10 نفر از یاران بیامبر که به دستور خداوند و توسط جبرائیل به بیامبر نازل شد و اعلام کرد که این 10 نفر...

10 نفر از یاران بیامبر که به دستور خداوند و توسط جبرائیل به بیامبر نازل شد و اعلام کرد که این 10 نفر به بهشت خواهند رفت !؟ لطفا هر چه زودتر به این سوال بنده جواب دهید بنده از کشور سوریه با شما در حال مکاتبه هستم و جواب این سوال برای بنده خیلی مهم هست !!!! لطفا جواب را برای بنده ایمیل بفرمایید با تشکر امید قائمی
يکشنبه، 15 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

10 نفر از یاران بیامبر که به دستور خداوند و توسط جبرائیل به بیامبر نازل شد و اعلام کرد که این 10 نفر...

( تحصیلات : دیپلم ، 21 ساله )

10 نفر از یاران بیامبر که به دستور خداوند و توسط جبرائیل به بیامبر نازل شد و اعلام کرد که این 10 نفر به بهشت خواهند رفت !؟
لطفا هر چه زودتر به این سوال بنده جواب دهید بنده از کشور سوریه با شما در حال مکاتبه هستم و جواب این سوال برای بنده خیلی مهم هست !!!!
لطفا جواب را برای بنده ایمیل بفرمایید
با تشکر امید قائمی


با عرض سلام خدمت برادر گرامی! يكى از احاديث معروف و شايع نزد اهل سنت حديث «عشره مبشّره» است. به اين مضمون كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) ده نفر از اصحاب خود را بشارت به بهشت داده است. و لذا آنان اجماع كرده اند كه اين ده نفر افضل مردم بعد از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى باشند. ولى با دقت و تأمّل در آن پى مى بريم كه اين حديث از حيث سند و دلالت قابل اعتماد نيست; زيرا از جمله احاديث جعلى و ساختگى به شمار مى آيد، ولى به جهت محبّت شديد آن ها نسبت به اين ده نفر تصريح به آن نكرده يا درباره آن تحقيق ننموده اند. ما در صدد هستيم تا اين حديث را به اين ترتيب كه در آن آمده مورد مناقشه قرار دهيم، نه آن كه فضايل و بشارت هايى را كه براى عموم صحابه است انكار كنيم; زيرا ما معتقديم كه برخى از آنان همانند حضرت على(عليه السلام)، عمار بن ياسر، سلمان فارسى، مقداد بن اسود، زيد بن صوحان، بلال حبشى، عبدالله بن سلام و عده اى ديگر به طور حتم از جانب رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به بهشت بشارت داده شده اند و واقعاً هم بهشتى اند، بلكه براى برخى از تابعين همچون اويس قرنى نيز بشارت به بهشت داده است. اين حديث را برخى از صحابه از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) نقل كرده اند كه در اينجا به سه طريق آن، اشاره مى كنيم: الف) طريق عبدالرحمن بن عوف احمد بن حنبل در «مسند» و ترمذى در «سنن» و نسائى در «فضائل الصحابه» از قتيبة بن سعيد، از عبد العزيز بن محمّد دراوردى، از عبدالرحمن بن حميد، از پدرش عبدالرحمن بن عوف نقل كرده كه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) فرمود: «ابوبكر در بهشت است و عمر در بهشت است و عثمان در بهشت است و على در بهشت است و طلحه در بهشت است و زبير در بهشت است و عبدالرحمن بن عوف در بهشت است و سعد در بهشت است و سعيد در بهشت است و ابوعبيدة بن جرّاح در بهشت است».