سلام لطفا نحوه اسلام آوردن ایرانیان را به طور کامل و با ذکر منبه شرح دهید؟ بسیار ممنون
سلام
لطفا نحوه اسلام آوردن ایرانیان را به طور کامل و با ذکر منبه شرح دهید؟
بسیار ممنون
مشاور: hassan najafi
ايران به راحتي اسلام را پذيرفت گرچه طبق معمول مدت زماني به درازا كشيد. تفاوت عمده مسلمان شدن ایرانی ها با نقاط دیگر این بود که در ايران تقريبا اكثريت مردم گرچه طی سه چهار قرن مسلمان شدند، برخلاف نقاط ديگر که مانند اسپانيا بومیان غالبا مسیحی ماندند و باز در آن مسيحيها مسلط شدند يا اگر اکثریتی اسلام آوردند جوامع مسيحي بزرگي بر آیین خود باقي ماندند. اشپولر مينويسد: تقريبا تمام ايرانيان، بدون اعمال زور و فشار خارجي معتنابهي از طرف فاتحان، در مدت قرون اندكي به اسلام گرويدند. در بين النهرين، سوريه، فلسطين، مصر و اسپانيا تا قرنهاي متمادي دستههاي بزرگ مذهبي مسيحي هستي خود را حفظ كردند و سرانجام يا به طور كلي بر مسلمين غلبه نمودند، چنانچه در اسپانيا با تسلط مجدد دولت شمال آن صورت گرفت و يا آن كه به صورت دستههاي كوچكتري پايداري نموده باقي ماندند (مثل مصر،سوريه، و فلسطين. (تاريخ ايران 1 /239 ـ 240) گرايش سريع بسياري از ايرانيها به اسلام از لا به لاي اخبار فراواني به دست ميآيد. البته زرتشتی ها در بسیاری از شهرها برای دست کم دو تا چهار قرن باقی ماندند. فارس که یکی از اصلی ترین مراکز آنان بود تا قرن چهارم زرتشیان زیادی را در خود جای داده بود. این اطلاع را عمدتا مدیون احسن التقاسیم (2/640) هستیم. در باره دلایل متعدد اسلام آوردن ایرانی ها چند نکته را می توان یادآور شد: 1. دلايل فرهنگي از دلایل مهم این تحول است به طوری که اسلام از نظر علمي موقعيت برتري و جاذبه بيشتري در مقایسه با آیین زرتشتی داشت. در برابر، آيينزرتشتي با نظام طبقاتي ساساني پيوند خورده و به صورت يك آيين اشرافي درآمده بود. طبيعي بود كه مردم درمقايسه میان این دو آیین ميتوانستند انتخاب بهتري داشته باشند، البته مشروط به آن که شرایط دیگر هم فراهم باشد. 2. نکته دیگر دلايل نظامي است که البته در خصوص ایران معنا داشت هرچند در بسیاری از نقاط حتی بدون تسلط نظامی هم اسلام رواج یافت. به عبارت دیگر، نفس تسلط مسلمانان و پيروز شدن آنها برای ایجاد نوعی هیمنه فرهنگی و دینی اهميت داشت. مردمان گيلان و ديلمستان كه مسلمانان در آغاز غلبه نظامي نداشتند، تا دو قرن بر آيين خويش بودند تا آن شخصیتی مانند ناصر اطروش زیدی به دلایل فرهنگی توانست اسلام را در ميان مردم رواج دهد. در کل شکست سیاسی یک قوم، زمینه را برای تغییرات فرهنگی و آیینی آماده می کند باز هم مشروط به آن که شرایط دیگر فراهم باشد. 3. نکته دیگر دلايل سياسي است بیشتر با این اشارت که دولت ساسانی که پشتوانه آيين زرتشتي بود از بين رفت. دولت ساساني دولت سياسي ـ ديني بود. اکنون که حمله تازه ای با اتکای به آیین جدیدی صورت گرفته بود در درجه نخست آیین قبلی را به چالش می کشید و چون دیگر حامی سیاسی نداشت با مشکل روبرو می ساخت. 4. نکته دیگر دلایل اجتماعی بود که شاید مهم ترین آن استقرار اعراب در ایران بود، به طوری که قبایل عربی زیادی در شهرهای مختلف ایران سکونت گزیدند و به تدریج اسلام را رواج داند. به روشنی باید گفت استقرار اعراب در ايران يكي از