ناشناس

پسر نوجوانم حرفم رو گوش نمی ده؛ چه کنم؟

سلام خسته نباشی. چند مدتی هست پسرم بطور عجیبی فریاد میزنه خشمگین میشه. حرف مادر و پدرم رو قبول نداره. دوستانش رو فقط آدم های منطقی میدونه. چند وقتیه هم هست متوجه شدم تو اینترنت با دختر حرف میزنه. واقعا کم آوردم. همیشه گریه میکنم چرا این پسر اینجوری شد. پسر خوبی بود بچه ممتاز مدرسه الانم هست. ولی گوشیشو با هزار ترفند رمزشو باز کردم میخونم میبینم. حرف از فرار ازخونه، خود کشی میکنه. تازگیا هم که باهاش حرف میزنم بهم فحش میده منم تندی میکنم باهاش دست بهم بلند میکنه. پدرش هم که کلا بی مسئولیت هست. چه برسه به فرزندانش برسه. زندگی خرج و مخارج بچه ها رو دوش منه. خیلی افسرده شدم و سردرگمم. چه کنم خیلی نگران پسرم هستم 17 سال سن داره. هیچی هم براش کم نزاشتم همیشه هم کنارش هستم ولی نمیدونم چی شد که اینجوری شده. خیلی نیازمند راهنمایی شما هستم. در ضمن هر چی من میگم میگه خفه شو تو دشمن من هستی نمیخوامت و... چه کنم؟
چهارشنبه، 2 تير 1400
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: سیده نرجس رضایی
موارد بیشتر برای شما

ناشناس

پسر نوجوانم حرفم رو گوش نمی ده؛ چه کنم؟

ناشناس ( تحصیلات : دیپلم ، 32 ساله )

سلام خسته نباشی. چند مدتی هست پسرم بطور عجیبی فریاد میزنه خشمگین میشه. حرف مادر و پدرم رو قبول نداره. دوستانش رو فقط آدم های منطقی میدونه. چند وقتیه هم هست متوجه شدم تو اینترنت با دختر حرف میزنه. واقعا کم آوردم. همیشه گریه میکنم چرا این پسر اینجوری شد. پسر خوبی بود بچه ممتاز مدرسه الانم هست. ولی گوشیشو با هزار ترفند رمزشو باز کردم میخونم میبینم. حرف از فرار ازخونه، خود کشی میکنه. تازگیا هم که باهاش حرف میزنم بهم فحش میده منم تندی میکنم باهاش دست بهم بلند میکنه. پدرش هم که کلا بی مسئولیت هست. چه برسه به فرزندانش برسه. زندگی خرج و مخارج بچه ها رو دوش منه. خیلی افسرده شدم و سردرگمم. چه کنم خیلی نگران پسرم هستم 17 سال سن داره. هیچی هم براش کم نزاشتم همیشه هم کنارش هستم ولی نمیدونم چی شد که اینجوری شده. خیلی نیازمند راهنمایی شما هستم. در ضمن هر چی من میگم میگه خفه شو تو دشمن من هستی نمیخوامت و... چه کنم؟


مشاور: سیده نرجس رضایی

سلام همراه گرامی

 نگرانی شما دباره نوجوان تان قابل درک است. اما همانطور که می دانیم نوجوانی سن بلوغ و بحران است و در عین حال سن خامی و کم تجربه گی. با توجه به سن فرزندتان و اینکه در اواسط بحران بلوغ است و پایان نوجوانی، سعی کنید تا می توانید خود را همراه نشان دهید نه مقابله گر.

در این سن، نوجوان همراهی والدین را می خواهد نه سد راه بودنشان. چرا که استقلال طلبی و غرور در این سن به اوج خود می رسد و از اینکه کنترل شوند و مدام امر و نهی به شدت بیزارند. سعی کنید بیشتر از اینکه او را چک کنید با دوستانشان و حتی خانواده آنها ارتباط بگیرید و او را به سمتی ببرید که ارتباطتان خانوادگی شود. لازم است با تک تک دوستانش دوستانه و دلسوزانه ارتباط بگیرید و بعد با بهترین گزینه که شرایط ارتباط خانوادگی وجود داشته باشد، ارتباط بگیرید. این گونه هم از وضعیت دوستانش مطلع شده اید و هم نشان داده اید همراهش هستید. 

در گام اول به یک بهانه ای، جشن کوچک و دوستانه ای مثلا بعنوان تشویق او به مناسبت کسب نمرات خوب در امتحانات، در حضور شوهرتان، دوستانش را به منزل خود دعوت کنید و پس از آن شما و همسرتان نه به حالت سین جین کردن، بلکه به عنوان آشنایی با دوستانش هم صحبت شوید. به این منظور شما و همسرتان می توانید با واژه های خاله جان یا عمو جان اهل کجا هستید یا پدرتان چه کاره است و از این قبیل سوالات سر بحث را باز کنید. باز هم تاکید می کنم نوع سوالات و برخورد شما نباید احساس عدم امنیت به فرزندتان دهد.

فعلا همین راهکار را پیش بگیرید، ببینیم در ادامه چه اتفاقی پیش خواهد آمد.

موفق باشید



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.