ناشناس
میخوام طلاق بگیرم" من باید چی کار کنم؟
سلام. از بچگی پیش مادر بزرگم زندگی میکردم. پدر و مادرم جدا شدن ۶ ساله ازدواج کردم همسرم خودش خوبه فقط خیلی دروغ میگه کلا توی خانوادشون از همه بیشتر دروغ میگه. تحمل رفتار خانوادش برام خیلی سخته و باعث شده ناراحتی اعصاب بگیرم بهترین دکترهای تهران رو رفتم فایده نداشت. مادرش یه ادم بی ادبه که حرف زشت زیاد میزنه همه ش در حال دعوا با شوهرشه ادم بی فکریه هی تیکه میندازه. این زندگی چند ساله واقعا شبیه جهنمه و اگر جدا بشم مادر بزرگم نگهم نمیداره یعنی حق ادم هایی مثل ما اینه فقط تحمل کنیم. تو رو خدا بگید چی کار کنم؟ این زندگی بد جور غیر قابل تحمله اون قدر فکرم خرابه دلم میخواد خودم رو بکشم یعنی توی این دنیا کسی نیست به داد ادم های بی کسی مثل من برسه فقط خواهش دارم بگید من باید چی کار کنم؟
مشاور: خانم قربانی
سلام و احترام خدمت شما همراه گرامی سایت راسخون.
رفتارهای همسر و خانواده اش، برایتان مطلوب نیست و ناارامی انها سبب تشویش خاطرتان گردیده و رنج میکشید. احساس میکنید که اسیر شده اید و چون راه بازگشت ندارید بیشتر خود را درمانده می بینید.
دوست عزیز، حال شما را درک میکنم، کنار امدن با هر نوع رفتاری، اسان نیست. اما راه چاره هم طلاق نیست. طبیعت جهان مادی این است که هر فردی در زندگیش با اموری روبرو شود که مورد دلخواهش نیست، لذا نیاز دارد که هنر سازگاریش را نمایان سازد. چاره مشکلات شما پذیرش و سازگاری است. شما خانه ای خریده اید ولی اشپزخانه اش کوچک است، اینکه با غر زدن و اصرار یا فرار از انجا، بخواهید کار را پیش ببرید، درست نیست اما می توانید با هنرمندی و سلیقه خود، چیدمان وسایل را به گونه ای انجام دهید که وسایل مورد نیاز در اشپرخانه قرار بگیرد و مابقی به تناسب نیاز در دسترس باشد. در این حالت طبیعتا از هنرمندی خود لذت خواهید برد و دیگر احساس اسارت و یا اجبار را نخواهید داشت. در وضعیت حاضر اشپزخانه بزرگ نشده بلکه انعطاف و قبول وضعیت، ندیدن کاستی ها سبب گشایش کار و ارامش تان شده است. قصه زندگی هم همین است اگر میخواهید از شر سختی ها در امان باشید باید بدی ها را ندیده و تمرکز خود را از ان بردارید. این ندیدن ها یک هنر است. تلاش کنید همسرتان و خانواده اش را انگونه که هست ببینید، نکات مثبتش را یاداور شوید و خود را به ان دلخوش کنید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.