مهم ترین دلایل موفقيت اسلام در ایران بوده است. اين استقرار گاه به صورت قبيلهاي بود، چنان كه محلهاي را به خود اختصاص ميدادند. گاه نیز به صورت فردي بود که البته این کاربرد مهمی نداشت مگر در حد چهره های برجسته از میان علما از صحابه یا تابعین که بتوانند با استقرار در شهری به برپایی مکتب و مدرسه علمی کمک کنند. گفتنی است که در بيشتر شهرهاي ايران قبايل عربي اسكان داده شدند. يك نمونه شهر جرجان است كه مساجدي كه در دوران امويان به نام قبايل ساخته شد که از آن جمله مسجد بجيله، درمحله علي بن زهير (مربعة علي بن زهير) مسجد محارب، مسجد قريش، مسجد الحمراء المعروف بمسجد ابن ابيرافع، مسجد بني اسد، مسجد العشيره المعروف به مسجد برجوب راه العطار، مسجد الموالي، مسجد خثعم، مسجدهمدان، مسجد بني ضبه، مسجد الازد، مسجد بني عجل، مسجد تيم بن ثعلبه، مسجد بني سنان. و.... شماری ديگر است (تاريخ جرجان، ص 19). یعقوبی در کتاب البلدان گزارشی از انتشار قبایل عربی در شهرهای ایران به دست داده است. در این باره تاکنون تحقیق مستقل و مفصلی صورت نگرفته است. در قم، طايفه اشعريها ساكن شدند و نه تنها اسلام را منتشر كردند كه تشيع را هم رواج دادند. گزارش حضوراعراب در ايران را يعقوبي به دست داده است. البته گاهي بوميان از حضور اعراب ناخشنود بودند اما به تدريج با آنها انس گرفتند. مردم سغد در باره اعراب ميگفتند: اين قوم با ما آميختهاند و با آنها ماندهايم و از ما ايمن شدهاند و ما نيز از آنها ايمن شدهايم (طبري 3 /596). اما به صورت فردي، می توان به سفر سعيد بن جبير به اصفهان (طبقات المحدثين 1 / 367) اشاره کرد. يا ماندگار شدن واقد دراصفهان كه ابوموسي اشعري او را مؤذن قرار داد و نسل او تا قرن سوم هنوز مؤذن بودند (طبقات المحدثين 1/359). یک نکته شگفت این که هيجده نفر از صحابه به اصفهان آمدهاند. علاوه بر این که بسیاری از ایرانی ها در عراق، صحابه پیامبر را ملاقات کردند. برای مثال خبر زیر از دیدار یک ایرانی با امام علی علیه السلام حکایت دارد: داود بن سليمان الاصفهاني می گوید: قال: كنت مع ابي بكناسة الكوفه، فاذا شيخ اصلع علي بغلة له وردة يقال له دلدل، قد احتوشه الناس، فقلت: يا ابه! من هذا؟ قال هذا شاهن شاه العرب هذا علي بن ابي طالب (طبقات المحدثين 1 / 371). اما در باره رواج اسلام در بخارا و دشواری های آن و حل آن با اسکان عرب در محلات اصلی شهر این عبارت جالب است: هر باري اهل بخارا مسلمان شدندي، و باز چون عرب بازگشتندي، باز ردّت آوردندي. قتيبة بن مسلم سه بار ايشان را مسلمان كرده بود، باز ردت آورده، كافر شده بودند. اين بار چهارم قتيبه حرب كرده شهر را بگرفت. و از بعد رنج بسيار اسلام آشكار كرد، و مسلماني اندر دل ايشان بنشاند، به هر طريقي كار برايشان سخت كرد و ايشان اسلام راپذيرفتند به ظاهر و به باطن بت پرستي ميكردند. قتيبه چنان صواب ديد كه اهل بخارا فرمود يك نيمه از خانههاي خويش به عرب دادند تا عرب با ايشان باشند و از احوال ايشان با خبر باشند تا به ضرورت مسلمان باشند. بدين طريق مسلماني آشكار كرد، و آثار كفر و رسم گبري برداشت و جِدّ عظيم ميكرد و هر كه در احكام شريعت تقصيري كردي عقوبت ميكرد، و مسجد جامع بنا كرد و مردمان را فرمود تا نماز آدينه آوردند تا اهل بخارا را ايزد تعالي ثواب