ناشناس

به هم دانشگاهیم وابسته شدم، ولی نمیدونم اجازه خواستگاری بدم یا نه؟

سلام خسته نباشید. دختری هستم که تقریبا هفت ماهی هست که یکی از هم دانشگاهی هام ازم خواستگاری کرده به واسطه یکی از اساتید. و من به علت اینکه هیچ شناختی تا قبل از این نداشتم نسبت بهشون گفتم نظرم منفی هست ولی خودشون میگن که یک سالی هست که منو زیر نظر دارند و میشناسند. هم چنان ایشون در زندگی من هستند و به هر طریقی شده بارها خواستگاری کردند و ابراز میکنند عاشق من هستند گاها با دوست های من صحبت کردند و من چند باری بعداز خواستگاری باهاشون رو در رو شدم و صحبت کردیم. کمی شناخت نسبت بهشون پیدا کردم اول اینکه متوجه شدم یکسال و نیم از من کوچکتر هستند که این باز هم یکی از دلایل رد کردن ایشونه. دوم اینکه از شهر ها و فرهنگ های مختلفیم و سوم اینکه من متوجه شدم قبل از من داخل دانشگاه به سه نفر دیگه ابراز علاقه کردند ولی رابطه نداشتند فقط در حد چند تا پیام بوده که وقتی بهشون گفتم گفتند احساس غلط بوده و من فقط عاشق شمام و بعد از اون گفتند که اشتباه کردند و از من معذرت خواهی کردند. مشکل اینجاست که من هر چقدر دلیل عاقلانه داشته باشم ولی یه جورایی وابسته شدم فکر میکنم شاید دلیلش دوستانم باشن که همیشه اصرار دارند که این آقا خیلی عاشقته و شاید هم نوشته هاشون باشه که واقعا برای یک دختر حس خوشایندی هست وقتی مخاطب شعر ها و نوشته های یک جنس مخالف باشند. نوشته ها و شعرهاشون داخل صفحه اینستا میگذارند و دوستان به من نشون میدن و به به و چه چه میکنند. من هیچوقت توی فضای مجازی جواب پیام هاشون رو نمیدم و صفحشون رو دنبال نمیکنم. حالا من نمیدونم آیا من دلایلم غلطه یا صحیح. نمیدونم دارم اشتباه میکنم یا کار درستی میکنم اهمیت نمیدم.
يکشنبه، 16 دی 1397
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

به هم دانشگاهیم وابسته شدم، ولی نمیدونم اجازه خواستگاری بدم یا نه؟

ناشناس ( تحصیلات : لیسانس ، 23 ساله )

سلام خسته نباشید. دختری هستم که تقریبا هفت ماهی هست که یکی از هم دانشگاهی هام ازم خواستگاری کرده به واسطه یکی از اساتید. و من به علت اینکه هیچ شناختی تا قبل از این نداشتم نسبت بهشون گفتم نظرم منفی هست ولی خودشون میگن که یک سالی هست که منو زیر نظر دارند و میشناسند. هم چنان ایشون در زندگی من هستند و به هر طریقی شده بارها خواستگاری کردند و ابراز میکنند عاشق من هستند گاها با دوست های من صحبت کردند و من چند باری بعداز خواستگاری باهاشون رو در رو شدم و صحبت کردیم. کمی شناخت نسبت بهشون پیدا کردم اول اینکه متوجه شدم یکسال و نیم از من کوچکتر هستند که این باز هم یکی از دلایل رد کردن ایشونه. دوم اینکه از شهر ها و فرهنگ های مختلفیم و سوم اینکه من متوجه شدم قبل از من داخل دانشگاه به سه نفر دیگه ابراز علاقه کردند ولی رابطه نداشتند فقط در حد چند تا پیام بوده که وقتی بهشون گفتم گفتند احساس غلط بوده و من فقط عاشق شمام و بعد از اون گفتند که اشتباه کردند و از من معذرت خواهی کردند. مشکل اینجاست که من هر چقدر دلیل عاقلانه داشته باشم ولی یه جورایی وابسته شدم فکر میکنم شاید دلیلش دوستانم باشن که همیشه اصرار دارند که این آقا خیلی عاشقته و شاید هم نوشته هاشون باشه که واقعا برای یک دختر حس خوشایندی هست وقتی مخاطب شعر ها و نوشته های یک جنس مخالف باشند. نوشته ها و شعرهاشون داخل صفحه اینستا میگذارند و دوستان به من نشون میدن و به به و چه چه میکنند. من هیچوقت توی فضای مجازی جواب پیام هاشون رو نمیدم و صفحشون رو دنبال نمیکنم. حالا من نمیدونم آیا من دلایلم غلطه یا صحیح. نمیدونم دارم اشتباه میکنم یا کار درستی میکنم اهمیت نمیدم.


مشاور: احسان فدایی

با سلام و سپاس از همراهی شما با مشاورین «راسخون»، از اینکه ما را به عنوان راهنمای خود انتخاب نمودید سپاسگزاریم.

