با سلام خسته نباشيد من با 29 سال سن و مدرك ليسانس كشاورزي تو زندگيم دچار سرگرداني هستم نه كار...
با سلام
خسته نباشيد من با 29 سال سن و مدرك ليسانس كشاورزي تو زندگيم دچار سرگرداني هستم
نه كار دارم نه زندگي كارم شده خوردن و خوابيدن و تدريس مكالمه زبان انگليسي به يكي دو تا شاگرد خصوصي و گاهي نوشتن و خوندن شعر و مطالعه آزاد قبلا كار نقاشي مي كردم كارم خوب بود اما فهميدم كه نقاشي از ديدگاه اسلام به خصوص نقاشي چهره حرام هست بنابراين نقاشي رو رها كردم
شدم مثل يه آب راكد احساس مي كنم تمام درهاي به روم بسته هست احساس نااميدي و بي مصرف بودن دارم و منفي بافي دارم
مي دونم كه سستي و نا اميدي تو اسلام جايز نيست اما چكار كنم از اين حالت خارج بشم
مشاور: hassan najafi
خواهر گرامی در ابتدا به خاطر اطلاع از حکم فقهی و ترک عمل و اراده ای که داشتید به شما تبریک می گوییم مطمئن باشید خدا جزای این عمل خیر را به شما خواهد داد. به نظر می رسد هدف زندگی خود را گم کرده اید و هیچ آینده ای برای خود متصور نیستید. فلسفه حیات” یا “هدف زندگی” از مسائل مهم انسان شناسی و یکی از اساسی ترین موضوعات زندگی انسان است. اگر انسان نتواند دریابد که “هدف از حیات چیست” و پاسخی مناسب برای این پرسش نداشته باشد زندگی را پوچ و بی معنی خواهد یافت. همه فعالیت های آگاهانه و ناآگاهانه انسان زمانی مفهوم خواهد داشت که هدف نهایی از زندگی روشن باشد. هدف فرد از کار کردن، تحصیل علم، توالد و تناسل و حتی غذا خوردن، ادامه زندگی است و هدف از زندگی و ادامه آن، پایه نگرش و جهان بینی او محسوب می شود. با اندکی دقت می توان فهمید، هدفی که ما برای زندگی خود در نظر بگیریم همه زندگی ما را تحت الشعاع خود قرار می دهد، به عباتی دیگر به زندگی ما “جهت” و “معنی” می دهد. لذا اگر انسان ها در زندگی خود روش های متفاوتی دارند، به این دلیل است که هدف های متفاوتی را دنبال می کنند، هرقدر این هدف والاتر و ارجمندتر باشد، به همان اندازه زندگی انسان از ارزش و کیفیت عالی تری برخوردار خواهد شد، بنابراین سعادت و کمال انسان در گرو “شناخت هدف” و آگاهی از “فلسفه حیات” است اما معمولا آن قدر سرگرم به کارهای روزمره و ظواهر زندگی و کامیابی های مادی می شود که وی را از توجه به این مسئله اساسی باز می دارد. چه بسیار افرادی که سال ها در این دنیا زندگی می کنند اما هرگز به این اساسی ترین مسئله خود نمی اندیشند یا نسبت به آن بی اعتنا هستند که اگر حتی لحظه ای به طور جدی این مسئله برای آنها مطرح شود، تحول و تحرک عمیقی را برایشان به ارمغان خواهد آورد.در ابتدا باید ببینیم هدف چیست و داشتن آن چه ضرورتی دارد؟ یک هدف چه خصوصیاتی باید داشته باشد؟ آیا هدف باید کمی باشد یا کیفی؟ چگونه میتوان هدفی را انتخاب کرد؟ بعد از آنکه هدف خود را انتخاب کردیم، در ارتباط با آن لازم است چه کاری انجام دهیم؟ و ... در یک تعریف ، هدف وضعیتی است که میخواهیم در آینده داشته باشیم. اگر خود نتوانیم وضعیتمان را در آینده تعیین کنیم، ناچار محیط پیرامونمان ، وضعیت را به ما تحمیل میکند. آنچه که محیط بر ما حکم میکند چه بسا با ما سازگاری نداشته باشد. پس چه بهتر که خود ، هدف مطلوبمان را معلوم کنیم و به سمتش در حرکت باشیم. انتخاب هدف ، یکی از ضرورتهای زندگی است که اگر آگاهانه انجام نشود، ناآگاهانه صورت خواهد گرفت. یکی از ضرورتهای انتخاب هدف ، این است که تمرکز ذهنی را به همراه خواهد داشت. داشتن ذهنی متمرکز ، یکی از شرطهای لازم برای موفقیت است. یک ذهن متمرکز قدرت تفکر و خلاقیت دارد و پر از انرژی است، بنابراین میتواند در مسایل کنکاش کند و اعماق آنها را ببیند. نقطه روبروی ذهن متمرکز ، یک ذهن آشفته است. با یک ذهن آشفته نمیتوانیم کاری از پیش ببریم و تمام انرژیمان صرف کارهای بیهوده میشود. دلایل عدم موفقیت با یک ذهن آشفته * یک ذهن آشفته ، لبریز از ایدههای گوناگون است که ممکن است با یکدیگر متضاد باشند. بنابراین پرداختن به یک ایده ، دیگری را خنثی میکند و هر دستاورد ، دستاورد دیگری را از بین میبرد. * در یک ذهن آشفته ، یک خط فکری به صورت ممتد جریان ندارد. یک فکر میآید و بعد توسط فکری دیگر قطع میشود و پس از مدتی که شخص از مسیر اصلی فکری خود ، منحرف شد، به یاد میآورد و مجددا ذهنش را روی موضوع متمرکز میکند. برای رسیدن به گنج ، لازم است که زمین را تا رسیدن به آن حفر کنیم. کسی که ذهنی آشفته دارد، همانند جویندهای است که پس از کندن چند وجب از خاک ، نقطه دیگری نظرش را جلب کرده و جهت کندن آنجا ، از کارش دست میکشد. * در یک ذهن آشفته ، ارزشها مرتب عوض میشوند، زیرا حاصل تجربه و فراست نبودهاند. شخص با یک ایده روبرو شده و آن را به عنوان ارزش میپذیرد. سپس با ایده دیگری روبرو میشود و آن را به عنوان ارزش جدید میپذیرد. * در یک ذهن آشفته، شخص نمیتواند از کارهایش دفاع کند، زیرا آنها را با معیار و دلیل محکم و روشن ، انتخاب نکرده است. * کسی که یک ذهن آشفته دارد، ثبات شخصیت ندارد، بنابراین محیط بر او تاثیر میگذارد. با از دست دادن یک چیز کوچک ناراحت و اندوهگین میشود و با بدست آوردن یک چیز کوچک غرق شادی میشود. هیجانی است و احساساتش کاذب میباشد. * از یک ذهن آشفته ، عمل نمیبینیم. بلکه یکسری ایده است که معمولا تا عملی شدن فاصله زیادی دارند و امکان رسیدن به آنها نیست. * کسی که ذهنی آشفته دارد، قدرت اراده ندارد. داشتن اراده ، نیازمند ثبات است. تا زمانی به عهد خود پایبند میمانیم که اصل آن را پذیرفته باشیم و آن اصل، برایمان مهم و با ارزش باشد. وقتی که شخص ، قدرت ثبات را از دست داد، دیگر نمیتواند برسر عهد خود باقی بماند. * کسی که دارای ذهنی آشفته است، توان تصمیمگیری ندارد و دائما از محیط و دیگران تأثیرپذیر است و در برابر آنچه به او عرضه میشود از جمله تبلیغات، مغلوبه است. * یک ذهن مشوش ، نمیتواند انرژیهایش را حفظ کند بنابراین زود خسته میشود و با رسیدن به اولین نتایج و محصولات دست از کار میکشد و یا این که نمیتواند خطاهای کار خود را پیدا کند، بنابراین دائما