اين خير ذخيره آخرت او كناد. همزمان با استقرار اعراب در محلات، آنان شروع به ساختن مسجد کردند تا جایی برای نماز خواندن داشته باشند. از آنجا كه مساجد به جايآتشكدهها ساخته ميشد به مرور از نفوذ زرتشتيان كاسته ميشد. در طبقات المحدثين آمده است که معاويه شخصي را به ولايت اصفهان گماشت برای خاموش کردن آتش آتشکده ها: لاطفاء النيران. قوم اسکان یافته در یک شهر قوم غالب بودند و دیگران مغلوب. با همه حرمتی که اسلام توصیه کرده بود گاه به بهانه های مذهبی نوعی تبیغض اعمال می شد. آنچه مسلم بود اعراب امنیت می خواستند و تلاش می کردند تا در عهدنامه هایی که دارند این مسأله را بگنجانند. در عهدی که با اصفهانی ها بسته شد آمده است: ميزان جزيه در هر سال بهاندازه توان شماست كه هر فرد بالغ بايد آن را به مأمور پردازد. و بر شماست راهنمايي مسلمان و اصلاح راه وميزباني او در شبانه روز و سوار كردن مرد پياده تا يك منزل. و بر هيچ مسلماني سلطه مجوييد و مسلمان را خيرخواه باشيد و بگاه داشت پيمان و وفاي به پيمان بر عهده شماست. مادام كه چنين كنيد در امانيد. و هرگاه دگرگون كرديد، يا ديگري چنين كرد و او را تسليم نكرديد ديگر در امان نيستيد و هر كه مسلماني را دشنام دهد كيفر بيند و اگر او رابزند خونش بريزيم. (اخبار اصبهان، ترجمه فارسي، ص 139 ـ 140). در این معاهده آثار ایرانی ستیزی که ناشی از نگرش تبعیض آمیز امویان و حتی اندکی پیش از آن بود دیده می شود. در باره محله تازيان در يزد گفته شده است که این محل از همان زمان آمدن اعراب ایجاد شده است (فرهنگ ايران زمين 16 : 139) سکونت اعراب در قزوین در مقایسه با بسیاری از نقاط دیگر قابل توجه بود. در این باره می توان به سابقه طوایفی که در گذشته در این شهر مرزی جهان اسلام بوده اند مراجعه کرد. مهاجرت ايرانيان به عراق و بازگشت آنها مهاجرت ايرانيان به عراق و بازگشت آنها به ميهنشان را بايد دليلي براي رشد اسلام گرفت. مثلا سلمان در زمان عمر بن خطاب به اصفهان بازگشتی داشته است. حماد بن ابي سليمان كوفي (م 120) از سباياي منطقه برخوار اصفهان بوده است که بعدها به عالمی بزرگ تبدیل شده است. (طبقات المحدثين 1 / 333). وثاب نامي كه از موالي ابن عباس بوده دو سال نزد ابن عباس بوده و باز به كاشان بازگشته است. (طبقات المحدثين 1 / 333، 355 ـ 357) نافع بن ابي نعيم مقريء اهل مدينه می گوید که اصل من از اصفهان است. چنان که ابن ابيالزناد فقیه می گفت اصل من از همدان است. (طبقات المحدثين 1 /382). این افراد از همان قرن اول و دوم هستند و شمار زیادی از کسانی که به جایگاه بلندی رسیدند از همین افراد ایرانی الاصلاند. البته ریشه برخی از این افراد چندان روشن نیست. برخی زرتشتی، یا مسیحی یا حتی یهودی بوده اند و به نوعی در حوادث صدر اسلام هم تأثیر گذاشته اند. یک نمونه شگفت حمران بن ابان است. ابن قتیبه (م 276) در باره وی می نویسد: او از اسرای عین التمر از زمان خلافت ابوبکر است. وی یهودی بود و نامش طویدا. عثمان او را خرید و آزاد کرد و کاتب او شد. زمانی بر او غضب کرد و وی را به بصره فرستاد و عامل او در آنجا بود. وقتی مصعب کشته شد او بصره را تصرف کرد تا آن که خالد بن عبدالله قسری از او گرفت. حجاج که آمد صدهزار درهم از او گرفت اما با حمایت عبدالملک پول برگردانده