سلام. خسته نباشید.می خواستم اگه می شه در باره اسرار تحدی در قرآن مطالبی بدونم.

سلام. خسته نباشید.می خواستم اگه می شه در باره اسرار تحدی در قرآن مطالبی بدونم.
سه‌شنبه، 6 اسفند 1387
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

سلام. خسته نباشید.می خواستم اگه می شه در باره اسرار تحدی در قرآن مطالبی بدونم.

( تحصیلات : لیسانس ، 21 ساله )

سلام. خسته نباشید.می خواستم اگه می شه در باره اسرار تحدی در قرآن مطالبی بدونم.


مشاور: مدیریت محتوا

سلام دوست من ممنون از مشاوره شما با راسخون جواب شما: تحدي به معناي هم آورد خواستن است قرآن مكررا ناباوران را به مبارزه وهماوردي خوانده، گويد: «اگر باور نداريد كه اين قرآن سخن خدا باشد و گمان مي بريد ساخته و پرداخته دست بشر است، هرآينه آزمايش آن آسان است، سخن دانان و سخن وران خود را واداريد تا در اين راستا نيروي خود را به كار گيرند وسخني هم چون قرآن، زيبا و شيوا، محكم و استوار، و حكمت وار، بسازند و ارائه دهند، ولي هرگز چنين اقدامي نتوانيد كرد، زيرا به خوبي مي دانيد كه قرآن همانندسخن بشر نيست». مراحل تحدي قرآن در چند مرحله، تحدي و هم آورد خواستن خود را مطرح كرده: 1. نخست به طور مطلق سخني همانند قرآن بياورند: «ام يقولون تقوله، بل لا يؤمنون فلياتوا بحديث مثله ان كانوا صادقين[1]، آيامي گويند: آن را بر بافته ؟ (نه) بلكه باور ندارند! پس سخني همانند آن بياورند، اگرراست مي گويند». 2. سپس به اندازه ده سوره را مطرح نمود هرچند كوچك باشند: «ام يقولون افتراه، قل فاتوا بعشر سور مثله مفتريات وادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كن تم صادقين[2]، آيا مي گويند كه آن را به دروغ به ما نسبت داده است ؟ بگو: پس همانند ده سوره آن، حتي اگر افترا گونه باشد بياوريد و هر كس را كه خواهيد (به شهادت و داوري) بخوانيد، اگر راست مي گوييد». 3. آن گاه، براي آن كه از اعتبار مدعيان بكاهد، پيش نهاد كرده كه يك سوره همانندقرآن بياورند: «ام يقولون افتراه، قل فاتوا بسورة مثله، و ادعوا من استطعتم من دون اللّه ان كنتم صادقين[3]، اگر راست مي گوييد، همانند يك سوره آن بياوريد». 4. و براي آخرين بار، با قاطعيت هرچه تمام تر، عجز و ناتواني نهايي آنان را اعلام نمود: «و ان كنتم في ريب مما نزلنا علي عبدنا فاتوا بسورة من مثله، وادعوا شهداكم من دون اللّه ان كنتم صادقين فان لم تفعلوا و لن تفعلوا، فاتقوا النار التي وقودها الناس و الحجارة اعدت للكافرين[4]، اگر ناباوريد نسبت به آن چه بر بنده خويش فروفرستاده ايم، پس همانند يك سوره آن بياوريد، يا سوره اي از هم چون فردي بياوريدو اگر (چنين كاري را) نكرديد و هرگز نتوانيد كرد، پس پروا كنيد از آتشي كه فروزنده آن آدميان و سنگ خارا مي باشد و براي كافران آماده گرديده است». در اين آيه ذكر آدميان در كنار سنگ خارا كنايه از آن است كه آدميان فاقد شعور وتهي از خرد و انديشه، هم چون سنگ خارا بوده و در كنار آن قرار دارند و در آتش سرسختي مي سوزند. 5. آن گاه و پس از اين تجربه تلخ و ناگوار براي ناباوران، روي سخن را به توده بشريت كرده، برابر ابديت اعجاز و تحدي قرآن را اعلام نموده است: «قل لئن اجتمعت الا نس و الجن علي ان ياتوا بمثل هذا القرآن لا ياتون بمثله و لو كان بعضهم لبعض ظهيرا[5]، بگو: اگر تمامي انس و جن (كه در بستر تاريخ قرارگرفته اند) گرد هم آيند و بخواهند همانند اين قرآن بياورند، هرگز نتوانند، گرچه همگي پشت در پشت يك ديگر قرار گيرند». نكته جالب در آيات تحدي به ويژه دو آيه اخير، نكته جالبي وجود دارد كه سر اعجاز را بيش از هر چيز روشن و مبرهن مي سازد در آيه 24 سوره بقره عبارت «ولن تفعلوا» اخبار ازآينده به صورت مطلق است بدين معنا كه هرگز و براي ابديت هم آوردي با قرآن نيايد، در