فاطمه

طرز برخورد با خوانواده همسر

باسلام مشکل اصلی من بر میگرده به خانواده همسرم چون ۷ سالی که ازدواج کردم اگه جروبحث و دعوا بوده همه رو گردن من انداختن شوهرمم یا در مقابلشون سکوت میکنه یا سریع اونا رو اگه ناحقم بگن تایید میکنه خاله شوهرم تو گروهشون هرچی توهین و تحقیر بود بمن کرد بعد فحش بمن داد ولی من با احترام باهاش رفتار کردم شوهرمم با احترام بهش پیام داد ولی مادر شوهرم میگه تقصیر تو هس همه چیزی خواهر من عصبی بوده یه چیزی گفته تو نباید به شوهرت میکفتی پیامش بده بخاطر این نقصیرکار شدی خلاصه هر بحثی پیش میاد مادرشدهرم تلفن دست میگیره با حالت پرخاشگرانه همه تقصیرا رو گردن من میندازه یه مختصر جوابی هم که با احترام میدم ازش سو استفاده میکنه مثلا تو جروبحث میگه من دیکه در مورد هیچ موضوعی باهات حرف نمیزنم منم با احترام بهش میگم خب اگه نمی خواهید نزنید بهش بر میخوره و دفعه بعدی متلک بارم میکنه ! مادرشدهرم در گذشته زندگی سختی داشته به گفته خودش !کلا ۷ سالی که عروسشون شدم همیشه از خونواده شوهرش بدگویی میکنه در صورتی که من با چشم خودم دیدم بهش خوبی خیلی میکنن احترامشم دارن ! خودش بمن میکف من خونواده شوهرم دوس ندارم نمیذارم اول تا حالا بچه هام با اونا بگردن اونوقت چقدر وقت پیش زنگ زده بود خونم گله میکرد چرا بچت دیرباما باز میشه بهش گفنم تو که اخلاق بچه منو میدونی با همه دیر باز میشه زمان میبره با ینفر یکی بشه مادرشدهرم میکه ن تو یادش میدی خیلی از اخلاقای پسرمم دست تو هست میگم شما اخلاق پسرتم میدونی میگه ن تو یادش میدی!خلاصه روز بروز دارم دیونه میشم از حرفاش هفته ای یبار میرم پدرشدهرم محاکمم میکنه چرا نمیای در مورد حرفایی که مادرشدهرم میزنه بی اطلاع هس ولی اگه اطلاع هم داشته باشه هنیشه طرفدار مادرشدهرم هس اینم بگم مادرشدهرم خیلی خیلی با سیاسته همه زنگایی که بمن میزنه گله که میکنه یواشکی هست میکه زنونه باید بگم نباید مرد بفهمه من یبار به شوهرم گفتم شوهرمم سربع زنگ به مادرش زد گف مادرشدهرم گف چرا گفتی من اگه بخوام میتونم پسر مو بر علیه تو بکنم ولی اینکارو نمیکنم از ترفند های روانشناسی هم استفاده کردم مثلا بهم گفتن از مادرشوهرت پیش شوهرت تعریف کن یا به مادرشوهرت توجه کن همه اینا رو استفاده کردم دیدم بیشتر ازم سو استفاده کردن مثلا اگه کمکش میکردم اینو وظیفه من دونستن یا هر کاری کردم به چشم نیومد، خلاصه بگم که کلا خانواده خودخواه خودبین هستن تقصیرا گردن دیگران میندازن اینم اضافه کنم مادرشدهرم یکی از باعث و بانی های طلاق خواهرش هم شد چندباری هم دیدم زندگی دخترشم خراب کرده البته زندگی خودمم همین طور جالبه همیشه هم میگه تقصیر من نیس دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیکنن یه مسئله دیگم هس که شب یلدا والدین منو باغشون دعوت کردن به پدر من گفتن جوجه بگیر درست کنیم یعنی شام با پدر من که مهمون بود بود واقعا جلوی خونوادم سنگ رو یخ شدم به شوهرمم گفتم حساب کن اونم مثل مادرش هست گف ول کن!مادرشدهرم اگه شامی چیزی به مهمون بده مثل فلافل و پیتزا چیزی پول اون غذا رو از حلقوم طرف میکشه بیرون !من خیلی با اینا فاصله فرهنگی دارم الان خواهشا بهم بگید چکار کنم اعصابم داغون داغون گاهی اوقات پانیک میشم
چهارشنبه، 1 ارديبهشت 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: زینب علی پور
موارد بیشتر برای شما