شد. وی زنی عرب گرفت و فرزندانش هم بعدها زن عرب گرفتند (المعارف، ص 248). جالب است که اسم پدر او «ابا» بوده که به عمد به «ابان» یعنی نامی عربی تغییر کرده است. حتی «التمری» که اشاره به اسارت این یهودی در عین التمر بوده به «النمری» که طایفه ای عرب است تغییر یافته است. حتی زمان مصعب بن زبیر یعنی در دهه شصت قرن اول، مصعب به او گفت: یابن الیهودیه انما انت علج نبطی سبیت من عین التمر (تاریخ الطبری: 6: 154). هدف از ارائه این نمونه آن است که برخی از این اشخاص به سرعت توانستند جایگاهی در مراکز حساس بر عهده بگیرند. نقش دهقانان نقش دهقانان – که در اینجا مقصود کدخدایان و صاحبان اراضی است ـ در انتشار اسلام كه اشپولر بر آن تأكيد دارد بدین معناست كه آنان با پذيرفتن اسلام ميتوانستند امتيازات خويش را بهويژه در زمينه مسائل مالكيت حفظ كنند (تاریخ ایران: 1/ 244). نيز مينويسد: همه جا رهبران اشراف و اعيان بودند كه به مذهب فاتحان ميگرويدند. در مقابل نيز فاتحان عرب، قدرت و نفوذ آنان را به حال خود باقي ميگذاشتند و حتي از طريق ازدواج خويشاوندي حسبي با آنان برقرار ميكردند (همان: 1 /245). در واقع هم دهقانان و هم مرزبانان ميتوانستند با مسلمان شدن موقعيت خود را تا اندازهاي حفظ كنند. زماني كه شاه ساساني ساقط شده و سلطنت ديگري هم جايگزين نشده بود، این دهقانان باید برای ماندن خود چاره ای می اندیشیدند. اینان می توانستند آیین خود را نگاه دارند اما به این ترتیب نمی توانستند رابطه نزدیکی با حکومت داشته باشند. در صورت تغییر آیین، طبعا راه هموارتر بود. وقتی آنان ایمان می آوردند بسیاری از رعایا هم ایمان می آوردند. ادعا شده است که اسلامي شدن ايران نخست بين طبقات عالي آن صورت گرفت، يعني بين كساني كه فرهنگ ايران را كاملا در دست تصرف داشتند و داستانهاي باستاني پهلواني ايران را با شيوه جوانمردي و با ديد خود از زندگي محقق ميساختند. (همين دليل باقي ماندن فرهنگ پيشين در جامعه جدید شد). (اشپولر: 1/ 248 ـ 249). به نظر اشپولر شباهتهاي ميان آيين زرتشتي و اسلام نيز بيتأثير در پذيرش اسلام نبوده است. مثل خلقت جهان در شش روز، قيامت و جهنم و ملائكه و شياطين (اشپولر1 / 250). به نظر می رسد اینها حرفهای روشنفکری است و پایه و اساس چندانی ندارد. در برخی از شهرها، مسلمان شده ها افرادی از طبقات پایین بودند. نوشتهاند كه طبقات پايين مردم بخارا، گروه گروه به اسلام گرويدند و به تدريج اشرافِ زميندار نيز كه به آنها دهگان ميگفتند، اسلام آوردند. بايد بدين نكته توجه داشت كه اشراف و فرمانروايان محلي، سخت با يكديگر نزاع داشتند و اين مسأله به حضور اعراب مسلمان در اين ناحيه، كمك فراواني كرد. در اصل، دهقانان، اشراف زمينداري بودند كه چونان فرمانروا بر سرزمين زير سلطه خود حكومت ميكردند. در سفري كه هارونالرشيد به خراسان آمد، چهار ماه ميهمان يك دهقان بود. پس هارون به وزيرش گفت: «اين دهقان در تشييد معالم ضيافت يد بيضا نمود و هيچ دقيقه از دقايق مروت ضايع نگذاشت؛ ما را بر وي الزام غرامتي بايد فرمود تا از عجب مصون ماند و مهر كمال برين صنايع و نيك خدمتي خويشش ننهد.» به هر روي دهقانان، نقشي مهمي در منطقه خويش داشتند و براي حفظ قدرت خويش به راحتي با فاتحان كنار آمدند. متأسفانه در نيمه اخير دوران