(1) ترمذى بعد از نقل حديث فوق مى گويد: «خبر داد ما را مصعب قراءةً از عبدالعزيز بن محمّد، از عبدالرحمن بن حميد، از پدرش از پيامبر(صلى الله عليه وآله) مثل اين حديث را. و در آن از عبدالرحمن بن عوف نقل نكرده است. نقد حديث اين حديث از جهاتى اشكال دارد: 1 ـ حديث ترمذى از طريق مصعب بدون شك مرسل است; زيرا حميد بن عبدالرحمن بن عوف، پيامبر(صلى الله عليه وآله) را درك نكرده است. و اين حديث از طريق اوّل نيز مرسل به نظر مى رسد; زيرا حميد بن عبدالرحمن بنا بر قول فلاّس و احمد بن حنبل و ابى اسحاق حربى و ابن ابى عاصم و خليفة بن خيّاط و يعقوب بن سفيان و ابن معين، در سال 150 وفات يافته است.(2) و در آن سال، 73 سال داشته است. در نتيجه در سال 32 كه همان سال وفات پدرش عبدالرحمن بن عوف يا بعد از او به يك سال است متولد شده است. حال چگونه ممكن است كه حميد از پدرش نقل حديث كرده باشد در حالى كه به جز چند روزى او را نديده است؟! به همين جهت است كه بخارى گفته: حديث حميد بن عبدالرحمن بن عوف از سعيد بن زيد صحيح تر از حديث او از پدرش مى باشد.(3) 2 ـ حميد بن عبدالرحمن بن عوف را نمى توان در اين حديث از تهمت جعل مبرّا ساخت; زيرا او از جمله كسانى است كه از جانب معاویه براى جعل امثال اين احاديث مأمور شده است. 3 ـ از آنجا كه راوى اين حديث يعنى عبدالرحمن بن عوف از جمله اين ده نفر در متن حديث است لذا به آن سوء ظنّ حاصل مى شود كه ممكن است اين حديث را در شأن خودش جعل كرده باشد. 4 ـ عبدالعزيز بن محمّد بن عبيد دراوردى از جمله كسانى است كه در سند اين حديث قرار دارد. او مورد طعن و قدح و جرح عدّه اى از رجاليين قرار گرفته است. ابوزرعه مى گويد: او سيّىء الحفظ است. نسائى او را قوىّ در حديث نمى داند.(4) ابوحاتم مى گويد: به احاديث او احتجاج نمى شود.(5) ابن حجر مى گويد: «بخارى به جز دو حديث از او نقل نكرده و آن دو را نيز به عبدالعزيز بن ابى حازم و ديگران مقرون ساخته است».(6) ب) طريق سعيد بن زيد بيشتر طرق حديث «عشره مبشّره» به سعيد بن زيد بن عمرو بن نفيل عدوى باز مى گردد، كه پنج نفر از راويان از او نقل كرده اند: 1 ـ روايت عبدالله بن ظالم مازنى عقيلى حديث او را صحيح دانسته، و ابن عدى از بخارى همين مطلب را نقل كرده است.(7) حاكم نيشابورى در «المستدرك على الصحيحين» مى گويد: بخارى و مسلم به روايات عبدالله بن ظالم احتجاج نكرده اند.(8) ذهبى نيز در «تلخيص المستدرك» مى گويد: بخارى عبدالله بن ظالم را ياد كرده و مى گويد: حديث اش صحيح نيست.(9) 2 ـ روايت عبدالرحمن بن أخنس ابن حجر از او به «مستور» تعبير كرده،(10) و سرخسى «مستور» را در رديف فاسق و كافر و بى عقل و هواپرست قرار داده است، و گفته است كه محمّد بن حسن شيبانى تصريح كرده بر اين كه خبر او همانند خبر فاسق است.(11) در حالى كه درباره خبر صحيح شرط كرده اند كه ناقل آن در عدالت مشهور باشد. اشكال ديگرى كه در اين سند وجود دارد اين كه محمّد بن طلحة بن مصرف يامى كوفى در سند آن واقع شده كه نسائى او را قوى ندانسته و ابن معين او را ضعيف معرفى كرده و ابن سعد مى گويد: او داراى احاديث منكر است. 3 ـ روايت حُميد بن عبدالرحمن بن عوف حديث حُميد بن عبدالرحمن بن عوف از سعيد بن زيد از پسرش عبدالرحمن بن حميد نقل كرده، و او از عمر بن سعيد بن شريح مدنى، و او از موسى بن يعقوب زمعى و او از محمّد بن اسماعيل بن ابى فديك حديث «عشره مبشره» را نقل كرده است. در مورد حُميد بن عبدالرحمن كه قبلا سخن به ميان آمد. و امّا موسى بن يعقوب; على بن مدينى او را ضعيف الحديث و منكر الحديث دانسته و نسائى او را غير قوى معرفى كرده است.(12) و ابن ابى فديك را نيز ابن سعد غير حجت معرفى كرده است.