ناشناس

از نحوه ارتباطم با خواستگارم عذاب وجدان دارم" تو رو خدا بگین چیکار کنم؟

با سلام. دختری مجرد هستم. چند ماهی هست که با یه پسری به واسطه یکی آشنا شدم. بعد از مدتی ایشون گفت که میخوام ببینمتون و رفتم حرف زدیم. دومین جلسه که رفتم حرف بزنم ایشون دستش رو داد به دستم یعنی دستم رو گرفت و بعد از مدتی دیگه هر چی گفت بیا نرفتم گفتم گناه کردیم دستمون به دست هم خورد. بعد از مدتی که اصرار کرد و حتی گریه میکرد که چرا من نمیرم پیشش دعوا کردیم و... چند ماهی گذشت و باز هم گفت بیا ببینمت ان شاء الله کارم جور بشه میام خواستگاریت. کلا در مورد زندگی حرف میزدیم و ظاهرا به توافق رسیده بودیم. بعد از مدتی اصرار کرد برم ببینمش ولی من هر وقت میدیدمش وابسته تر میشدم از طرف دیگر چون دستم رو میگرفت و سرم رو بوس میکرد ناراحت میشدم. آخرین بار استخاره کردم بد اومد تصمیم گرفتم برم پیشش و بگم استخاره بد اومد و خداحافظی کنیم. رفتم گفتم ولی ایشون قبول نکرد گفت زنگ بزن استادت پیش من جواب رو بگه. زنگ زدم استاد گفت استخاره خوب اومد. ایشون بهم گفت پس خدا صلاح دونست و من و تو میتونیم خوب زندگی کنیم. به زور دستام رو گرفت و بوس کرد و من گریه کردم که گناه کردیم و کلی حرف زدن ایشون گفتن همسر منی یعنی با این قاطعیت و گناهش گردن من. ولی من خیلی ناراحت بودم که شیطان رو خوشحال کردیم و امام زمان رو ناراحت. بعد موقع جدایی دستمون به دست هم برخورد کرد و بالاخره شیطان توی جلد من رفت و منم بوس کردم جدا شدیم. بعد از زمانی هر چقدر اصرار کرد گفتم تا کارت جور نشه من رو نمیبینی. گناه پشت گناه میکنیم. عذاب وجدان داشتم از یه طرف هم اعصاب نداشت توی بگو مگو اصلا نمیشناخت که این پدرمه یا مادرمه یا منم یا کس دیگه فحش میداد توی عصبانیت. و اخرش از دهنش این فحش ناپسند شنیدم و خداحافظی کردم. هر چقدر اصرار کرد گفتم تفاهم نداریم و نمیتونم تحملت کنم هر چند دوستش داشتم ولی عقلم میگفت این کجا و ان کجا. بعد خداحافظی کردیم. الان بعد از خداحافظی همه ش به گناهام فکر میکنم گریه میکنم پروندم رو سیاه کردم. طوری که همه من رو بچه مذهبی میشناسن ولی من از خودم خجالت میکشم نماز که میخونم یادم میفته که من با نامحرم دست دادم بوس کردم گریه میکنم. به این فکر میکنم که روزی نهانها آشکار میشود داغون میشم و اعتراف میکنم به خدا که بد کردم😭😭حالا چکار کنم از خدا و ائمه خجالت میکشم 😭😭حتی توی تلگرام عکسم رو بدون روسری میفرستادم توی سکرت فکر میکردم که من رو باید خوب ببینه بعدا توی زندگی مشکلی پیش نیاد ولی میدونم خیلی گناه کردم 😭😭پرونده اعمالم رو خراب کردم چکار کنم تو رو خدا؟ توی قبر من چه عذابی منتظرمه.....من چکار کنم حالا؟؟😭😭
يکشنبه، 15 ارديبهشت 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

از نحوه ارتباطم با خواستگارم عذاب وجدان دارم" تو رو خدا بگین چیکار کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 35 ساله )

