ناشناس

۴ ماه است با پدرم قهر هستم" لطفا راهنمایی کنید.

۲۸ ساله هستم با مدرک فوق لیسانس و حدود ۸ ماه است عقد هستم.پدرم ۵۹ ساله است و از بچگی من اعتیاد به تریاک داشت و خانه ما پاتوق افراد معتاد بود تا ۱۵ سالگی من. پدرم ما سه دخترش را دوست داشت اما وقتی برادرم به دنیا امد عشق عجیبی در او شعله ور شد و او را طور دیگری دوست داشت. من در روستا بزرگ شدم و چون بخاطر هوشم در فامیل شهره بودم همیشه شاگرد ممتاز بودم در سن ۵ سالگی خواندن و نوشتن را بدون هیچ امکاناتی یاد گرفتم بعد در یکی از دانشگاههای دولتی پدیرفته شدم و با رتبه یک رقمی هم فوق لیسانس از یکی از بهترین دانشگاههای کشور گرفتم. پدرم ادمی بود که به دخترهایش به چشم کلفت نگاه میکرد و حتی به خودش زحمت نمیداد وسایل شخصی اش را از روی زمین جمع کند مثل پادشاه سفره جلویش پهن و جمع میشد!! برای پدرم هیچ چیز مهم تر از موادش نبود چندر غاز پول تو جیبی که میداد هم خرج پوشاک بود هم غذا هم رفت و آمد خیلی هم منت میگذاشت انگار در کل ایران فقط اوست که دختر به دانشگاه فرستاده! پدرم همیشه بد اخلاق بود اما بعد از عقد من گند اخلاقیش به اوج رسید. در خرید جهیزیه کوتاهی کرد و خیلی از چیزهایی که باید میخرید را نخرید با زور تهدید و کتک وام ازدواجم را گرفت و خرج کارهای دیگری کرد. شوهر من پسر بسیار خوبی است بهمن ماه بود که خواهرم به نامزدم فحش داد چون خودش مجرد است این رفتارش را به حساب حسادتش گذاشتم اما نباید اجازه میدادم کسی به نامزدم توهین کند وقتی جوابش را دادم بابای من شروع به فحاشی کرد به من گفت انقدر در خانه من مفت خوردی که پروار شدی سالها مرا به بهانه دانشگاه فریب دادی و پولهایم را گرفتی و... در مشاوره پیشین نوشتم که پدرم به بهانه اینکه من در خانه پدرم فوق لیسانس گرفتم از خرید جهیزیه کوتاهی میکند حتی به کادوهای حنابندان من نظر دارد و دارند با ابروی من بازی میکنند. چند ماه گذشته و از پدرم متنفرم دلم اصلا با او صاف نمیشود...
چهارشنبه، 1 خرداد 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

۴ ماه است با پدرم قهر هستم" لطفا راهنمایی کنید.

ناشناس ( تحصیلات : فوق لیسانس ، 28 ساله )

۲۸ ساله هستم با مدرک فوق لیسانس و حدود ۸ ماه است عقد هستم.پدرم ۵۹ ساله است و از بچگی من اعتیاد به تریاک داشت و خانه ما پاتوق افراد معتاد بود تا ۱۵ سالگی من. پدرم ما سه دخترش را دوست داشت اما وقتی برادرم به دنیا امد عشق عجیبی در او شعله ور شد و او را طور دیگری دوست داشت. من در روستا بزرگ شدم و چون بخاطر هوشم در فامیل شهره بودم همیشه شاگرد ممتاز بودم در سن ۵ سالگی خواندن و نوشتن را بدون هیچ امکاناتی یاد گرفتم بعد در یکی از دانشگاههای دولتی پدیرفته شدم و با رتبه یک رقمی هم فوق لیسانس از یکی از بهترین دانشگاههای کشور گرفتم. پدرم ادمی بود که به دخترهایش به چشم کلفت نگاه میکرد و حتی به خودش زحمت نمیداد وسایل شخصی اش را از روی زمین جمع کند مثل پادشاه سفره جلویش پهن و جمع میشد!! برای پدرم هیچ چیز مهم تر از موادش نبود چندر غاز پول تو جیبی که میداد هم خرج پوشاک بود هم غذا هم رفت و آمد خیلی هم منت میگذاشت انگار در کل ایران فقط اوست که دختر به دانشگاه فرستاده! پدرم همیشه بد اخلاق بود اما بعد از عقد من گند اخلاقیش به اوج رسید. در خرید جهیزیه کوتاهی کرد و خیلی از چیزهایی که باید میخرید را نخرید با زور تهدید و کتک وام ازدواجم را گرفت و خرج کارهای دیگری کرد. شوهر من پسر بسیار خوبی است بهمن ماه بود که خواهرم به نامزدم فحش داد چون خودش مجرد است این رفتارش را به حساب حسادتش گذاشتم اما نباید اجازه میدادم کسی به نامزدم توهین کند وقتی جوابش را دادم بابای من شروع به فحاشی کرد به من گفت انقدر در خانه من مفت خوردی که پروار شدی سالها مرا به بهانه دانشگاه فریب دادی و پولهایم را گرفتی و... در مشاوره پیشین نوشتم که پدرم به بهانه اینکه من در خانه پدرم فوق لیسانس گرفتم از خرید جهیزیه کوتاهی میکند حتی به کادوهای حنابندان من نظر دارد و دارند با ابروی من بازی میکنند. چند ماه گذشته و از پدرم متنفرم دلم اصلا با او صاف نمیشود...


مشاور: خانم قربانی

سلام بر شما همراه گرامی سایت راسخون.
دوست عزیزم خوشحالم که مجددا از شما پیام دریافت میکنم. مشخص است که دل پر دردی دارید، به شما حق میدهم. خانواده اصلی ترین حامی هر فرد است اما متاسفانه شما از این نعمت محروم هستید. این امر دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد، همان حسادتی که گفتید یا همان اعتیاد یا بینش پدرتان نسبت به فرزند دختر و ... . اما هرچه که هست، قابل درمان و رفع هم نیست و این شما هستید که باید بسوزید و بسازید و با بازی تقدیر کنار بیایید . هیچ انسانی خانواده خود را انتخاب نمیکند پس نباید خود را در این و ضعیت مقصر بداند بلکه باید همه اینها را امتحانی برای رشد و سعه صدر خود بداند. گاهی فقط سکوت و فاصله چاره کار است. اکنون که به لطف الهی همسر خوبی نصیب تان شده، شکر گذار باشید و با قدرشناسی، سعی کنید که ان نعمت را پایدار سازید. توصیه میکنم در شرایط کنونی، به جای صرف انرژی برای پیدا کردن مقصر و تمرکز بر نقاط منفی زندگی خود، بر داشته هایتان متمرکز شده و با همراه شدن با همسرتان، برای ساختن روزهای خوب برنامه ریزی کنید. در فرصت باقی مانده تا مراسم ازدواج تان، با شرکت در کلاسهای اموزش مهارت های زندگی و روابط زوجین، و مطالعه کتابهای مرتبط، توانمندی روانی خود را برای طی مسیر زندگی اماده سازید و با مجهز شدن به جهاز روانی و مهارت های ارتباط موثر، کمبودهای مادی خود را در نزد همسرتان برطرف سازید.
گذشته در دستان شما نبوده اما اینده با دستان پرتوان شما ساخته میشود. تلاش کنید تا به گونه ای در زندگی اینده خود عمل کنید که همگان ارزشمندی شما را اعتراف کنند و توانمندی هایتان را بستایند.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.