(13) 4 ـ روايت رياح بن حارث روايت رياح از سعيد بن زيد را به طور انفراد نوه اش صدقة بن مثنى بن رياح نقل كرده است، و از صدقه، يحيى بن سعيد قطان و عيسى بن يونس، و او از هشام بن عمار و عبدالواحد بن زياد، و او از ابوكامل مظفّر بن مدرك اين حديث را نقل كرده اند. در مورد هشام بن عمار، ابوداوود مى گويد: چهارصد حديث مسند روايت كرده كه هيچ يك اصل و اساسى ندارد.(14) و در مورد عبدالواحد بن زياد عبدى بصرى، ذهبى در ترجمه او مى گويد: يحيى و ابن حبّان او را چيزى به حساب نياورده و ذهبى درباره او مى گويد: او داراى اوهامى است.(15) 5 ـ روايت ابوالطفيل روايت ابوالطفيل عامر بن واثله از سعيد بن زيد منفرداً از وليد بن عبدالله بن جُميع قرشى و فرزندش از او، و محمّد بن بكير حضرمى نيز از ثابت اين حديث را نقل كرده است. اما وليد بن عبدالله; ابن حبّان او را در جمله ضعفا برشمرده و احتجاج به احاديث او را باطل دانسته است. و عقيلى مى گويد: در حديث او اضطراب است. و حاكم نيشابورى مى گويد: اگر مسلم حديث او را تخريج نمى كرد اولى بود. و فرزندش ثابت از مجاهيل است. و محمّد بن بكير نيز به صاحب غرائب معرفى شده است.(16) روايات سعيد بن زيد غير از آن كه از حيث سند مشكل دارد از حيث متن نيز مضطرب است; زيرا در بعضى از سندها، ابوعبيدة بن جراح از جمله ده نفر شمرده شده و در برخى نيز به ابن مسعود بشارت داده شده است.(17) مضافاً به اين كه سعيد بن زيد در متن حديث «عشره مبشره» آمده و لذا او در صدد تزكيه خودش و ديگران است، و اين جاى اتهام است كه چگونه شخصى خودش را تزكيه مى كند. و در جاى خود به اثبات رسيده كه اگر كسى ديگرى را تزكيه كند در حالى كه آن شخص ديگر تزكيه كننده مزكّى است، تزكيه او در شريعت اسلام مورد قبول واقع نمى شود.(18) ج) طريق عبدالله بن عمر طبرانى از احمد بن الحسين بن عبدالملك قصرى مؤدب و او از حامد بن يحيى و او از سفيان، از سفيان بن خمس، از حبيب بن ابى ثابت، از عبدالله بن عمر از رسول خدا(صلى الله عليه وآله) حديث «عشره مبشره» را نقل كرده است.(19) در سند اين حديث سفيان بن عيينه واقع شده كه اهل تدليس معرفى شده است.(20) و نيز در سندش حبيب بن ابى ثابت است كه ابن خزيمه و ابن حبّان او را مدلّس به حساب آورده اند(21).(22) 1 ـ مسند احمد، ج 1، ص 193; ترمذى، ج 5، ص 647; كتاب المناقب باب مناقب عبدالرحمن بن عوف; فضائل الصحابه، ص 28. 2 ـ تهذيب التهذيب، ج 2، ص 30. 3 ـ سنن ترمذى، ج 5، ص 647. 4 ـ تهذيب التهذيب، ج 3، ص 471. 5 ـ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 634. 6 ـ هدى السارى، ص 441. 7 ـ تهذيب التهذيب، ج 3، ص 176. 8 ـ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 316و317. 9 ـ المستدرك على الصحيحين، ج 3، ص 316و317. 10 ـ تقريب التهذيب، ج 1، ص 472. 11 ـ اصول سرخسى، ج 1، ص 370. 12 ـ تهذيب التهذيب، ج 5، ص 585. 13 ـ تهذيب التهذيب، ج 5، ص 42. 14 ـ تهذيب التهذيب، ج 6، ص 37. 15 ـ تذكرة الحفاظ، ج 1، ص 258. 16 ـ تهذيب التهذيب، ج 6، ص 90. 17 ـ مستدرك حاكم، ج 3، ص 316. 18 ـ الافصاح فى الامامة، ص 71; تلخيص الشافى، ج 3، ص 241. 19 ـ المعجم الاوسط، ج 3; كنز العمال، ج 11، ص 645. 20 ـ ميزان الاعتدال، ج 2، ص 170، رقم 3327. 21 ـ تهذيب التهذيب، ج 1، ص 431. 