این خطاها را تکرار میکند. * کسی که دارای ذهنی آشفته است، در برابر مسایل، قدرت انتخاب و انعطاف را از دست میدهد. اما ویژگیهای هدف هدف با آرزو تفاوت دارد. آرزو یعنی رسیدن به چیزی که آن را نداریم. ولی هدف یعنی آشکار کردن آنچه که داریم ولی هنوز ناپیداست. معمولا هدف با آرزو اشتباه گرفته میشود. آرزو، ما را از واقعیت دور میکند و به توهم میکشاند و ذهن را اسیر و آشفته خود میکند. بنابراین بهتر است که از آن اجتناب شود. هر کدام از ما گنجهای بیشماری در درونش دارد که لازم است که این گنجها را استخراج و آشکار کند. گنجهایی همچون دانایی ، مهربانی ، آرامش ، اقتدار ، پاکی ، اخلاق نیکو ، حیاء و .... این گنجها که همگی حالتی کیفی دارند، میتوانند با توجه شرایطی که در آن آشکار میشوند، تبدیل به نتایج و ثمرات عینی شوند. برای مثال، آنکس که دانایی خویش را آشکار کند، معلمی خواهد شد که تعالیمی را ارائه میدهد و شاگردانی را تربیت میکند تا این تعالیم را پاسداری کنند. آنکس که اقتدار خویش را آشکار کند، رهبری خواهد شد که یارانش را در راه رسیدن به هدفشان یاری میکند و به همین ترتیب همه گنجها، دستاوردهای عینی و ملموس خواهند داشت. تحقق یک هدف ، فرایندی است که در آن کیفیتی تبدیل به کمیت(هایی) میشود. این فرایند چهار مرحله دارد که عبارتند از: قصد ، مأموریت ، افق حرکتی و برنامه. هر کدام از این مراحل ، ویژگیهایی دارند و پرداختن به آنها شرایطی دارد. فکر نکید هدف این است که شغلی پیدا کنید و خودتان را با آن سرگرم نمائید شما باید برای آینده خود اهدافی ترسیم کنید وبرای رسیدن به آن تلاش کنید. فکر نکنید هدف شما در زندگی فقط به نقاشی کشیدن خلاصه می شود. شما توانایی های زیادی دارید که می توانید با عشق و علاقه به آنها بپردازید. شما در نوشتن شعر، تدریس زبان و در زمینه لیسانس کشاورزی خود می توانید شغل یا حرفه ای پیدا کنید، کلاس آموزش نقاشی بگیرید و به بچه یا کسانی که علاقه دارند آموزش دهید. به آموزشگاه های زبان سر بزنید و خودتان را معرفی کنید تا اگر به مربی نیاز داشتید از شما استفاده کنند. در کتاب اجوبه الاستفتائات آیت ا... خامنه ای در سؤال 1222 آمده که: ساخت عروسک و مجسمه و نقاشی و ترسیم چهره موجودات زنده اعم از گیاهان، حیوانات و انسان چه حکمی دارد؟ خرید و فروش و نگهداری و ارائه ی آنها در نمایشگاه چه حکمی دارد؟ پاسخ: ساخت مجسمه و نقاشی و ترسیم موجودات بی روح اشکال ندارد و همچنین نقاشی و ترسیم چهره موجودات ذی روح، اگر بدون برجستگی باشد و یا مجسمه آنها به صورت غیر کامل باشد اشکال ندارد. ولی ساخت مجسمه انسان یا سایر حیوانات به صورت کامل اشکال دارد. اما خرید و فروش و نگهداری نقاشی و مجسمه جایز است و ارائه آنها در نمایشگاه هم اشکال ندارد. در هر صورت توصيه مي كنيم نگذارید خمودگی و ناامیدی بر شما مستولی شود. شما هنرها و قابلیت های زیادی دارید که می توانید تمام آنها را با تلاش و پشتکار شکوفا سازید. این سوال توسط فرهنگسرای پرسش پاسخ داده شده است .