ناشناس ناشناس
بی مهری پدر و مادر؛ رفتارم با چنین والدینی چگونه باشد؟
سلام و عرض ادب.
بنده یک دختر 32 ساله و مجرد هستم. من در خانوادهای بزرگ شده ام که والدینم فکر میکنند تنها نیاز بشر نیاز به خوراک، پوشاک و مسکن است. پدر و مادر و به ویژه مادر فوق العاده بی مهر و محبتی دارم. مادرم حتی از یخچال های قطب هم سرد تر و بی مهر تر است. کلام و رفتار محبت آمیز و همدلی و دلگرمی دادن در خانه ما هیچ معنایی ندارد. جالب اینجاست که مادرم همیشه میگفت و میگوید که من زن سیاستمداری نیستم که چرب زبانی کنم و قربان صدقه همسر و فرزندانم بروم اما حرف هایی که باعث رنجش خاطر میشود را به راحتی به زبان می آورد.
هروقت شاهد مکالمات دوستانم با پدر و مادرشان هستم برایم سوال هست که چطور آنها با محبت صحبت کردن را بلد هستند و ما نه... عباراتی مثل "جان"، "عزیزم" و ... هیچ وقت در مکالمات ما استفاده نمیشود در عوض جملاتی مثل "دهنت رو ببند"، :تو چی میفهمی...؟"، "خودت رو مسخره گیر آوردی..." و از این دست از جملات به راحتی شنیده میشود.
به شخصه اینقدر محبت و گرمی در خانه ندیدم که خودم هم به هیچ عنوان "نمیتوانم" به پدر و مادرم محبت کنم و از کلام محبت آمیز استفاده کنم.
پدر و مادر من همیشه ابراز به مظلوم بودن میکنند و حس قربانی شدن دارند و حتی از مادرم شنیدم بچه های دیگران چقدر به پدر و مادرشان محبت میکنندو انها را دوست دارند ولی بچه های ما نه ... و من اطمینان دارم که از من و خواهرانم ناراضی است. اما من معتقدم مهر و محبت باید دو طرفه باشد، وقتی من همیشه در خانه احساس تنهایی میکنم، وقتی نه تنها محبتی نمیبینم، بلکه اگر در رابطه با مشکلاتی که دارم در خانه صحبت کنم مورد سرزنش یا سرکوب شدن قرار میگیرم، چون اعضای خانواده من به هیچ عنوان همدلی کردن را بلد نیستن ولی سرکوب کردن رو خیلی خوب از بر هستند. همین عدم همدلی باعث شده که اکثر اواقات از مشکلاتم هیچ صحبتی نکنم و سکوت کنم.مشکل و سوال اصلی من این است که با رنجشی که از والدین دارم واقعا نمیتوانم قلباً به آنها محبت کنم، هدفم ظلم به آنها نیست و میدانم نباید رفتاری داشته باشم که موجب رنجش آنها شود ولی توانایی محبت کردن واقعی را ندارم. آیا با این وجودخدا از من ناراضی ست؟ آیا محبت نکردن به والدین موجب عذاب اخروی برای من است؟ آیا حق ندارم از پدر و مادرم دلگیر باشم...؟
مشاور: سیدحسین خاتمی
علیکم السلام.
خداوند به انسان هایی که سختیها و بی مهری ها و اخلاق نامناسب دیگران را تحمل می کند بیشتر توجه کرده و جایگاه رفیعتری در دنیا و آخرت برای او در نظر میگیرد... اگر به داستان زندگی علمی ربانی و عرفا توجه کنید آنها نیز با این مشکلات در اطراف خود روبرو بودند و با تحمل آن مشکلات بوده که توانستند به مقامات بالای اخلاقی و عرفانی برسند... ضمن آنکه همه ما در برخورد با هر انسانی باید اقتضائات فکری و اخلاقی و علمی آنها را در نظر بگیریم...
هر انسانی در یک فضای فرهنگی و اخلاقی و استدلالی قرار دارد که گاهی رفتارش باعث آسیب دیدن اطرافیان می شود، هر انسانی اخلاقی دارد که نشات گرفته از خوشی ها و ناخوشی های زندگی اش بوده است، با طرز تفکری بزرگ شده است و نگاه خاصی به مسائل دارد... اینجاست که برخی نگاهها و جهتگیری ها با یکدیگر موافق و مخالف می شوند و به اختلاف می خورند. در خصوص پدر و مادر ما موظف به احترام صددرصدی هستیم و اگر با اختلافی مواجه شدیم باید نظر و رفتار والدین را بر خورد ارجح بدانیم و تمام و کمال به ایشان احترام گذاشته و محبت کنیم. البته نه به این معنا که آنها را از نظر فکری پایین تر از خودمان بدانیم و با حالت ترحم رفتار کنیم، بلکه باید آنها را بالاتر از خودمان تصور کنیم و به خاطر مقامی که دارند آنها را شایسته تقدیر و محبت بدانیم و در کنار آن از خداوند بهترین مقامات را درخواست کنیم...
انشالله در پناه خداوند مهربان باشید