22 ـ على اصغر رضوانى، امام شناسى و پاسخ به شبهات (2)، ص 602. ----------------------------- لطفا به این پرسش وپاسخ نیز توجه بفرمایید: پرسش: گفته می شود: حضرت محمد (ص) اطلاعات و اخبار خوبی در مورد بهشت در باره عشرة المبشره (که در بر گیرنده معاویه است) داده است. اگر آنها بر حق نیستند چرا حضرت محمد (ص) اخبار خوبی در مورد بهشت داده است و چرا حضرت علی در مقابل آنها عکس العملی نشان نداده است. پاسخ: حضرات علمای اهل تسنن حدیثی بنام "عشره مبشره" نقل کرده اند. یعنی ده نفری که رسولخدا (ص) آنها را بشارت به بهشت داده است که عبارتند از: 1- ابوبکر2- عمر3- عثمان4- علی ابن ابیطالب5- طلحه6- زبیر7- سعد بن وقاص 8- سعید بن زید9- عبد الرحمن بن عوف10- ابو عبیده جراح. و بعضی از آنان عوض ابو عبیده جراح، ابن مسعود را ذکر کرده اند. ولی این حدیث نزد شیعه امامیه قابل قبول نیست. در جنگ جمل حضرت علی (ع) امیر المؤمنین، طلحه و زبیر را فراخواند و فرمود: شما می دانید که اصحاب جمل ملعونند؟ زبیر گفت چگونه ما ملعونیم، و حال آنکه ما اهل بهشتیم؟ حضرت علی فرمود: اگر من شما را اهل بهشت می دانستم با شما جنگ نمی کردم و جنگ با شما را حلال نمی شمردم. زبیر گفت: آیا حدیث سعید بن عمرو بن نفیل را که از پیغمبر (ص) شنیده که 10 نفر از قریش اهل بهشتند نشنیده ای؟ حضرت فرمود شنیدم که سعید این حدیث را در خلافت عثمان به جهت او نقل کرده است. زبیر: آیا دروغ گفته است؟ علی(ع): من چیزی نمی گویم تا نام آنها ببری. زبیر نام نه نفر را برد. علی (ع) فرمود: نفر دهم کیست؟ زبیر گفت: خود شما هستید. حضرت علی (ع) فرمود: پس تو اقرار کردی که من اهل بهشتم، ولی من آنچه ادعا کردی از برای خود و اصحابت منکرم. زبیر: آیا گمان میبری که سعید دروغ گفته است؟ علی(ع): گمان ندارم یقین دارم که حدیث دروغ است، و البته بعضی از اینها در تابوتی هستند، در اسفل درکات جهنم و بر سر آن چاه سنگی است که وقتی خدا بخواهد اهل جهنم را عذاب کند آن سنگ را بر می دارد، این مطلب را از پیغمبر شنیدم. زبیر از نزد حضرت علی (ع) با چشمان گریان برگشت.[1] همانگونه که ذکر شد حدیث مذکور ساختگی است و از درجه اعتبار خارج است، و در عین حال در این حدیث از معاویه نامی برده نشده است، گر چه برای افرادیکه این حدیث را ساخته اند بعید نیست که به جای یکی از این ده نفر معاویه را جای دهند، چنانکه در مناقب و فضائل معاویه بن ابی سفیان احادیث بسیاری جعل و ساخته شده است که مرحوم علامه (رحمه الله علیه) در الغدیر نقل و رد نموده است[2] و نیز معاویه جنایات زیادی مرتکب شده که در کتاب الغدیر آمده است. 1- سرکشی و طغیان از اطاعت امام علی (ع) و به راه انداختن جنگ علیه او و جنایات دیگر .[3] 2- جنگ با امام حسن مجتبی(ع). 3- به شهادت رساندن امام مجتبی(ع) با دسیسه معاویه توسط همسر امام (ع). 4- سب حضرت علی (ع). 5- مسموم نمودن مالک اشتر نخعی. 6- تبعید حضرت ابوذر و به شهادت رساندن او در تبعید. 7- نقض صلح که با امام مجتبی (ع) بسته بود. 8- آرزوی دفن نام پیغمبر (ص).[4] پس مشخص شد اخبار خوبی که شما می گوئید ساختگی و مخالف با قرآن و حدیث است. -------------------------------------------------------------------------------- [1]منتخب التواریخ، ص 15-14. [2] الغدیر، ج 11، ص 102-71. در مورد مناقب معاویه و بررسی و رد آن است. "چهل قصه ساختگی در مناقب معاویه گفته اند." [3] الغدیر، ج 10، ص 257. [4] درسی که امام حسین (ع) به انسانها آموخت. به نقل از مروج الذهب. منبع: پایگاه حوزه6555-16555-1 ------------------------------- و بالاخره این مقاله : چرا شیعیان (حدیث عشره مبشره را قبول ندارند)؟ با خلفای ثلاث (ابوبکر، عمر و عثمان) که از بهشتیان و در زمره عشره مبشره‏اند، مخالفند؟ 1. با اینکه این روایت در میان اهل سنت معروف است و در کتاب‏های مختلف از طرق گوناگون نقل شده، ولی در مهم‏ترین کتب حدیثی اهل سنت یعنی در کتاب‏های صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل نشده است. این موضوع در ذهن ایجاد سؤال می‏کند و این احتمال را در ذهن به وجود می‏آورد که مؤلفین آنها، اعتمادی به این حدیث نداشته وگر نه این حدیث را در ضمن مناقب یکی از آن ده نفر نقل می‏نمودند. با اینکه احادیثی را در فضیلت بعضی از آنان نقل کرده‏اند، که اهمیتش بسیار کمتر از بشارت به بهشت است، که در این حدیث وجود دارد. 2. حدیث عشره مبشره، در سُنن ترمذی و مسند حنبل، تحت عنوان «حدیث عبدالرحمن بن عوف» آمده است. این حدیث از قول حُمید بن عبدالرحمن نقل شده است که می‏گوید:«من حدیث عشره مبشره را از پدرم شنیدم و او از پیامبر اکرم(ص) آن را نقل کرده است». این در حالی است که حُمید بن عبدالرحمن، متولد سال 32 ه’ ق است{1} و پدرش (عبدالرحمن بن عوف) در همان سال یا سال 33 از دنیا رفته است.{2} بنابراین حمید بن عبدالرحمن هنگام فوت پدرش، حدود یک سال یا کم‏تر داشته است. با این حال، او چگونه می‏توانسته است از پدرش حدیث نقل کند؟! از طرفی، در سند این روایت، شخصی به نام عبدالعزیز بن محمد دراوردی است که طبق نظر ابوحاتم، سخنانش قابل احتجاج نیست.{3} ب) حدیث عشره مبشره در سنن ابی‏داود، باب الخلفأ، از سعید بن زید نقل شده است.{4} در سند این روایت شخصی به نام عبدالله بن ظالم است که بخاری و مسلم از احتجاج به حدیث وی استنکاف می‏ورزیده‏اند. بخاری گفته است:«حدیث وی صحیح نیست».{5} ج) حدیث فوق در سنن ترمذی،{6} کتاب المناقب، باب مناقب ابی الاعور (سعید بن زید) از طریق دیگری نیز نقل شده است. در سند او شخصی به نام حجاج بن محمد مصیصی است که قیروانی او را در کتابخود، ضعیف شمرده است.{7} همچنین در سنن ترمذی، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف، طریق دیگری برای این حدیث نقل شده، در سندش فردی به نام موسی بن یعقوب زمعی است،{8} و علی بن المدینی، حدیث وی را ضعیف و ناشناخته دانسته است.{9} حدیث عشره مبشره در سنن ابن ماجه، مقدمه باب 11، در قسمت فضائل العشرْ آمده است،{10} و در طریق آن هشام بن عمار است که ابو داود درباره‏اش می‏گوید:«وی چهارصد حدیث مسند نقل کرده است که بدون پایه و اساس است».{11} این روایت در سنن ابی داود{12} هم به طریقی حکایت شده است در زمره اسناد آن کسی به نام عبدالواحد بن زیاد عبدی بصری وجود دارد و این شخص، به نظر کسانی مانند ابن حبان، غیر قابل اعتماد است.{13} این حدیث را طبرانی هم در المعجم الأوسط نقل کرده، اما در سندش شخصی به نام ولید بن عبدالله بن جمیع زهری است که ابن حبان وی را در کتاب الضعفا در شمار راویان ضعیف و غیر قابل اعتماد آورده است؛ البته او در کتاب الثقات هم روایت عشره مبشره را مطرح کرده است،{14} و این، بسیار شگفت‏انگیز است. عقیلی هم می‏گوید:در روایت وی اضطراب وجود دارد.