ناشناس

تنوع طلبی پسری که دوستش دارم رو چه جوری درمان کنم؟

6 ماهی با یه آقا پسری بودم و یه هفته بعد از اشنایی مون گفتن به خانواده ام بگم برای ازدواج من رو میخواد و بیشتر آشنا شیم. فامیل خیلی دور هم بودیم. یه ماه بعد هم به خانواده خودش گفت و باباها فقط نمیدونستند. قرار بود بعد از سال عمه اش عقد کنیم. میشد اردیبهشت و ما مهر آشنا شدیم. همه چی عالی بود خیلی خوشحال بودیم همه برنامه ریزی ها رو کرده بودیم. خانواده اش میگن اولین دختری بودی که گفت میخوام ازدواج کنم. اصلا میگفت نمیخوام قبلش ازدواج کنم تا از بهمن کم کم به تاریخ عقدمون نزدیک شد. ترسید گفت میترسم لیاقتت بیشتر از منه. من خوب نیستم تو خیلی مهربونی. گفت با من خوشبخت نمیشی و گفتم من با تو خوشبختم و گذشت گاهی این بحث بود میخواد بره تا شب عید بلاکم کرد و بی هیچ حرفی رفت و 5 عید پیام داد ماموریت و اومد حرف می‌زنیم که دروغ گفته بود تا یکی دو ماه نبود تا رفتم خونشون بعد اون حرف زدیم و عصبانی شد ولی از بلاک درم آورد. کم کم رفتارش نرم شد ولی حرف نمی دیم و این مدت استوری هاش به گوشم می‌رسید. دوست دختر داره و تا یه ماه و نیم الان زده این رل و عکس دست چپ دختر رو که انگشتر توش گذاشته پروفایل اینستا. ولی خانواده اش گفتن به ما هیچی نگفته دختری که باهاش چند سال بود بهم پیام داد تازگی ها و گفت که خیلی تنوع طلب این مدت با همه بوده و دیگه نمیخوامش ولی من میخوام بجنگم و درمانش کنم؟ حتی اگه به بهای جونم تموم بشه خیلی دوستش دارم دلم نمیخواد اینجوری رفتار کنه و دل همه رو بشکونه خیلی بد میگن ازش اما من باور دارم میتونم تغییرش بدم. این رو هم بگم من قبل از ایشون خودکشی داشتم و بعد از ایشون به شدت به همه ی مریضی ها دچار شدم ولی تموم امیدم این پسر و میخوام کمکش کنم. چون خیلی دوستش دارم با همه ی خوب و بدش انتخابش کردم.
شنبه، 23 شهريور 1398
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

تنوع طلبی پسری که دوستش دارم رو چه جوری درمان کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : فوق دیپلم ، 23 ساله )

