منفی. خب برای اینکه این چرخه معیوب و مشکل دار، برای ما ایجاد نشه و دچار افسردگی نشیم  باید ارتباط فکر، احساس و رفتار را به هم بزنیم، برای اینکار تا حد امکان میبایست افکار خودمون را کنترل کنیم، یعنی اگر در همون قدم اول که افکار منفی به ذهن ما میاد، بتونیم اون افکار منفی رو کنترل کنیم دیگه احساس و رفتار منفی به دنبالش نمیاد و حال ما بد نمیشه. برای کنترل افکار منفی هم میبایست با اون افکار مقابله به مثل کنیم، مثلا وقتی به ذهنت میاد که شوهر من، چون من رو دوست نداشته، رابطه با دوستانش رو پنهان کرده و دروغ گفته، سریع فکر مقابلش رو به ذهن بیاری، مثلا فکر کنی درسته که رابطه با دوستانش رو پنهان کرده ولی ممکنه اینکارش بخاطر این بوده که نمیخواسته من ناراحت بشم و چون به فکر من بوده این را پنهان کرده، یا وقتی این فکر به ذهنت میاد که شوهرم من رو دوست نداره، فکر مخالفش رو به ذهن بیار که اگر من رو دوست نداشت با من ازدواج نمیکرد و این همه سال با من زندگی نمیکرد. خلاصه اینکه باید سعی کنی تا حد امکان با افکار منفی در ذهنت مقابله کنی.
علاوه بر این نباید به هیچ وجه در خونه بشینی و فکر و خیال کنی، یا باید از خونه بیرون بری، مثلا خونه دوستان، اقوام، پارک یا هرجایی دیگه بری، یا هر موقع امکان اینو نداری که از خونه بیرون بری، نباید در خونه بیکار بشینی. و به این توجه کن که دو سال درمان، قرار نیست بخاطر دروغگویی و پنهانکاری همسرت از بین بره، بشرط اینکه خودت هم اجازه ندی که دو سال درمانت از بین بره، و بیخود این فکر منفی رو به خودت تلقین نکن که بخاطر رفتارهای همسرم، دو سال درمان من از بین رفت و شوهرم دو سال درمان من رو بر باد داد. اگر خود ما یک فکر منفی رو به خودمون تلقین کنیم، حتی اگه اصلا اون فکر منفی هم واقعیت نداشته باشه، صِرف تلقین اون فکر منفی، بر روحیه ما تاثیر منفی میذاره، همونطور که تلقین فکر مثبت هم میتونه تو روحیه ما تاثیر خوب و مثبتی داشته باشه. و همونطور که خودت اشاره کردی بین افسردگی، استرس و شکاکیتت ارتباط وجود داره، و هر چی خدای ناکرده افسرده تر باشی حالات منفی دیگه هم، بیشتر تو رو اذیت میکنن، بنابراین اگر مثل گذشته بر افسردگی خودت غلبه کنی، که حتما هم میتونی این کار رو انجام بدی، استرس و شکاکیتت هم کمتر میشه. نکته دیگه اینکه اگر بر فرض نتونستی خودت، بر حالات منفی که داری غلبه کنی، در صورتی که دارو مصرف میکردی بهتره دوباره پیش دکتر بری و در صورت نیاز از دارو استفاده کنی.
شاد و پیروز و موفق باشی.

بیشتر بخوانید:

با کمک همسرم افسردگی را شکست دادم



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.