{15} د) افزون بر این، روایت در متن حدیث عشره مبشره، اختلاف وجود دارد؛ در یکی از آنها ابو عبیده، جز ده تن به شمار آمده است؛{16} ولی در روایتی که حاکم نیشابوری در مستدرک نقل کرده است، به جای وی نام ابن مسعود آمده است.{17} در روایتی که در سنن ابی داود و سنن ابن ماجه نقل شده است، نه نامی از ابو عبیده است و نه نامی از ابن مسعود؛ بلکه به جای آنها نام رسول خدا9 عنوان شده است.{18} در الاستیعاب، به این اختلافات اشاره شده است.{19} همچنین در یکی از روایات ابی داود، یکی از آن ده تن، سعد بن ابی وقاص است؛ اما در روایات دیگری که ابی داود ناقل آن است، به جای سعد بن ابی وقاص، سعد بن مالک ذکر شده است.{10} هـ) نکته دیگری که باعث تضعیف این حدیث می‏شود، آن است که نام عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید جز افراد بشارت داده شده به بهشت است؛ این در حالی است که آنان خود این حدیث را نقل کرده‏اند. چنین چیزی، موجب شک و تردید است. از طرفی، چرا این حدیث از بقیه آن ده تن، یعنی از هشت نفر باقی مانده، نقل و حکایت نشده است؟!چرا در جایی نیامده است که یکی از آنان برای اثبات مطلب و احتجاجی به نفع خویش، به این حدیث استناد کرده باشد؟!چرا در روز سقیفه که بر سر خلافت، اختلاف بود و مهاجرین برای شایستگی خود فضایلی را نقل می‏کردند، کسی به این حدیث استناد نکرد؟!آیا این سؤالات و نظایر آن حاکی از این نیست که چنین حدیثی اصلاً وجود نداشته و بعدها جعل شده است؟! و) علامه امینی پس از یادکرد حدیث عشره مبشره از کتب اهل سنت، می‏گوید:«چنان‏که مشاهده می‏شود، سند روایت‏های احمد و ابوداود، به عبدالرحمن بن عوف و سعید بن زید منتهی می‏شود و طریق عبدالرحمن یک بار به عبدالرحمن بن حمید بن عبدالرحمن زهری از پدرش از عبدالرحمن بن عوف، و یک بار هم به رسول خدا9 می‏رسد، و این اسناد، باطل است و ناتمام؛ زیرا حمید بن عبدالرحمن، پدر عبدالرحمن بن حمید، صحابی نبود، بلکه تابعی بوده و عبدالرحمن بن عوف را درک نکرده است. حمید بن عبدالرحمن در 73 سالگی، یعنی در سال 105 ه’ ق از دنیا رفته است؛ بنابراین او در سال 32 ه’ق، یعنی درست سالی که عبدالرحمن بن عوف، از دنیا رفته یا یک سال بعد از آن، متولد شده است. با این حال، چگونه می‏تواند از عبدالرحمن بن عوف روایت نقل کرده باشد؟به این دلیل است که ابن حجر به طور جزم، روایت حمید بن عبدالرحمن را از عمر و عثمان، منقطع و غیر قابل اسناد می‏داند و این در حالی است که عثمان بعد از عبدالرحمن بن عوف از دنیا رفته است. پس سند این دو طریق، صحیح نیست. می‏ماند طریق سعید بن زید، طریقی که او خود را در آن جزو 10 تنی که به بهشت بشارت یافته‏اند، به شمار آورده است. سعید چنین روایتی را در کوفه در ایام معاویه روایت کرده، و این حدیث از وی تا آن زمان شنیده نشده بود و پیش از آن نیز هیچ کس از وی نقل نکرده؛ فقط در آن زمان که دوران تبهکاری و جعل حدیث و تبلیغات سؤ بوده، آن را به زبان آورده است. کسی از این صحابی نپرسید که چه سرّ و رمزی در کارش بود که آن حدیث را مکتوم داشته و هیچ گاه نقل نکرده، حتی در دوره خلفای راشدین نیز یاد ننموده است، در حالی که او و دیگر اصحاب، سخت به چنین روایتی نیاز داشته‏اند تا موضع خویش را مستحکم سازند و آن را حجت خود سازند و در اقناعِ منطقی دیگران از آن سود گیرند و از خون‏ریزی‏ها جلوگیری نمایند و بسیاری از حقوق را که در آن سال‏های پر کشمکش و خونین، پایمال گشته بود، محفوظ و در امان بدارند. گویی این حدیث، درست