6 ماهی با یه آقا پسری بودم و یه هفته بعد از اشنایی مون گفتن به خانواده ام بگم برای ازدواج من رو میخواد و بیشتر آشنا شیم. فامیل خیلی دور هم بودیم. یه ماه بعد هم به خانواده خودش گفت و باباها فقط نمیدونستند. قرار بود بعد از سال عمه اش عقد کنیم. میشد اردیبهشت و ما مهر آشنا شدیم. همه چی عالی بود خیلی خوشحال بودیم همه برنامه ریزی ها رو کرده بودیم. خانواده اش میگن اولین دختری بودی که گفت میخوام ازدواج کنم. اصلا میگفت نمیخوام قبلش ازدواج کنم تا از بهمن کم کم به تاریخ عقدمون نزدیک شد. ترسید گفت میترسم لیاقتت بیشتر از منه. من خوب نیستم تو خیلی مهربونی. گفت با من خوشبخت نمیشی و گفتم من با تو خوشبختم و گذشت گاهی این بحث بود میخواد بره تا شب عید بلاکم کرد و بی هیچ حرفی رفت و 5 عید پیام داد ماموریت و اومد حرف می‌زنیم که دروغ گفته بود تا یکی دو ماه نبود تا رفتم خونشون بعد اون حرف زدیم و عصبانی شد ولی از بلاک درم آورد. کم کم رفتارش نرم شد ولی حرف نمی دیم و این مدت استوری هاش به گوشم می‌رسید. دوست دختر داره و تا یه ماه و نیم الان زده این رل و عکس دست چپ دختر رو که انگشتر توش گذاشته پروفایل اینستا. ولی خانواده اش گفتن به ما هیچی نگفته دختری که باهاش چند سال بود بهم پیام داد تازگی ها و گفت که خیلی تنوع طلب این مدت با همه بوده و دیگه نمیخوامش ولی من میخوام بجنگم و درمانش کنم؟ حتی اگه به بهای جونم تموم بشه خیلی دوستش دارم دلم نمیخواد اینجوری رفتار کنه و دل همه رو بشکونه خیلی بد میگن ازش اما من باور دارم میتونم تغییرش بدم. این رو هم بگم من قبل از ایشون خودکشی داشتم و بعد از ایشون به شدت به همه ی مریضی ها دچار شدم ولی تموم امیدم این پسر و میخوام کمکش کنم. چون خیلی دوستش دارم با همه ی خوب و بدش انتخابش کردم.


مشاور: خانم قربانی


با سلام بر شما همراه گرامی سایت راسخون.
با وعده ازدواج با فردی وارد رابطه شده و وابسته شدید. او به قول خود عمل نکرد و با اینکه متوجه خیانت و هوس بازیهای او شده اید، همچنان دست بردار نیستید و میخواهید با سماجت یا همان عشقی که به او دارید، این رابطه را به نتیجه برسانید و عنوان کار خود را نجات بخشی او اعلام میکنید‌.
دوست جوان، سعی میکنم علاقه مندی و شور شما را درک‌کنم اما ایا فردی که خودش سابقه عدم کنترل هیجان ندارد و قبلا دست به نابودی خودش زده میتواند دیگری را کمک‌کند؟
از طرفی او اصلا به دنبال شما نیست و قصد زندگی ندارد. با توضیحی که داشتید او دنبال هوسهای خود است و شما دنبال فردی که خود را وقف تان کند، پس یعنی حتی ارتباط در اینجا وجود ندارد چون ارتباط دو رکن دارد و شما تنها هستید.
نجات وقتی اتفاق می افتد که خود فرد مستغرق طالب تغییر شرایط باشد و به خود کمک کند. در حالی که فرد مدنظر شما، گویا هیچ نگرانی از این وضعیت ندارد و اکنون نیز اسوده خاطر است .
در هر حال به دلایل فوق و دلایل عدیده دیگر، به نظر میرسد که شما دلبسته او نیستید بلکه وابستگی شدید و مرضی به او پیدا کرده اید.
با توجه به نکته هایی هم که مورد اشاره قرار دادید به نظر میرسد مشکلات عاطفی فراوانی دارید و نیازمند بررسی دقیق تری هستید.
توصیه میکنم حتی اگر به دنبال رسیدن به معشوقه خود هستید، ابتدا سلامت و قدرت و استقلال و ثبلت روانی خود را باز یابید و سپس کفش اهنی بپوشید و به دنبال ارزوهایتان بروید.
شما نیازمند کمک حرفه ای هستید پس حتما به یک روانشناس مجرب مراجعه کرده ‌‌و ریشه وابستگی خود را درمان کنید.
در این اثنا نیز تلاش کنید روابط خود را با والدین و دیگر اعضاء خانواده ارتقا داده و با مهربانی که در حق ایشان دارید، محبت و گرمای وجود ایشان را دریافت کنید.
خود را سرگرم فعالیت های دلخواه و مفید نموده و از هر گونه تماس و پیگیری معشوقه تان دست بردارید.
در پناه حق و عاقبت بخیر باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.