اموي، براي آن كه پول بيشتري به عنوان جزيه از نامسلمانان بگيرند، راه مسلمان شدن را مردم بر سدّ كردند. اهميت پر کردن بيت المال، براي يك دوره، مشكلي را براي توسعه اسلام ايجاد كرد. با اين حال، بخارا سخت به اسلام علاقمند ماند و تحت تأثير هيچ فشاري از سوي برخي از فرمانروايان محلي، از اسلام باز نگشت، بلكه با قدرت، در رواج اسلام كوشيد. در آخرين سالهاي دوران اموي و اوائل عباسيان، بخارا، به شهري با فرهنگ اسلامي ـ عربي تبديل شد و آثاري كه پيش از آن به زبان پهلوي بود، به زبان عربي درآمد. كار فرهنگي برنامه ریزی شده و ساختن مساجد بجاي آتشكدهها در مواردي كه شهر به زور فتح ميشد راهی برای گسترش بیشتر آیین جدی بود. مؤلف تاريخ سيستان نوشته است: ربيع (الحارثي) بيامد به سيستان و سيرتها نيكو نهاد و مردمان را جبر كردند تا علم و قرآن و تفسير آموختند و داد و عدل فرو نهاد و بسيار گبركان مسلمان گشتند از نيكويي به سيرت او. (تاريخ سيستان: 91). اقدام مسلمانان در شهرهايي كه به زور فتح ميشد خراب كردن آتشكدهها و ساختن مسجد به جاي آنها بود. البته اگرشهري با صلح فتح ميشد، آتشكدهها برجاي ميماند، مگر جاهايي كه آيين بت پرستي يا بودايي بود. داستان بخارا جالب است كه اول بت پرستان بودند بعد آتش پرستان و سپس جایگاه آنان ، مسجد مسلمانان شد. پادشاه بدين بازار آمدي و بر تخت نشستي بدين موضع كه امروز مسجد ماخ است، تا مردمان رغبت كردندي بهخريدن بت. و هر كس خويشتن را بتي خريدي و به خانه بردي. باز اين موضع آتشخانه شدي و در روز بازار، چون مردم جمع شدندي، همه به آتشخانه اندر آمدندي و آتش پرستندي، و آن آتشخانه تا به وقت اسلام بهجاي بود. چون مسلمانان قدرت گرفتند، آن مسجد را بر آن موضع بنا كردند، و امروز از مسجدهاي معتبر بخارا است. در نيشابور نيز آتشكده قهندز ـ كهن دژ ـ به مسجد جامع تبديل شد. در تاريخ نيشابور آمده است كه «چون عبدالله عامرنشابور فتح كرد، آتشكده قهندز را خراب كرد و به جاي آن جامع ساخت». در آغاز مردم بخارا هر بار با حضور اعراب تسليم ميشدند؛ اما به محض آن كه اعراب از آنها دور ميشدند، از آنباز ميگشتند. عبارت پیشگفته نرشخي در تاریخ بخارا در برخورد اعراب فاتح با شهر نکته ای است که تقريبا در باره ساير بلاد ايران و ماوراءالنهر نيز صادق است. این امری طبیعی بود که مردم نسبت به دین جدید واکنش نشان داده ومقاومت کنند اما همین که به زودی تغییر عقیده می دهند نکته ای است که دلایل خاص خود را دارد. مشهور است که مردم قزوین سریع تر از بلاد دیگر اسلام آوردند. روایت مستوفی می تواند جنبه هایی از قضیه را روشن کند: در کتاب البلدان مذکور است که قزوین براء بن عازب و زید الخیل طائی فتح کردند در زمان عمر بن خطاب. و در آن وقت حصار شهرستان شاپوری بود. مردم آنجا با مسلمانان جنگ می کردند. بعد از محاربات مسلمانان پیغام فرستادند که مسلمان شوید یا جزیت قبول کنید. ایشان بر سر بارو به آواز بلند گفتند: نه مسلمان بیم و نه گزیت دهیم بشی او مکه شی کاما برهیم مسلمانان راه آوردنی بر ایشان ببستند. ایشان به صلح درآمدند و اظهار مسلمانی کردند. و بعد از مراجعت مسلمانان باز سر ضلالت و گبری رفتند. لشگری دیگر از اسلام در صحبت عبدالرحمان حارثی بیامدند و آن را مسخر کردند و هم در عهد حضرت عمر