در روزی که معاویه بر تخت سلطنت نشست و رژیم فاسدش را بر مسلمانان تحمیل کرد، به او الهام شده است. سعید بن زید هنگامی که نتوانست حملات و دشنام‏های مخالفین علی(ع) را تحمل کند و در برابر کسانی که معاویه بر کوفه گماشته بود، نتوانست مقاومت نماید، بر جان خویش بیمناک شد؛ خصوصاً این که او نسبت به دستگاه حاکمه وقت هم در موضعی مخالف بود و از بیعت با ولایت عهدی یزید خودداری ورزیده و در این زمینه سخنی تند به مروان بن حکم گفته بود. از این روی، او برای این که خود را از آسیب وی برهاند، این روایت را جعل کرد تا آن را سپر حمایتی خویش قرار دهد و اتهام علاقه‏مندی و عشق به علی(ع) را از خویش دور سازد؛ زیرا در آن عصر هر کس را که طرفدار و دوستدار امام علی(ع) یا متهم به چنین عقیده‏ای می‏شناختند، در معرضِ شکنجه و آزارهای گوناگون و زندانی و اعدام قرار می‏دادند. بدین‏سان، سعید با جعل این حدیث و بخشیدن بهشت به مخالفان و دشمنان علی(ع) و کسانی که از بیعت با علی(ع) سر باز زده و علیه خلافتش قیام مسلحانه کرده بودند، حاکم وقت را خشنود و خطر شکنجه و مرگ را از خود دور نمود. ز) آیا این حدیث، با جنگ پاره‏ای از افرادی که در حدیث نام برده شده با یکدیگر و حلال دانستن خون یکدیگر چگونه سازگاری دارد. چگونگ بهشتیان خون یکدیگر را روا داشته‏اند. [1].ابن حجر در تهذیب التهذیب به نقل از برخی نوشته است که حمید بن عبدالرحمن در سال 105 هجری از دنیا رفت. و به طور جزم گفته است که 73 سال سن داشت. بنابراین او به سال 32 متولد شده است؛ تهذیب التهذب، ابن حجر، ج 3، ص 41 - 40، (نشر دارالفکر، چاپ اول، 1404ه’). [2].تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ترجمه عبدالرحمن بن عوف، ج 6، ص 222.(دارالفکر) [3].ر.ک:میزان الاعتدال، ذهبی، ترجمه عبدالعزیز محمد دراوردی، ج 2، ص 634 (تحقیق علی محمد البجاوی، نشردارالفکر). [4].سنن ابی داود، تحقیق سعید محمد لحام، ج 3 و 4، کتاب السنْ، باب 9، فی الخلفأ، ص 401، (دارالفکر، چاپ اول، 1410). [5].ر.ک:المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، بذیله التلخیص للذهبی، الجز الثالث، ص 317، کتاب معرفْ الصحابْ، (دارالکتاب العربی، بیروت). [6].الجامع الصحیح، تحقیق ابراهیم عطوه عوض، ج 5، ص 652 (داراحیأ التراث العربی، بیروت). [7].ر.ک:تهذیب التهذیب، ابن حجر، ترجمه حجاج بن محمد مصیصی، ج 2، ص 181 (دارالفکر، چاپ اول، 1404ه’). [8].الجامع الصحیح، ج 5، ص 648. [9].تذکر:ترمذی صاحب سنن پس از نقل برخی از این روایات گفته این حدیث صحیح است یا حسن است اما باید توجه داشت که علمای حدیث شناس اهل سنت به این گونه عمل ترمذی توجهی نمی‏کنند و او را در این جهت سهل‏انگار می‏دانند چه اینکه گاه از افرادی حدیث نقل می‏کند و صحیح می‏نامد که اکثر علمای رجال آنها را ضعیف و یا دروغگو می‏دانند، مبارکفوری که سنن ترمذی را شرح کرده در مقدمه کتابش گوید:«ترمذی هر چند در حدیث امام بود و جلالت شأن داشت اما در صحیح یا حسن نامیدن احادیث سهل‏انگار بود». و نیز ذهبی در میزان الاعتدال در ترجمه کثیر بن عبداله بن عمرو و بن عوف المدنی گوید:«علما بر تصحیح ترمذی (صحیح دانستن وی حدیثی را) اعتمادی ندارند. [10].سنن ابن ماجه، ج 1، ص 48، باب 11 باب فی فضائل اصحاب رسول الله، فضائل العشرْ. [11].تهذیب التهذیب، ابن حجر عسقلانی، ج 11، ص 47، ترجمه هشام بن عمار بن نصیر، (دارالفکر). [12].