نیاز به ازدواج و برقرار کردن روابط عاشقانه با جنس مخالف با رسیدن به سن بلوغ و جوانی به طور طبیعی در آدمی به وجود می آید. هدف از این احساس پاک و مقدس که خداوند در انسان قرار داده، تشکیل زندگی سالم و تربیت فرزندان صالح و بقای نسل بشر و رسیدن به آرامش و تکمیل انسان است. بسیاری از جوانان، خصوصا دختران، به دلیل نداشتن اطلاع کافی از این احساس انسانی، هنگامی که به این مرحله از زندگی می رسند، دچار سردرگمی می شوند و نمی توانند احساساتشان را کنترل کنند. البته شرایط نامناسب جامعه هم این مشکل را تشدید می کند. اما اگر انسان از اول خود را بشناسد و بداند که در درونش چنین احساساتی نهفته است، آسانتر می تواند خود را کنترل کند که نه تسلیم احساساتش شود و نه این که آنها را نادیده بگیرد و سرکوب کند بلکه همان راه وسطی که اسلام گفته یعنی در صورت امکان ازدواج کند و در صورت عدم تمکن، عفت پیشه کند و از کار و موقعیت هایی که این احساسات را تشدید می کند دوری کند تا خداوند به فضل و کرمش برای او موقعیت مناسبی برای ازدواج فراهم آورد. حال با توجه به مطالب فوق لازم است چند نکته را پیرامون سوال مطرح شده خدمتتان عرض کنیم؛

1. ازدواج و انتخاب شریک برای زندگی مسأله ای نیست که با افکار و رفتارهای ناشی از احساسات زودگذر پایه ریزی شود. باید برای آن برنامه ریزی دقیق و حساب شده ای داشت و بدون محاسبه و دوراندیشی اقدام کردن جز پشیمانی و حسرت چیز دیگری به دنبال ندارد.

2. انتخاب همسر باید بر اساس ملاک ها و معیارهای صحیح و عقل پسند باشد. کسی که می خواهد ازدواج کند ابتدا باید ببیند آمادگی و موقعیت آن را دارد یا نه، سپس در مورد ویژگی های همسر آینده اش فکر کند و معیارهای اصلی را کشف کند؛ در مرحله سوم باید بکوشد تا افرادی را در نظر بگیرد که بهترین و بیشترین معیار همسر خوب را دارا هستند. این سه مرحله از اصول اساسی ازدواج است و باید رعایت شود. اگر می بینیم هر روز آمار طلاق در بین زوج های جوان بالاتر می رود به خاطر این است که اصول فوق رعایت نمی شود و بلکه ازدواج بر پایه احساسات زودگذر جوانی بنا می شود. معلوم است که اگر چنین چیزی پایه زندگی شد با سرد شدن آن زندگی نیز سرد می شود. آیا اکثر کسانی که در زندگی به بن بست می رسند و به ناچار از یکدیگر جدا می شوند از ابتدا با هم سرد بودند؟ اگر درباره زندگی آنها مطالعه کنید خواهید دید که زندگی را با چه عشق سوزانی شروع کردند ولی چون زندگی شان غیر از عشق، پایه و هدف دیگری نداشت، سرد و خاموش شد. زیرا عشق و دوستی اگر قبل از شناخت متقابل بیاید چشم اندیشه را کور می کند و جلوی تصمیم صحیح را می گیرد. در این مورد شما بدون در نظر داشتن علاقه به ایشان نظر نمایید آیا ایشان معیارها و شرایط شما را دارند یا خیر؟

3. یکی از مسائلی که معمولاً خانواده‌ها در ازدواج به آن دقت می‌کنند، بحث اختلاف سنی دختر و پسر است. گفتنی است که در مورد اختلاف سن نمی توان با قاطعیت نظر داد و این مطلب که حتماً زن باید از مرد کوچکتر باشد قطعی و حتمی نمی باشد زیرا تجربه نشان داده است که بسیاری از زنان و مردان بوده اند که با اختلاف سنی زیاد (حتی گاهی زنان بزرگتر از مردان) با یکدیگر ازدواج کرده اند و سالهای سال با کمال آرامش در کنار یکدیگر زندگی کرده و هیچگونه مشکلی هم نداشته اند؛ البته اگر سن دختر بسیار کمتر باشد در اول زندگی مشکلاتی خواهد داشت و اگر سن دختر بیشتر از پسر باشد در آینده احتمال بروز مشکل خواهد بود اما در هر صورت معیار اساسی خوشبختی نیست در صورتی که همدیگر را به خوبی درک کنند و از نظر جسمی به هم بیایند و تحمل سرزنش احتمالی اطرافیان را داشته باشند بزرگ تر بودن دختر قابل جبران است. پس این مسأله حتمی و قطعی نبوده و با توجه به مسائل پیچیده زندگی نسبی می باشد؛ ولی معمولاً توصیه جدی مشاورین خانواده این است که سن پسر چند سالی بزرگتر از دختر باشد. درمورد سوال شما هم، توصیه اولیه ما با توجه تفاوت سنی شما و ایشان، عدم ازدواج است هرچند باید این موضوع را هم در نظر گرفت که آیا به غیر از ایشان احتمال وجود خواستگار دیگری هم وجود دارد یا خیر؟ لذا با در کنار هم قرار دادن این دو موضوع و در نظر داشتن شرایط دیگر و بدور از احساسات تصمیم بگیرید. ضمن اینکه از تفاوت فرهنگی نیز نباید غافل شد.

خواهر گرامی! توصیه نهایی ما به شما در خصوص این ازدواج، تأمل در آن است زیرا ازدواج امر مهمی است و نمی توان بخاطر چند پیام و ابراز علاقه خود را درگیر فردی نمود که بر پایه احساسات تصمیم می گیرد. در هر صورت تصمیم گیرنده نهایی شما هستید.

موفق باشید.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.