ناشناس

با شوهرم چیکار کنم؟

سلام خسته نباشید. من ۲۰ سالمه شوهرم ۲۸ سالشه ما ۲ سال ۸ ماه که عروسی کردیم. شوهرم هم اعتیاد به تریاک داره و رفیق بازه. اصلا توی خونه نمیاد همیشه دنبال رفیق بازی و اعتیاده. به منم اصلا توجه نمیکنه باهام سرد حرف میزنه. بهش میگم رفیقت رو بزار کنار. ترک کن گوش نمی‌ ده. با هم دعوا میکنیم. خانواده ش هم چند ماه پیش میخواستن با زور به کمپ ببرن ولی گفت ترک میکنم نمی‌خوام کسی بدونه نرفت. بعد از دو سه روز باز شروع کرد. میگم هب داداشت یا بابات میگم که باز هم می‌کشی میگه اگه گفتی از اونجا هم برو خونه مامانت. منم هیچی از زندگیم رو به خانواده ام نگفتم چون بابام اصلا پشت من نبوده الآن هم نیست میگه سر کن. من از سر بی کم محلی توی تلگرام با پسری دوست شدم ولی هیچی از زندگیم رو نگفتم. من توی زندگیم خیلی سختی کشیدم چند ماه دندونم درد میکرد شبها همیشه گریه میکردم شوهرم نگاه هم نمی‌کرد پول هم نداشتیم. الآن هم همین جوره مریض بشم نگاهم نمیکنه قیافه هم نداره به خودش به لباساش نمی‌رسه به حرفم گوش نمی‌ده حموم هر ۲۰ روز می‌ره همیشه میگم برو بحث میکنیم که چرا میگی برو چرا گیر میدی. دیگه خسته شدم از زندگیم. منم خودم رو با پسرها مشغول میکنم. میدونم کارم اشتباهه ولی واقعا دلم میخواد یکی نازم رو بکشه بهم بگه عزیزم.
جمعه، 23 فروردين 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

با شوهرم چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 20 ساله )

سلام خسته نباشید. من ۲۰ سالمه شوهرم ۲۸ سالشه ما ۲ سال ۸ ماه که عروسی کردیم. شوهرم هم اعتیاد به تریاک داره و رفیق بازه. اصلا توی خونه نمیاد همیشه دنبال رفیق بازی و اعتیاده. به منم اصلا توجه نمیکنه باهام سرد حرف میزنه. بهش میگم رفیقت رو بزار کنار. ترک کن گوش نمی‌ ده. با هم دعوا میکنیم. خانواده ش هم چند ماه پیش میخواستن با زور به کمپ ببرن ولی گفت ترک میکنم نمی‌خوام کسی بدونه نرفت. بعد از دو سه روز باز شروع کرد. میگم هب داداشت یا بابات میگم که باز هم می‌کشی میگه اگه گفتی از اونجا هم برو خونه مامانت. منم هیچی از زندگیم رو به خانواده ام نگفتم چون بابام اصلا پشت من نبوده الآن هم نیست میگه سر کن. من از سر بی کم محلی توی تلگرام با پسری دوست شدم ولی هیچی از زندگیم رو نگفتم. من توی زندگیم خیلی سختی کشیدم چند ماه دندونم درد میکرد شبها همیشه گریه میکردم شوهرم نگاه هم نمی‌کرد پول هم نداشتیم. الآن هم همین جوره مریض بشم نگاهم نمیکنه قیافه هم نداره به خودش به لباساش نمی‌رسه به حرفم گوش نمی‌ده حموم هر ۲۰ روز می‌ره همیشه میگم برو بحث میکنیم که چرا میگی برو چرا گیر میدی. دیگه خسته شدم از زندگیم. منم خودم رو با پسرها مشغول میکنم. میدونم کارم اشتباهه ولی واقعا دلم میخواد یکی نازم رو بکشه بهم بگه عزیزم.


مشاور: خانم قربانی

سلام و درود بر شما همراه گرامی سایت راسخون.من هم خداقوت عرض میکنم.
صمیمیت رابطه با همسرتان را از دست رفته می بینید. همسرتان تلاشی برای تغییر خود ندارد و شما برای جبران بی توجهی او و رفع نیازهای روانی تان، دست به دامان رابطه با غیر شدید.
همراه جوان، میدانم که بی توجهی و بی مسئولتی همسر برای یک زن بسیار سخت است اما هیچ یک از این مشکلات نمی تواند دلیل قانع کننده برای ارتباط با غیر باشد. گفتن، تهدید کردن راهکارهای مناسب برای ترک رفتار همسرتان نیست بلکه بهتر است با زبان زنانه و محبت آمیز وی را برای ترک تشویق نموده و در کنار رفتن به کمپ از مشاوره و درمانهای روانشناختی نیز باید کمک بگیرید. توصیه می کنم برای ساختن زندگی تان، انرژی خود را صرف همسرتان کرده و اگر همسرتان برای ترک اقدام نداشت و تلاشهای شما نتیجه نگرفت، برای طلاق اقدام کنید و پس از ان برای ساختن مجدد زندگی تصمیم بگیرید؛ اما به هیچ وجه خود را در منجلاب فساد و خیانت به همسرتان قرار ندهید. خوب می دانید که ارتباطات این چنینی در حد تماس تلفنی و چت باقی نخواهد ماند و همین مسئله به راحتی سبب میشود که همسری که به شما بدهکار بود، طلبکار و مدعی به خیانت شما خواهد شد و این برای شما بسیار سخت تر است. پس ابتدا تلاش خود را انجام داده و سپس بر اساس ان تصمیم گیری نمایید اما به دلیل تنهایی و بی توجهی، ارزشهای انسانی و قداست خود را به تاراج نبرید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.