سلام فلسفه سنګ زدن به خانه شیطان چیست و اساسا در پاسخ به کسانی که این کار را بدعت و یک عمل خرافی قلمداد...
سلام
فلسفه سنګ زدن به خانه شیطان چیست و اساسا در پاسخ به کسانی که این کار را بدعت و یک عمل خرافی قلمداد میکنند چه باید ګفت؟
مشاور: hassan najafi
دوست گرامی شما می توانید متن زیر را مطالعه نمایید : فلسفه اعمال حج چیست؟ جواب: سفر حج، در حقیقت یک هجرت بزرگ است، یک سفر الهى است، یک میدان گسترده خودسازى و جهاد اکبر است. مراسم حج، در واقع عبادتى را نشان مى دهد که عمیقاً با خاطره مجاهدات «ابراهیم»(علیه السلام)و فرزندش «اسماعیل»(علیه السلام) و همسرش «هاجر» آمیخته است، و ما اگر در مطالعات خود در مورد اسرار حج، از این نکته غفلت کنیم، بسیارى از مراسم آن به صورت معما در مى آید، آرى، کلید حل این معما توجه به این آمیختگى عمیق است. هنگامى که در قربانگاه، در سرزمین «منى» مى آئیم، تعجب مى کنیم این همه قربانى براى چیست؟ اصولاً مگر ذبح حیوان مى تواند حلقه اى از مجموعه یک عبادت باشد؟! اما هنگامى که مسأله قربانى ابراهیم(علیه السلام) را به خاطر مى آوریم که عزیزترین عزیزانش، و شیرین ترین ثمره عمرش را در این میدان در راه خدا ایثار کرد، و بعداً سنتى به عنوان قربانى در «منى» به وجود آمد، به فلسفه این کار پى مى بریم. قربانى کردن، رمز گذشت از همه چیز در راه معبود است، قربانى کردن، مظهرى است براى تهى نمودن قلب از غیر یاد خدا، و هنگامى مى توان از این مناسک بهره تربیتى کافى گرفت که تمام صحنه ذبح اسماعیل(علیه السلام) و روحیات این پدر و پسر به هنگام قربانى، در نظر مجسم شود، و آن روحیات در وجود انسان پرتو افکن گردد. هنگامى که به سراغ «جمرات» (سه ستون سنگى مخصوصى که حُجّاج در مراسم حج آنها را سنگباران مى کنند و در هر بار هفت سنگ با مراسم مخصوص به آنها مى زنند) این معما در نظر ما خودنمائى مى کند که پرتاب این همه سنگ به یک ستون بى روح، چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟ و چه مشکلى را حل مى کند؟ اما هنگامى که به خاطر مى آوریم اینها یاد آور خاطره مبارزه ابراهیم(علیه السلام)قهرمان توحید با وسوسه هاى شیطان است که سه بار بر سر راه او ظاهر شد و تصمیم داشت او را در این میدان «جهاد اکبر»، گرفتار سستى و تردید کند، و هر بار ابراهیم قهرمان(علیه السلام) او را با سنگ از خود دور ساخت، محتواى این مراسم روشن تر مى شود. مفهوم این مراسم این است که همه شما نیز در طول عمر، در میدان جهاد اکبر، با وسوسه هاى شیاطین روبرو هستید، و تا آنها را سنگ سار نکنید و از خود نرانید پیروز نخواهید شد. اگر انتظار دارید: خداوند بزرگ همان گونه که سلام بر ابراهیم(علیه السلام) فرستاده و مکتب و یاد او را جاودان نموده، به شما نظر لطف و مرحمتى کند، باید خط او را تداوم بخشید. و یا هنگامى که به «صفا» و «مروه» مى آئیم و مى بینیم گروه، گروه مردم از این کوه کوچک به آن کوه کوچکتر مى روند، و از آنجا به این باز مى گردند، و بى آن که چیزى به دست آورده باشند، این عمل را تکرار مى کنند، گاه مى دوند، و گاه راه مى روند، مسلماً تعجب مى کنیم که این دیگر چه کارى است، و چه مفهومى مى تواند داشته باشد؟! اما هنگامى که به عقب بر مى گردیم، و داستان سعى و تلاش آن زن با ایمان «هاجر» را براى نجات جان فرزند شیرخوارش اسماعیل(علیه السلام) در آن بیابان خشک و سوزان، به خاطر مى آوریم، که چگونه بعد از این سعى و تلاش، خداوند او را به مقصدش رسانید، چشمه «زمزم» از زیر پاى نوزادش جوشیدن گرفت، ناگهان چرخ زمان به عقب بر مى گردد، پرده ها کنار مى رود، و خود را در آن لحظه در کنار «هاجر» مى بینیم، و با او در سعى و تلاشش همگام مى شویم که در راه خدا بى سعى و تلاش، کسى به جائى نمى رسد! و به آسانى، مى توان از آنچه گفتیم، نتیجه گرفت که: «حج» را باید با این رموز تعلیم داد، و خاطرات ابراهیم(علیه السلام) و فرزند و همسرش را گام به گام تجسم بخشید، تا هم فلسفه آن درک شود و هم اثرات عمیق اخلاقى حج در نفوس حُجّاج پرتوافکن گرددکه بدون آن آثار، قشرى بیش نیست.(1) 1. تفسیر نمونه، جلد 19، صفحه 141.