ناشناس

واقعا نگرانم که 5سال دیگه برادرم چطور میخواد پا تو اجتماع بذاره" چیکار کنم با این برادرم؟

سلام من یه برادر دارم که16سالشه و تو سن بلوغه.فوق العاده حساس و سرکش و بی ادبه به هیچ کس احترام نمیذاره مخصوصا پدر و مادرم.همیشه دوس داره شوخی کنه و بخنده حتی بقیه رو فوق العاده اذیت میکنه فقط برا اینکه بخنده یا به خواسته اش برسه.خیلی خامه زود گول میخوره.یه ماشین داریم روز و شب دور ماشین میچرخه تمیزش میکنه و...چند باری میخواست سوار شه باهاش بره بیرون که جلوشو گرفتم.از هیچکس حرف شنوی نداره.همیشه به غذای آنچنانی و زندگی آنچنانی از جیب بابام انتظار داره.میدونم مقصر اصلی پدر و مادرم هستن که هرچی گفتم بابا با ناز خریدنش این بچه آدم نمیشه حرفمو گوش نکردن.چند بار شنیدم از خودکشی حرف میزنه.کلا این آدم بدجور داره بزرگ میشه من هر چی خواستم کمکش کنم پدرو مادرم با رفتاراشون میزدن همه چیو خراب میکردن.الان واقعا نگرانم که 5سال دیگه چطور میخواد پا تو اجتماع بذاره.لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم با این برادرم😑
شنبه، 27 مرداد 1397
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

واقعا نگرانم که 5سال دیگه برادرم چطور میخواد پا تو اجتماع بذاره" چیکار کنم با این برادرم؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 24 ساله )

سلام من یه برادر دارم که16سالشه و تو سن بلوغه.فوق العاده حساس و سرکش و بی ادبه به هیچ کس احترام نمیذاره مخصوصا پدر و مادرم.همیشه دوس داره شوخی کنه و بخنده حتی بقیه رو فوق العاده اذیت میکنه فقط برا اینکه بخنده یا به خواسته اش برسه.خیلی خامه زود گول میخوره.یه ماشین داریم روز و شب دور ماشین میچرخه تمیزش میکنه و...چند باری میخواست سوار شه باهاش بره بیرون که جلوشو گرفتم.از هیچکس حرف شنوی نداره.همیشه به غذای آنچنانی و زندگی آنچنانی از جیب بابام انتظار داره.میدونم مقصر اصلی پدر و مادرم هستن که هرچی گفتم بابا با ناز خریدنش این بچه آدم نمیشه حرفمو گوش نکردن.چند بار شنیدم از خودکشی حرف میزنه.کلا این آدم بدجور داره بزرگ میشه من هر چی خواستم کمکش کنم پدرو مادرم با رفتاراشون میزدن همه چیو خراب میکردن.الان واقعا نگرانم که 5سال دیگه چطور میخواد پا تو اجتماع بذاره.لطفا راهنماییم کنید چیکار کنم با این برادرم😑