با سلام. دختری مجرد هستم. چند ماهی هست که با یه پسری به واسطه یکی آشنا شدم. بعد از مدتی ایشون گفت که میخوام ببینمتون و رفتم حرف زدیم. دومین جلسه که رفتم حرف بزنم ایشون دستش رو داد به دستم یعنی دستم رو گرفت و بعد از مدتی دیگه هر چی گفت بیا نرفتم گفتم گناه کردیم دستمون به دست هم خورد. بعد از مدتی که اصرار کرد و حتی گریه میکرد که چرا من نمیرم پیشش دعوا کردیم و... چند ماهی گذشت و باز هم گفت بیا ببینمت ان شاء الله کارم جور بشه میام خواستگاریت. کلا در مورد زندگی حرف میزدیم و ظاهرا به توافق رسیده بودیم. بعد از مدتی اصرار کرد برم ببینمش ولی من هر وقت میدیدمش وابسته تر میشدم از طرف دیگر چون دستم رو میگرفت و سرم رو بوس میکرد ناراحت میشدم. آخرین بار استخاره کردم بد اومد تصمیم گرفتم برم پیشش و بگم استخاره بد اومد و خداحافظی کنیم. رفتم گفتم ولی ایشون قبول نکرد گفت زنگ بزن استادت پیش من جواب رو بگه. زنگ زدم استاد گفت استخاره خوب اومد. ایشون بهم گفت پس خدا صلاح دونست و من و تو میتونیم خوب زندگی کنیم. به زور دستام رو گرفت و بوس کرد و من گریه کردم که گناه کردیم و کلی حرف زدن ایشون گفتن همسر منی یعنی با این قاطعیت و گناهش گردن من. ولی من خیلی ناراحت بودم که شیطان رو خوشحال کردیم و امام زمان رو ناراحت. بعد موقع جدایی دستمون به دست هم برخورد کرد و بالاخره شیطان توی جلد من رفت و منم بوس کردم جدا شدیم. بعد از زمانی هر چقدر اصرار کرد گفتم تا کارت جور نشه من رو نمیبینی. گناه پشت گناه میکنیم. عذاب وجدان داشتم از یه طرف هم اعصاب نداشت توی بگو مگو اصلا نمیشناخت که این پدرمه یا مادرمه یا منم یا کس دیگه فحش میداد توی عصبانیت. و اخرش از دهنش این فحش ناپسند شنیدم و خداحافظی کردم. هر چقدر اصرار کرد گفتم تفاهم نداریم و نمیتونم تحملت کنم هر چند دوستش داشتم ولی عقلم میگفت این کجا و ان کجا. بعد خداحافظی کردیم. الان بعد از خداحافظی همه ش به گناهام فکر میکنم گریه میکنم پروندم رو سیاه کردم. طوری که همه من رو بچه مذهبی میشناسن ولی من از خودم خجالت میکشم
نماز که میخونم یادم میفته که من با نامحرم دست دادم بوس کردم گریه میکنم. به این فکر میکنم که روزی نهانها آشکار میشود داغون میشم و اعتراف میکنم به خدا که بد کردم😭😭حالا چکار کنم از خدا و ائمه خجالت میکشم 😭😭حتی توی تلگرام عکسم رو بدون روسری میفرستادم توی سکرت فکر میکردم که من رو باید خوب ببینه بعدا توی زندگی مشکلی پیش نیاد ولی میدونم خیلی گناه کردم 😭😭پرونده اعمالم رو خراب کردم چکار کنم تو رو خدا؟ توی قبر من چه عذابی منتظرمه.....من چکار کنم حالا؟؟😭😭


مشاور: احسان فدایی

با سلام و سپاس از همراهی شما، از این که ما را امین خود دانستید کمال تشکر وقدردانی را داریم. ما قدر ارتباط با شما را می دانیم.

