ناشناس
بر سر دو راهی قرار دارم؛ لطفا راهنماییم کنید.
با سلام و خسته نباشید. بنده چهار سال قبل به پسر عموم علاقه مند شدم بدون اینکه اجازه بدم کسی متوجه شه توی دلم نگه داشتم. چهار سال همینطور گذشت و من روز به روز بهش علاقه مندتر میشدم و ذرهای یک طرفه بودن این عشق، از علاقه ام بهش کم نمیکرد. و نکته قابل توجه هم اینه که من سالی یه بار به زور می دیدمش. اما بعد از گذشت چهار سال، با یه آقا توی دانشگاه آشنا شدم که ازم خواستگاری کرد. برای آشنایی بیشتر با هم حرف زدیم و همدیگه رو میدیدیم. رفته رفته علاقه شدیدی بهش پیدا کردم تا جایی که به همه کس و همه چیز تو دنیا ترجیحش میدم حتی میتونم بگم اولویت اولم اونه، بعد از اون خانوادم. این حسی که من بهش دارم تا به حال به هیچ کس نداشتم. با این حال، باز هم نتونستم پسر عموم رو فراموش کنم و همیشه و در همه حال توی ذهنمه. هر لحظه دارم با آقایی که خواستگارمه مقایسه اش میکنم هی می خوام بدونم کدوم از اون یکی سر تره! علاقه م به پسر عموم الان یک هزارم قدری که خواستگارم رو دوست دارم نیست ولی باز هم نمیتونم به کل فراموشش کنم. از وقتی هم که زن عموم من رو خواستگاری کرده بدتر شدم. گاهی اوقات به سرم میزنه به خواستگارم جواب مثبت بدم و یه وقت دیگه چشمم جز پسر عموم هیچ کسی رو نمیبینه. شاید چون پسر عموم عشق اوله نمیتونم فراموش کنم. با این که میدونم خواستگارم رو خیلی خیلی بیشتر از پسر عموم دوست دارم ولی باز نمی تونم تصمیم درستی بگیرم. این وضعیت خیلی من رو آزار میده.
مشاور: خانم کشمیری
با سلام خدمت شما همراه گرامی
از اینکه در مسیر پیش روی خود راه درست مشورت را پیش گرفتید و خواهان بهترین تصمیم هستید، تبریک صمیمانه من را پذیرا باشید.
همراه عزیز از گفته های شما این گونه متوجه شدم که چندین سال است به پسرعموی خود علاقه مند بوده اید و هم اکنون نیز خواستگاری آمده که به ایشان هم علاقه ی زیادی دارید، در این بین دچار سردرگمی شده و در حالتی از تردید هستید، اینکه دائما در ذهن خود با هم مقایسه شان می کنید. همانطوری که می دانید موضوع ازدواج و انتخاب همسر از جمله مسائل بسیار مهم و تاثیر گزار در زندگی افراد می باشد. این پیمان مقدس تعهدی دو نفره است که رشته ی آسمانی دل ها را بهم پیوند می زند و آرامش می تواند از بزرگترین ثمرات آن باشد. برای موفقیت در این مسیر نیز مانند سایر امور، نیازمند کسب آگاهی و آموزش هایی هستیم. خودشناسی اولین و مهم ترین اقدام قبل از ازدواج است. یعنی فرد بتواند اهداف، انتظارات و رفتارهای خود را در زندگی معین نماید و به خودآگاهی و شناخت احساس، عواطف، ارزش ها، فرهنگ، مذهب و علایق خود بپردازد و در سایه ی این شناخت، و با توجه به این موارد است که می تواند در انتخاب همسر برای خود موفق باشد. بنابراین شما نیز ابتدا این موارد را در خود جست و جو کنید تا ان شاالله بتوانید با اطمینان کامل دست به انتخاب بزنید. همواره باید توجه داشته باشید که دوست داشتن و یا عشق پیش از ازدواج به هیچ وجه ضامن ازدواجی موفق و خوشبختی زوج نیست، اما در عین حال، اگر کور و افراطی نباشد، می تواند به احساس شادی و رضایتمندی ازدواج منجر شود. از طرفی دیگر ازدواج با کسی که فرد او را دوست ندارد، خطرناک است و تضمینی وجود ندارد که پس از ورود به زندگی مشترک، میل و احساس خوشایندی نسبت به همسر خود پیدا کند و یا عاشق او شود. نظر اکثر روانشناسان و متخصصان در این حوزه این است که برای داشتن یک ازدواج موفق عشق به تنهایی کافی نیست و خصوصیات متعدد دیگری مانند توافق خصوصیات شخصیتی، تواناییهای جسمی، روانی، عقلی، مالی و شغلی، سازگاری خانوادهها از نظر فرهنگ، تحصیلات و طبقه اجتماعی-اقتصادی، نیازها و اهداف مشترک یا همراستا و حتی تفریحات مشترک می تواند از عوامل تاثیرگذار می باشد.
دوست خوبمان شما در مسیر انتخابی مهم و سرنوشت ساز هستید و این امر نیازمند تامل بیشتر و مشورت با افراد خبره و دلسوز می باشد، لذا پیشنهاد میکنم برای داشتن تصمیمی بهتر و آگاهانه به صورت حضوری نزد روانشناسی متخصص، متعهد و با تجربه در این زمینه مراجعه نمایید.
موفق و سعادتمند باشید