ناشناس
چگونه اعتماد والدینم را جلب کنم؟
سلام خسته نباشین. من یه دختر ۱۷ ساله ام. حدودا دو سال پیش وارد یه رابطه ای شدم و خیلی اتفاقی مامانم متوجه شد. از اون روز به بعد دیگه هر کار اشتباهی رو که انجام بدم یا هر چیزی رو که ببینه یا کل مسائلی رو که برام پیش میاد و ربط میده به اون ماجرا و سرزنشم میکنه و میگه خوب خودت رو ثابت کردی! به دلایلی اون رابطه ی بچه گونه تموم شد و من به اندازه ی کافی به خاطرش پشیمون هستم و الانش هم خاطره های بدش اذیتم میکنه. گاهی اوقات سر نماز از خدا میخوام کمکم کنه هر چه زودتر فراموشش کنم و خودم رو کاملا از فکر و خیالات اون رابطه پاک کنم. با این وجود درسم عالیه و نمره هام از ۱۹ تا حالا پایین تر نبوده. هیچ وقت اجازه ندادم اون رابطه یا رفتارهای مخرب مامان و بابام روی درس و مدرسه م اثر بزارن. هر چی بود ریختم توی خودم. اما خانواده اصلا بهم اعتماد ندارن. وظایف شخصیم رو خودم انجام میدم بدون این که بهم بگن یا سهل انگاری کنم. هر وقت هم فرصت داشته باشم سعی میکنم به مادرم و برادر کوچیکترم کمک کنم. نمیدونم مشکل از منه یا اونها. نمیدونم بخاطر بی اعتمادی به منه که نمیزارن با دوستهام برم بیرون یا بخاطر نگرانیهاشون نسبت به جامعه. واقعا کمک لازم دارم که بتونم اعتمادشون رو جلب کنم و بهشون بفهمونم میتونم رو پای خودم وایسم. حتی یه نمایشگاه کتاب هم اجازه ندارم برم با دوستهام! حتی اگه بگم چه ساعتی میرم چه ساعتی میام ، با مترو که امنه ، و حتی اگه دوستهام رو هم بشناسن نمیزارن! شخصیتم یه جوریه که دلم میخواد مستقل باشم توی همه کارها. حتی خودم بهشون میگم که بیشتر از نیازم پول توی جیبی بهم ندید تا بتونم در آینده خودم کار کنم و توقعم کم باشه از شما. اما نمیدونم واقعا دیگه چیکار باید بکنم که اجازه بدن برم بیرون! حس بدی دارم که فک رمیکنم زندانیم! در صورتی که یه پسر ۱۷ ساله اگه نصف منم توانایی و مهارت داشته باشه هیچ کس هیچی بهش نمیگه 🤕
مشاور: خانم قربانی
من هم عرض سلام و ادب دارم خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون
پیام تان را با دقت خواندم، این بی اعتمادی ایجاد شده با توجه به استقلالی که طلب میکنید، شرایط را برایتان سخت کرده است.خیلی خوب است که هم به اشتباه خود پی برده اید و هم با وجود این فشارها، امور تحصیلی و دیگر موارد را به درستی مدیریت کرده اید. از این بابت به شما تبریک میگویم.
دوست نوجوان من، نگرانی والدین شما فقط به اشتباه شما باز نمیگردد بلکه ترس از اجتماع افسارگریخته و دغدغه مراقبت از سلامت جسم و روان شما، سبب شده که انها حساسیت زیادی نشان دهند، البته لازم به ذکر است که انها نتوانسته اند این دغدغه موجه را به صورت مناسب به شما القا نمایند و شیوه فتاری درستی را در پیش نگرفته اند. اما در هر حال توصیه میکنم صبور باشید و برای جلب اعتماد بیشتر و حفظ پاکی و قداست خود، مراقبت های لازم را داشته باشید و حساسیت های خانواده را رعایت کنید. جلب اعتماد دوباره زمان میطلبد. توصیه میکنم برای دستیابی به خواسته های خود، از خانواده بخواهید که خودشان شما را همراهی کنند، این منافانی با استقلال شما ندارد بلکه رعایت حساسیت ها است- مثلا نیاز خود را برای مراجعه به نمایشگاه را مطرح کرده و از انان بخواهید که وقتی را برای همراهی در نظر بگیرند. تا حد ممکن نام دوستان تان را نیاورید و به ظاهر خانواده را بر انان ترجیح دهید. رفتار سنجیده شما به مرور زمان، خانواده را تحت تاثیر قرار خواهد داد.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.