خواهر محترم! مشکل اصلی شما در حال حاضر احساس افراطی نسبت به گناهانی است که در رابطه با این فرد مرتکب شده اید. البته حساسیت و دل نگرانی شما در مورد اعمالی که قبلا داشته اید و ناشایست و خطا بوده است، بشارت دهنده وجود روح تقوا و خداترسی در شما است. این گونه نگرانی ها و اندوه ها نسبت به خطاها و سستی ها به ویژه در یک جوان بیانگر لطف خداوند و عنایت او به شما است و حسرت بر اعمال بد و نادرست گذشته و اندوهگین بودن به خاطر آن ،امری مطلوب و پسندیده است، ولی به شرط آن که از حد و اندازه معمول تجاوز نکند و به صورت احساس افراطی گناه که مانع شیطانی بر سر راه تکامل انسان است، در نیاید. معیار این مرز شکنی این است که این حالت شما را از زندگی عادی خود باز ندارد و به زندگی شما آسیب نرساند و وسواس گونه شما را از رسیدن به اهداف متعالی باز ندارد. هدف از ندامت و پشیمانی از برنامه ها و کارهای گذشته و غصه دار بودن این است که چنین اشتباهی در آینده تکرار نگردد و خطاها و کاستی های گذشته را با عزم و اراده ای مستحکم در آینده جبران نماییم و با عبرت آموزی از گذشته و دستیابی به عوامل خطاهای گذشته، راه آینده را با استواری و صلابت بپیماییم و به سعادت حقیقی در دنیا و آخرت نائل گردیم. ولی اگر غصه و تأسف و اندوه بر گذشته، افق آینده را در نظر ما تیره و تار سازد و پای رفتن و حرکت ما را سست نماید این دور شدن از هدف و تسلیم دام شیطان شدن و از چاله به چاه افتادن است. خداوندی که خالق و آفریننده ما است و از ضعف و ناتوانی و جهالت ما از همان ابتدای افرینش و قبل از آن آگاه بوده و می دانسته ما انسان های خدا باور و معتقد به او دچار لغزش و خطا می شویم و گاه گاهی در دام خدعه و فریب شیطان می افتیم،و لذا بابی به نام توبه رافرا روی ما گشوده است و ما را دعوت نموده که بعد از لغزش و افتادن با توبه و پشیمانی و عذرخواهی بلند شویم و قد راست نماییم و عجز و نیاز را به پیشگاه او ببریم و رشته اتصال بین خود و خدا را که با گناه و خطا پاره کرده ا یم دوباره گره بزنیم و با آب اشک و توبه، چهره خویش را از گناهان بزداییم و او وعده پذیرش توبه و آمرزش داده است. حال اگر انسانی دچار خطا و گناه گردید و متوجه خطای خود شد و پشیمان و نادم گردید وعذر تقصیر به پیشگاه با عظمت خداوند آورد، ولی به آمرزش و لطف حق اعتمادی نداشت و تصورش این بود که مورد مغفرت و رحمت حق قرار نگرفته، معلوم است که وعده های الهی را باور نکرده و خداوند را به غفور بودن و رحمان و رحیم بودن نشناخته و یا گناه خود را که با همه بزرگی محدود است بزرگتر از صفات رحمت و مغفرت الهی که بی حد و بی کرانه است می بیند. توجه داشته باشید که دام های شیطان بسیار متنوع و رنگارنگ است. شیطان که استاد مکر و فریب است برای هر فردی دامی ویژه او دارد برای بندگان با تقوای الهی دامی و برای بندگان فاسق دامی دیگر دارد. هدف شیطان بازداشتن از یاد خداوند و فاصله انداختن بین بندگان و خداوند به هر طریق ممکن است. اندوه بر گذشته اگر باعث تباه شدن فرصت های آینده و حال ما گردد و حال و آینده مان را با تأسف و تحسر و اندوه بر اعمال گذشته سپری سازیم، در واقع شاد کردن شیطان و کمک به او در پیاده کردن اغراض شوم اوست.

راهکارهای عملی: جهت خلاصی از این افکار و برون رفت از حالت افسردگی لازم است تا راهکارهای بیان شده را رعایت نمایید.

1- مدتی از وقت خود را با دیگران و یک دوست صمیمی سپری کنید. سعی کنید فردی را در زندگی بیابید که بتوانید به وی اعتماد کرده و با وی درد دل کنید.ولی این مسئله را با کسی درمیان نگذارید.

2- به سرگرمی هایی که علاقه دارید بپردازید.

3- ورزش کنید و فعالیت بدنی منظم داشته باشید.

4- به خاطر داشته باشید که بهبودی خلق افسرده زمانبر و تدریجی میباشد انتظار معجزه نداشته باشید.

5- به دوستان و خانواده خود اجازه دهید در روند بهبودی به شما کمک کنند.

6- افکار مثبت را جایگزین افکار منفی گردانید.

7- به خاطر داشته باشید که زندگی بطور ذاتی مبهم و نامشخص بوده و در بسیاری از شرایط تنها یک پاسخ واحد مشکل گشا نخواهد بود. زندگی مملو از احتمالات است.

8- شما باید بیاموزید چگونه میان اموری که شما مسئول آنها میباشید و یا نمیباشید تفاوت قائل گردید. معمولا افراد کنترلی که بر شرایط دارند را کمتر و یا بیشتر از آنچه هست بر آورد میکنند.اموری که شما مسئولیتی در قبال آن ندارید و یا خارج از کنترل شماست به حال خود بگذارید.

9- شما باید بیاموزید که چه زمان باید با احساسات خود ارتباط برقرار کرده و چه زمان از آنها فاصله بگیرید.

10- شما باید قادر باشید که میان احساسات درونی خود و واقعیتهای عینی تفاوت قائل گردید.

11- ارتباط خود را به صورت کامل با این فرد قطع کنید و صبر کنید تا او یا هر فرد دیگری که لایق شماست رسما به خواستگاری اقدام کند و از چنین ارتباطاتی پرهیز نمایید.

موفق و پیروز باشید.



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.