سوره اسرا آيه 88 نيز همه جهانيان را از هم آوردي با قرآن ناتوان دانسته است اين يك اخبار غيبي است كه جز از زبان «عالم الغيب والشهادة» امكان صدور ندارد هر نيرومند و صاحب هنري كه در مقام تحدي و هم آوردي برآيد، حداكثر مي تواند هم آوردان معاصر و مجاور خويش را تا حدودي بشناسد و باشناخت اندازه توانايي آنان و مقايسه با توانايي خويش، خود را برتر بداند ولي هرگزكسي جرات آن را ندارد كه براي آينده و براي همه جهانيان، خود را برتر شمارد، زيراشناختي به آيندگان و همه جهانيان نمي تواند داشته باشد. ولي قرآن اين شهامت را نشان داده و با كمال جرات ناتواني بشريت را در مقابله با قرآن براي هميشه و براي همه جهانيان در پهناي تاريخ اعلام نموده، كه اين جرات و شهامت بزرگ ترين دليل اعجاز قرآن است علاوه برآن كه خود يكي ازبزرگ ترين اخبار غيبي قرآن به شمار مي رود، چنان كه گذشت. دامنه تحدي همان گونه كه متذكر شديم تحدي و هم آورد خواستن قرآن فراگير است، همه جهانيان را شامل مي شود و دامنه آن براي هميشه گسترده است، همان گونه كه براي ديروز بوده براي امروز و فردا نيز پابرجا است ولي برخي را گمان است كه تحدي قرآن مخصوص همان دوره اول بوده، مخاطبين آن عهد مورد تحدي قرار گرفته اند واين امر تا امروز گسترش ندارد، گرچه دليل اعجاز قرآن ـ كه همان عجز عرب آن روزاست ـ براي هميشه است يعني امروزه براي اثبات اعجاز قرآن، به عجز فصحاي عرب معاصر نزول كه از مقابله و معارضه با آن ناتوان بودند، استدلال بايدكرد، و هرگز فصحا و سخن دانان همه دوره ها مورد تحدي قرار نگرفته اند نويسنده مصري معروف «بنت الشاطي» چنين مي گويد: «معيار تحدي قرآن همان عجز فصحاي عرب در عصر بعثت است ولي دليل اعجاز آن براي هميشه است و عرب و عجم راشامل مي باشد عجز سخن سنجان عصر اول ـ كه اصل بلاغت و فصاحت اند ـ برهان قاطعي است براي روشن شدن مساله تحدي» [6] يعني عجز سخن وران آن روز كفايت مي كند و نيازي به پا برجا بودن موضع تحدي قرآن تا امروز نيست. شايد نويسنده يادشده بيم آن داشته كه اگر گفته شود قرآن هم چنان در موضع تحدي خود پابرجا است، به ناگاه آتش كفر و الحاد ـ كه در ميان سخن دانان عرب كم نيست ـ زبانه كشد، در صدد مقابله برآمده و همانند قرآن سخني موزون و استوارارائه دهند و در پي آن بزرگ ترين پايه و ستون استوار دعوت اسلامي، از هم فروريزد ولي او بايد مطمئن باشد كه چنين اتفاقي نخواهد افتاد، زيرا قرآن بر اسلوب ويژه اي استوار است كه هرگز سخن بشري نمي تواند به آن برسد و حتي نمي تواندنزديك آن گردد، چون كه اعجاز قرآن تنها بر شيوه بياني آن استوار نيست، بلكه مجموعه لفظ و معنا، معيار اعجاز مي باشد جمال لفظ و كمال معنا، زيبايي وفريبايي عبارات، در كنار بلنداي افق محتوا قرار گرفته است كدام دانش ور و سخن ورتوانايي است كه بتواند چنين مفاهيم عاليه و نوآوري هاي وسيع و گسترده را در همه زمينه هاي معرفتي و شناختي، در چنين قالب هاي موزون و دل كش و داراي جذبه معنوي و روحاني در آورد و ساختاري چنين مستحكم و استوار در عين زيبايي منظرارائه دهد؟ تلاش در اين راه سرانجامي جز رسوايي نخواهد داشت! در عرصه تاريخ مواضع عبرت فراواني وجود دارد كساني در صدد معارضه باقرآن برآمده اند، اما آن چه ارائه كرده اند نه تنها همانند قرآن نبوده، بلكه از درجه كلام معمولي هم فروتر افتاده است و جز عار و ننگ دست آوردي براي خود فراهم نساخته اند هر كه با خود بيانديشد تا اين تجربه هاي تلخ تاريخ را تكرار نمايد، ومواضع عبرت آن را درست ننگرد، پس اگر شرمنده خويش نگشت هرچه خواست انجام دهد «من جرب المجرب حلت به الندامة، هر كه آزمون شده اي را آزمون كند، جز پشيماني دست آوردي نخواهد داشت». دكتر عبداللّه دراز در اين زمينه گويد: «هر كه شك و ترديدي دارد و گمان مي بردكه در ميان سخن دانان كساني هستند كه توانايي هم آوردي با قرآن را دارند، مي تواندبه آساني آن را آزمايش كند، به ادبا و سخن دانان عصر خويش مراجعه و از آنان پرسش نمايد: آيا كسي از شما توانايي هم آوردي با قرآن را دارد؟ اگر گفتند: آري «لونشا لقل نا مثل هذا[7]، اگر بخواهيم مي توانيم همانند آن بياوريم» ! پس به آنان بگويد: «هاتوا برهانكم[8]، شاهد صدق اين مدعي را ارائه دهيد» و اگرگفتند: «لا طاقة لنا به[9]، ما را توانايي آن نيست» پس به آنان بگويد: چه شهادتي بر اعجاز بالاتر از اظهار ناتواني است ؟آن گاه به تاريخ رجوع كند و از آن بپرسد: «ما بال القرون الا ولي[10]، حال گذشتگان چگونه بوده است؟» هرآينه تاريخ پاسخ خواهد داد كه هيچ كس سر خود را در مقابل قرآن نيفراشته است و آن گروه ناچيزي كه سر به سوي قرآن تافتند، با رسوايي و بار ننگ بازگشتند و روزگار برآثار آنان خط بطلان كشيد و به دست فراموشي سپرد».[11] تحدي در برتري سخن گاه گفته مي شود كه توانايي در صنعت سخن وري و قدرت بيان در همه مردم يك سان نيست و اين قدرت بر حسب ذوق و سليقه و نحوه انديشه و بينش هرانسان تفاوت مي كند هر فرد از افراد انساني مواهب و يافته هايي ويژه خود دارد كه ساختار و شخصيت دروني او را تشكيل داده است هر نويسنده يا صاحب سخني گوشه اي از يافته هاي شخصي خويش را ـ كه ويژه خود او است ـ ارائه مي دهد «ازكوزه برون هر آن طراوت كه در اوست» ازاين رو شيوه هاي گفتاري و نوشتاري هرنويسنده با ديگري هم سان نخواهدبود لذا چگونه مي توان مردم را به تحدي (هم آوردي با قرآن) خواند «فلياتوا بحديث مثله» [12] در صورتي كه آنان ازهم آوردي با يك ديگر نيز عاجزند؟!. ولي پوشيده نباشد كه هم آوردي خواستن (تحدي) در آن نيست كه سخني هم سان و همانند سخن خدا بياورند گونه اي كه در شيوه بيان و نحوه تعبير كاملاهمانند باشد، زيرا اين گونه همانندي جز با تقليد امكان پذير نيست[13] بلكه مقصود از «تحدي» آوردن سخني است كه هم چون قرآن از نظر معنويت داراي جاي گاهي ارجمند و والايي بوده و در درجه اعلاي بلاغت و فصاحت قرارگرفته باشد، سخني توانا و قدرت مند، رسا و گويا، با محتوايي بلند و متين و استوارباشد علماي بيان طبق معيارهاي مشخص، درجات رفعت و انحطاط هر كلامي رامعين ساخته اند و برتري كلامي بر كلام ديگر با همين معيارها مشخص مي گردد درعلم «بلاغت» به تفصيل از آن معيارها سخن گفته شده است. -------------------------------------------------------- [1]. طور 52: 34 ـ 33. [2]. هود 11: 13. [3]. يونس 10: 38. [4]. بقره 2: 24 ـ 23. [5]. اسرا 17: 88. [6]. عايشه بنت الشاطئ، الاعجاز البياني، ص 66 ـ 65. [7]. انفال 8: 31 اين آيه نقل كلام مشركين است كه در آن روزگار گفتند و خود را رسوا ساختند. [8]. بقره 2: 111. [9]. بقره 2: 286. [10]. طه، 20: 51. [11]. ر ك: عبداللّه دراز، النبا العظيم، ص 75 نمونه هايي از آن رسوايي ها را در التمهيد، ج4، ص 227 به بعدآورده ايم. [12]. طور 52: 34. [13]. چنان چه مسيلمه كذاب و برخي ديگر همين كار تقليدي را انجام داده، خود را رسوا ساخته اند ر ك: التمهيد، ج 4، ص 228 و 257. ضمنا اگر اطلاعات کاملی درباره ی مقالات تحدی بخواهید می توانید به آدرسهای زیر رجون کنید: http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3958&level=4&subid=3958 http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3959&level=4&subid=3959 http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3960&level=4&subid=3960 http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3961&level=4&subid=3961 http://www.andisheqom.com/Files/quranshenasi.php?idVeiw=3962&level=4&subid=3962 موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.