سنن ابی داود، ج 3 و 4، ص 402. [13].ر.ک:تذکرْ الحفاظ، ذهبی، ترجمه عبدالواحد بن زیاد عبدی بصری، ج 1، ص 258، (دارالکتب العلمیه، بیروت). [14].ر.ک:تهذیب التهذیب، ابن حجر، ترجمه ولید بن عبدالله بن جمیع زهری، ج 11، ص 122، (دارالفکر). [15].ر.ک:تهذیب التهذیب، ابن حج، ترجمه ولید بن عبدالله بن جمیع زهری، ج 11، ص 122. [16].الجامع الصحیح، محمد بن عیسی بن، سورْ کتابْ المناقب، (دارالاحیأ التراث العبی - بیروت - لبنان)، ج 5، ص 647، باب مناقب عبدالرحمن بن عوف. [17].المستدرک علی الصحیحین، حاکم نیشابوری، پالجز الثالث، کتاب معرفْ الصحابْ، باب مناقب عبدالله بن مسعود، ص 317. [18].سنن ابی داود، ج 3 و 4، ص 402 - 401، کتاب السنْ، (باب فیالخلفأ)؛ سنن ابن ماجه، ج 1، ص 48، باب 11 فی فضائل اصحاب رسول الله9، (تحقیق عبدالباقی، دارالفکر). [19].الاستیعاب بهامش الاصابه لابن حجر، الجز الثالث، ص 2 حرف ه باب عامر، (دارالحیأ التراث العربی، بیروت، چاپ اول، 1328ه’). [20].سنن ابی داود، ج 3 و 4، ص 401 - 402، کتاب السنْ، باب 9 فی الخلفأ/ -0----------------------- از اینکه دیر شد پوزش می طلبم امیدوارم پاسخ کاملی باشد. موفق و مؤید و پیروز باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
موارد بیشتر برای شما
حکمت | تقدم حرف خدا بر غیرخدا / آیت الله جوادی آملی
music_note
حکمت | تقدم حرف خدا بر غیرخدا / آیت الله جوادی آملی
حال و هوای موکب داران عراقی در هنگام جمع کردن موکب‌ها
play_arrow
حال و هوای موکب داران عراقی در هنگام جمع کردن موکب‌ها
تصاویری از حضور شهید سلیمانی در کاخ صدام
play_arrow
تصاویری از حضور شهید سلیمانی در کاخ صدام
فارسی حرف زدن استراماچونی با طارمی در تلویزیون ایتالیا
play_arrow
فارسی حرف زدن استراماچونی با طارمی در تلویزیون ایتالیا
در حادثه تروریستی پاکستان چند نفر کشته شدند؟
play_arrow
در حادثه تروریستی پاکستان چند نفر کشته شدند؟
رهبر انقلاب: رئیس جمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند
play_arrow
رهبر انقلاب: رئیس جمهور برای انتخاب وزیران با من مشورت کردند
۵ شاخص‌ انتخاب همکاران برای دولت در کلام رهبر انقلاب
play_arrow
۵ شاخص‌ انتخاب همکاران برای دولت در کلام رهبر انقلاب
توصیه رهبر انقلاب به هیئت دولت
play_arrow
توصیه رهبر انقلاب به هیئت دولت
رهبر انقلاب: از این که به شما بگویند پوپولیست و عوام‌گرا اعتنا نکنید
play_arrow
رهبر انقلاب: از این که به شما بگویند پوپولیست و عوام‌گرا اعتنا نکنید
رهبر انقلاب: قوانین و تصمیمات مهم نیاز به پیوست عدالت دارد
play_arrow
رهبر انقلاب: قوانین و تصمیمات مهم نیاز به پیوست عدالت دارد
تاکید رهبر انقلاب به بر طرف شدن مسئله تورم و گرانی
play_arrow
تاکید رهبر انقلاب به بر طرف شدن مسئله تورم و گرانی
روایتی از نخستین دیدار رئیس‌جمهور و وزرا با رهبر انقلاب
play_arrow
روایتی از نخستین دیدار رئیس‌جمهور و وزرا با رهبر انقلاب
پرونده تبانی و شرط‌بندی در فصل گذشته لیگ برتر!
play_arrow
پرونده تبانی و شرط‌بندی در فصل گذشته لیگ برتر!
کمین موفق القسام علیه نیروهای دشمن در خان یونس
play_arrow
کمین موفق القسام علیه نیروهای دشمن در خان یونس
کاشته تمیز منجر به گل دوم النصر به الفحیا توسط رونالدو
play_arrow
کاشته تمیز منجر به گل دوم النصر به الفحیا توسط رونالدو