فاطمه

طرز برخورد با خوانواده همسر

فاطمه ( تحصیلات : لیسانس ، 28 ساله )

باسلام مشکل اصلی من بر میگرده به خانواده همسرم چون ۷ سالی که ازدواج کردم اگه جروبحث و دعوا بوده همه رو گردن من انداختن شوهرمم یا در مقابلشون سکوت میکنه یا سریع اونا رو اگه ناحقم بگن تایید میکنه
خاله شوهرم تو گروهشون هرچی توهین و تحقیر بود بمن کرد بعد فحش بمن داد ولی من با احترام باهاش رفتار کردم شوهرمم با احترام بهش پیام داد ولی مادر شوهرم میگه تقصیر تو هس همه چیزی خواهر من عصبی بوده یه چیزی گفته تو نباید به شوهرت میکفتی پیامش بده بخاطر این نقصیرکار شدی خلاصه هر بحثی پیش میاد مادرشدهرم تلفن دست میگیره با حالت پرخاشگرانه همه تقصیرا رو گردن من میندازه یه مختصر جوابی هم که با احترام میدم ازش سو استفاده میکنه مثلا تو جروبحث میگه من دیکه در مورد هیچ موضوعی باهات حرف نمیزنم منم با احترام بهش میگم خب اگه نمی خواهید نزنید بهش بر میخوره و دفعه بعدی متلک بارم میکنه !
مادرشدهرم در گذشته زندگی سختی داشته به گفته خودش !کلا ۷ سالی که عروسشون شدم همیشه از خونواده شوهرش بدگویی میکنه در صورتی که من با چشم خودم دیدم بهش خوبی خیلی میکنن احترامشم دارن !
خودش بمن میکف من خونواده شوهرم دوس ندارم نمیذارم اول تا حالا بچه هام با اونا بگردن اونوقت چقدر وقت پیش زنگ زده بود خونم گله میکرد چرا بچت دیرباما باز میشه بهش گفنم تو که اخلاق بچه منو میدونی با همه دیر باز میشه زمان میبره با ینفر یکی بشه مادرشدهرم میکه ن تو یادش میدی خیلی از اخلاقای پسرمم دست تو هست میگم شما اخلاق پسرتم میدونی میگه ن تو یادش میدی!خلاصه روز بروز دارم دیونه میشم از حرفاش هفته ای یبار میرم پدرشدهرم محاکمم میکنه چرا نمیای در مورد حرفایی که مادرشدهرم میزنه بی اطلاع هس ولی اگه اطلاع هم داشته باشه هنیشه طرفدار مادرشدهرم هس
اینم بگم مادرشدهرم خیلی خیلی با سیاسته همه زنگایی که بمن میزنه گله که میکنه یواشکی هست میکه زنونه باید بگم نباید مرد بفهمه من یبار به شوهرم گفتم شوهرمم سربع زنگ به مادرش زد گف مادرشدهرم گف چرا گفتی من اگه بخوام میتونم پسر مو بر علیه تو بکنم ولی اینکارو نمیکنم
از ترفند های روانشناسی هم استفاده کردم مثلا بهم گفتن از مادرشوهرت پیش شوهرت تعریف کن یا به مادرشوهرت توجه کن همه اینا رو استفاده کردم دیدم بیشتر ازم سو استفاده کردن مثلا اگه کمکش میکردم اینو وظیفه من دونستن یا هر کاری کردم به چشم نیومد،
خلاصه بگم که کلا خانواده خودخواه خودبین هستن تقصیرا گردن دیگران میندازن
اینم اضافه کنم مادرشدهرم یکی از باعث و بانی های طلاق خواهرش هم شد چندباری هم دیدم زندگی دخترشم خراب کرده البته زندگی خودمم همین طور جالبه همیشه هم میگه تقصیر من نیس دیوار کوتاه تر از من پیدا نمیکنن
یه مسئله دیگم هس که شب یلدا والدین منو باغشون دعوت کردن به پدر من گفتن جوجه بگیر درست کنیم یعنی شام با پدر من که مهمون بود بود واقعا جلوی خونوادم سنگ رو یخ شدم به شوهرمم گفتم حساب کن اونم مثل مادرش هست گف ول کن!مادرشدهرم اگه شامی چیزی به مهمون بده مثل فلافل و پیتزا چیزی پول اون غذا رو از حلقوم طرف میکشه بیرون !من خیلی با اینا فاصله فرهنگی دارم
الان خواهشا بهم بگید چکار کنم اعصابم داغون داغون گاهی اوقات پانیک میشم