قزوینیان این نوبت اسلام را به صدق قبول کردند و در کار دین اسلام و طاعت مبالغت عظیم نمودند و درجه عالی یافتند. (تاریخ گزیده، ص 777). تخفيفهاي مالياتي مسلما تخفيفهاي مالياتي در اسلام آوردن طبقات پايين مؤثر بوده است (تاريخ ايران اشپولر 1 : 252) در برابر بايد توجه داشت كه امويان سختگيريهايي هم داشتند كه اين تخفيف را قائل نميشدند و از تازه مسلمانان هم جزيه ميگرفتند و براي مدتي رشد اسلام را سد كردند. داستان این مسأله چنان بود که سبب برآمدن مرجئه در خراسان شد، کسانی که ایمان را به شهادتین می دانستند و سختگیری های حجاج و دولت اموی را در باره ایمان آوردن اشخاص نمی پذیرفتند. تلاش دولتهای شرقی در قرن اول و دوم، امر «فتوح» که کلید پیشرفت تمدن اسلامی است بر عهده دستگاه خلافت بود. بعدها که دولت های محلی در ایران پا گرفتند هم برای تقویت خود به لحاظ مالی و هم به بهانه انجام رسالت دینی امر «فتوح» را دنبال کردند. این مسأله تا دوره غزنویان در ایران ادامه داشت. بود. بعدها دولت عثمانی در غرب آن را دنبال کرد و حتی زمانی صفویان هم در شروان همچنان امر «فتوح» را دنبال می کردند. هدف ارائه شده توسعه اسلام بود که در بسیاری از نقاط با همین فتوح و در بسیاری از نقاط بدون فتوح گسترش یافت. يكي از اقدامات سامانيان، مبارزه براي نشر اسلام در مناطق دوردستِ ماوراءالنهر و تركستان بود. از آن جمله اسماعيل ساماني به شهر طراز ـ در محل كنوني شهر اولي يه آتا ـ حمله كرد و با رنج بسياري كه ديد، به نوشته نرشخي «به آخر، امير طراز بيرون آمد، و اسلام آورد با بسياري از دهقانان، و طراز گشوده شد. و كليساي بزرگ را مسجد جامع كردند و به نام اميرالمؤمنين معتضد بالله خطبه خواندند». قدرت سامانيان، سبب شد تا آنها، موضع تهاجمي داشته و به مناطق مختلفي كه تركان آسياي ميانه سكونت داشتند، حمله كنند. در پناه اين قدرت بود كه به تدريج مسلمانان به نواحي ترك نشين دوردست رفته و اسلام را ميان تركانآن نواحي گسترش دادند. غزنوی ها در این باره خشونت بیشتری نشان دادند. اقدامات آنها گرچه بی تأثیر در پیشرفت اسلام نبود اما سابقه خوبی از اسلام در هند برجای نگذاشت و اسلام هیچ گاه نتوانست قلوب هندیان را به طور کامل تسخیر کند، امری که در ماوراءالنهر روی داد. توسعه اسلام در میان ترکان با تبلیغات دینی در میان ترکان ماوراءالنهر و دشت قپچاق که سلجوقیان از میان آنان برآمدند عمده ابزار رشد اسلام تبلیغات دینی بود. تبليغات اسلامي در آسياي ميانه، در خارج از مرزهاي سياسي خلافت، به موفقيتهايي دست يافت كه بسي برتر ازموفقيتهايي بود كه در نواحي ديگر دنياي اسلام به دست آمد. در اواخر دوره ساماني و پس از آن، نفوذ اسلام در ميان تركان، بيشتر به وسيله مبلغاني صورت ميگرفت كه برخي از آنها صوفي بودند و با مهاجرت به آن مناطق و نفوذ میان مبايل ترك منطقه، اسلام را رواج ميدادند. اسلام در طبرستان و گيلان به دست علويان رواج يافت. در این باره اطلاعات فراوانی در تاریخ ابن اسفندیار و منابع دیگر آمده است. حتی منابع تاریخی عباسی هم که در بغداد نوشته شده به حقائق مربوط به تلاش های اطروش برای رواج اسلام اعتراف دارند. روند تدریجی مسلمان شدن مردم ایران يك بررسي نشان داده است كه روند مسلمان شدن ايرانيان از قرن نخست با كندي آغاز شده