مشاور: علی محمد صالحی

عرض سلام و احترام.
نکته اول اینکه، دغدعه و نگرانی که نسبت به برادرت و آینده اون داری، به جای خود بسیار ارزشمند و گرانبهاست. نکته بعد، همونطور که شما خودت اشاره کردی، برادرت در سن بلوغ و نوجوانی هست و نوجوانی یکسری اقتضائات خاص خودش رو داره، از جمله اخلاق تند، پرخاشگری، احساس توانمندی زیاد، حساسیت بالا، سرکشی، رفیق بازی، آرمانگرایی و...، همچنین اینکه، افراد در این سن و با چنین روحیه ای، پذیرش اونها نسبت به نصیحت و توصیه و... زیاد نیست، و برعکس ممکنه باعث عکس العمل منفی و تند اونها بشه، اما بهترین معلم برای اونها تجربه ای هست که از زندگی بدست میاورند، و احیانا زمانی است که سر اونها به سنگ بخوره و خودشون با تمام وجود متوجه دست اندازها و فریبکار بودن برخی انسانها بشوند. نکته دیگه در مورد پدر و مادرت که بیان کردی «من هر چی خواستم کمکش کنم پدرو مادرم با رفتاراشون میزدن همه چیو خراب میکردن»، اولاً به هر حال تجربه پدر و مادرت از تو بیشتره و ممکنه تصمیم و روش اونها نسبت به برادرت، بخاطر مصلحتی باشه که اونها در نظر میگیرن، حتی اگر اون مصلحت رو بیان نکنن و شما متوجه اون مصلحت نباشی، البته احتمال اینکه سبک تربیتی اونها کاملا صحیح نباشد هم هست، اما به قول معروف اونها چند پیراهن بیشتر پاره کردند. نکته دیگه اینکه، ممکنه پدر و مادرت نسبت به گفته های شما، با سوء نیت نگاه کنن و تصور کنن به برادرت حسادت میکنی و حرفهایی که بیان میکنی، ناشی از این مسئله باشه. اما به هر حال یکی از سبک های تربیتی اشتباه برخی از پدر و مادرها، سبک سهل گیری بیش از اندازه برای فرزاندشون هست که پیامدهای نامناسبی برای فرزندان، و همین طور والدین در پی خواهد داشت. اما کاری که میتونی انجام بدی اینه که اولا بپذیری که ما نمیتونیم حتما رفتار اشتباه دیگران رو تغییر بدیم، یا اونها رو متوجه رفتار اشتباشون بکنیم، و وقتی نمیتونیم مسئولیتی هم بیش از این نداریم، نکته بعد همونطور که گفتم باید اجازه بدی تا برادرت خودش از تجربه ای که از زندگی بدست میاره، خیلی چیزها رو یاد بگیره، و  بدون اینکه بخوای برادرت رو سرزنش کنی یا مورد ملامت قرار بدی تشویقش کنی که خودش از تجربه هایی که از زندگی بدست میاره استفاده کنه و یک اشتباه رو دو بار تکرار نکنه. همچنین متوجه این مسئله باشی که نوجوانان در این سن و سال خیلی تمایل دارند که توسط بزرگترها مورد پذیرش قرار بگیرن و اونها رو در مسائل مهم داخل کنند، مثلا برای تصمیم گیری مسائل خانواده، نظر اونها هم پرسیده بشه، یا مسئولیت کار مهمی به عهده اونها سپرده بشه، تا احساس اعتماد به نفس بیشتری کنند و انعطاف پذیرتر بشوند. همچنین برای اینکه برادرت رو متوجه برخی رفتارهای اشتباهش بکنی، میتونی از «تکنیک ساندویچ» استفاده کنی، یعنی حرف خودت رو اینطور بیان کنی: «جمله مثبت، جمله منفی، جمله مثبت»، مثلا جمله های زیر مصداق تکنیک ساندویچ:
          احمد تو دانش آموز سخت‌کوشی هستی، اگرچه نمره ریاضیت کمتر از سطح انتظاره، ولی در دروس فارسی و علوم نمرات عالی کسب کردی.
          سارا جان، شما آشپز بی نظیری هستی، اگرچه خورشت کمی شور شده، ولی سوپت واقعا خوشمزه است.
          مامان، تو خیلی مهربونی، اگرچه گاهی به خاطر تذکرهای زیادت ناراحت میشم، ولی می دونم خیلی دوستم داری.
قرار دادن جمله منفی در بین دو جمله مثبت، از شدت اثر تخریبی اون کم میکنه و وقتی به نکته مثبت فرد اشاره میشه، اون فرد احساس نمیکنه که فقط نکته منفی دیده شده، و میفهمه که انصاف رعایت شده، بخاطر همین، هم کمتر ناراحت میشه و هم انگیزه بیشتری برای تغییر و بهبود شرایط داره. به هر صورت، هر کسی ویژگی های مثبت فراوانی داره که با کمی دقت میشه اونها رو پیدا کرد و بهش گفت. بنابراین میتونی انتقادات خودت به برادرت رو، اینطوری بیان کنی. در مورد اینکه بیان کردی چند بار از خودکشی حرف زده، ممکنه مطرح کردن این مسئله بخاطر این بوده که میخواسته مورد توجه خانوادش قرار بگیره، یا هدفش از گفتن این مسئله، این بوده که با ترساندن و تحت فشار قرار دادن نزدیکانش، به خواسته خودش که در حالت عادی به اون نمیرسه، دست پیدا کنه، یعنی قصد جدی نداشته، اما اگر واقعا نسبت به خودکشی قصدش جدی بوده و بخاطر این دلایلی که گفتم، نبوده حتما باید توسط روانشناس مورد ارزیابی قرار بگیره چون مسئله خودکشی اگر جدی باشه، شوخی بردار نیست.
موفق و سربلند باشید.

بیشتر بخوانید:

روش‌ها و سبک‌های پرورشی در تربیت فرزندان
 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.