مشاور: زینب علی پور

 
 با سلام به شما دوست عزیز:

 وقتی که نوع رفتار مادر شوهر شما به این اندازه زندگی شما را تحت تاثیر می گذارد بهترین راه این است که مقداری از او فاصله بگیرید، بهتر است نوع رفتار و عمل خود را با سیاست و حساب شده   انجام دهید که مساله جدیدی برایتان پیش نیاید.

 البته این بدان معنا نیست که بی احترامی نصبت به او داشته باشید. منظور از فاصله گرفتن یعنی اینکه وقتی قرار است به منزل آن ها بروید زمان کمتری در آن جا بمانید، یا لازم نیست سر درد و   دل را باز کنید و هر حرفی جلو او بزنید که بعدا بر علیه شما استفاده شود، در کارهایی که زیاد به شما ارتباط ندارد دخالت نکنید وقتی نزد او هستید خود را مشغول کارها کنید که کمتر ارتباط کلامی   با او داشته باشید، دوباره تکرار می کند این کارها بدین معنا نیست که بی احترامی کنید.

 گاهی اوقات توجه بیش از اندازه به کسی جواب عکس می دهد شاید بی تفاوتی به او راه بهتری باشد البته انسان باید موقعیت شناس باشد شما هر اندازه پیش بهترین روانشناس یا بهترین   مشاوره بروید اگر نتوانید خودتان موقعیت ها را خوب تحلیل کنید نمی توانید موفق شوید این به این دلیل است شما در موقعیت قرار دارید نه روانشناس و مشاور.

 وقتی نوع رفتار های آن ها را می دانید از قبل به خانواده خود بگویید که این گونه اذیت نشوید خیلی راحت پدر بزرگوار شما می توانست به بهانه ای به مهمانی نیایند. یا وقتی مادر شوهر شما   شروع به گله گذاری تلفنی می کند با احترام بهانه بیاورید که مثلا ببخشید می توانید زمان دیگری را تماس بگیرید که مثلا برنجم روی گاز است یا بهانه های دیگر که البته به گونه ای که ناراحت   نشود. پس سعی کنید اجازه ندهید که گله گذاری را ادامه دهد خود را بی تفاوت نشان دهید؛ درست است خیلی سخت است که فردی هر آنچه بخواهد به انسان بگوید و آدم خود را به تفاوتی   بزند اما مطمئن باشید که حتما جواب می دهد. شما در هر صورت نمی توانید مادر شوهرتان را تغییر بدهید اما خودتان را می توانید.

 در مورد همسرتان هم همین گونه بحث و جدل فایده ای ندارد؛ غیر از اینکه زندگی خود را خراب کنید او هم نمی تواند کار خاصی بکند، به هر حال او مادرش است اگر قرار است کاری انجام دهد   یعنی باید بی احترامی به مادرش کند و مطمئنا فایده ای در نوع رفتار مادرش هم ندارد. مطمئن باشید خود همسرتان کاملا به نوع رفتار زشت مادرش آگاهی دارد.

 سعی کنید پایایه زندگی خود را محکم کنید رابطه خود را با همسرتان عاشقانه کنید ارتباط جنسی خود را با او بیشتر کنید محبت به همسر می تواند تکیه گاه محکمی برای خود درست کنید وقتی     همسرتان نوع رفتار شما را نصبت به خود ببیند مطمئنا در مواقعی که مشکلی بین شما و مادرش پیش بیاید بدون اینکه شما بگویید از شما دفاع خواهد کرد.

 پس به زندگی خود توجه بیشتری داشته باشید و اجازه ندهید مسائل بیرونی بخواهد زندگی شما را خراب کند.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.