و به تدريج بر شدت آن افزوده شده است. اين شدت، در قرن چهارم به اوج خود رسيده و تقريبا به جز برخي جمعيتهاي قومي مانند آشوريها در غرب يا جوامع كوچك زرتشتي در يزد و شيراز، ساير مردم به اسلام گرويدند. اين بررسي بر اين اساس است كه اصولا اسامي عالمان ياد شده در چهار قرن نخست اسلامي، به ندرت نامي ايراني در آنها ديده ميشود. يك نسبنامه تا قرن چهارم، معمولا از جد اول، با يك اسم ايراني آغاز ميشود و در ادامه، نامهاي اسلامي پياپي ميآيد. مثلا احمد بن حسين بن رستم. رستم فردي است كه به اسلام گرويده و نام فرزندش را احمد انتخاب كرده است. این روشی است که ریچارد بولت در کتاب گروش به اسلام در قرون میانه دنبال کرده است. بر اساس دیدگاه وی که نمودار رشد اسلام را نوعی نمودار رشد کرم ابریشم می داند چنین است که در وهله نخست ده تا پانزده درصد در مرحله میانی چهل تا شصت درصد و در مرحله اخیر ده تا پانزده درصد باقی مانده مسلمان شده و تعدادی نیز هیچ اسلام نمی آورند. وی این طرح را بر اساس نام و نسب شماری از ایرانیان برجسته مسلمان شده که در کتاب شذرات الذهب آمده و در سلسله نسب آنان نام های اسلامی و در رأس آنها یک نام ایرانی است ارائه کرده است. هرچند باید گفت که در قرن چهارم به ویژه پنجم و ششم، مسلمانان ايراني، شروع به استفاده مجدد از نامهاي ايراني براي فرزندانشان كردند. كما اين كه در ميان آلبويه اين اسامي را به فراواني ميبينيم. اما تحلیل بولت روی اسامی پیش از قرن چهارم است. گرایش داوطلبانه یا اجباری یکی از بحثهای همیشگی در مسلمان شدن ایرانی ها این است که به اجبار ایمان آوردند یا از روی اختیار. آنچه در منابع به چشم می خورد از هر دو دست شواهدی وجود دارد. مهم ترین نکته در ارتباط با ایرانی ها آن است که باقی ماندن بر دین زرتشتی مجاز بود. بدین ترتیب بر حسب قاعده فاتحین نمی توانستند مردم را به اسلام آوردن وادار کنند. اما یک نکته هست و آن این که برای فاتحان مسلمان، این یک امتیاز بود که فردی چه از طبقات پایین یا بالا اسلام بیاورد. به همین دلیل تا آنجا که دستشان باز بود امتیازاتی برای این افراد قائل می شدند. گرچه علی القاعده حق نداشتند هدف خود را از این قبیل امتیازات، اسلام آوردن اشخاص بدانند. البته در صورتی که شهری به زور فتح می شد امکان این که فاتحان تمامی آتشکده ها را از بین ببرند وجود داشت. در حالی که وقتی معاهده صلح صورت می گرفت معمولا اجازه داده می شد که آتشکده ها باز بماند. گرچه ممکن بود شرط شود که حق احداث آتشکده های جدید را ندارند. پیچیدگی مکانیسم تغییرات مذهبی متناسب با عوامل متعددی که در این سوی و آن سوی بود، از یک طرف قضاوت را دشوار می کند اما از سوی دیگر نشان میدهد که کیس های مختلفی وجود داشته و رویه واحدی در پیش گرفته نمی شده است. کرشاب چوکسی می نویسد: گرویدن به اسلام در شهرهای آذربایجان، خوزستان و سیستان نیز اغلب داوطلبانه و عاری از تحمیل بود. در آن نقاط اسلام معمولا در نتیجه فعالیت مبلغانی انتشار یافت که خطاب به خانواده ها و طایفه ها تبلیغ دینی می کردند. (ستیز و سازش: 99). کتاب ستیز و سازش بحث مفصلی را رد باره سیر تحول در آیین ایرانیان از زرتشتی به اسلام را مورد بحث قرار داده است که خواندنی است. منبع: کتابخانه تخصصی تاریخ اسلام وایران