ج

سلام مطلب زیر را در جایی خواندم «خداوند در آیه 158 سوره انعام می فرماید: "يوم يأتي بعض آيات ربك لاينفغ...

سلام مطلب زیر را در جایی خواندم «خداوند در آیه 158 سوره انعام می فرماید: "يوم يأتي بعض آيات ربك لاينفغ نفسا اينمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرأ، قل النتظروا و إنا منتظرون."(11)؛ آن روز كه اين آيات و نشانه ها تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادى كه قبلأ ايمان نياورده اند و يا عمل نيكى انجام نداده اند، سودى به حالشان ندارد، بگو (اگر كه شما چنين انتظارات غلطى داريد) انتظار بكشيد، ما هم انتظار (كيفر شما را) مى كشيم. على بن رباب از امام صادق علیه السلام نقل مي كند كه حضرت درباره اين آيه شريفه فرمود: مراد از آيات، حضرت قائم علیه السلام است، سپس فرمود: در زمان ظهور و قيام حضرت مهدى علیه السلام ايمان آوردن كسانى كه پيش از قيام، ايمان نياورده بودند، سودى ندارد، هر چند كه ايمان به امامان قبل از او داشته باشند. ***ينابيع الموده ص 422 ، تفسير برهان ج 1 ص 564، غايه المرام ص 226 ، بحار الانوار ج 1 ص 51 » سوال قضيه چيه كه از مقطعي به بعد از دوران ظهور، ايمان نفعي به حال آنها (افراد مذكور) ندارد، آيا منظور اين است كه مثلاً تا قبل از آن اگر ايمان مي‌آوردند از كشته شدن در امان مي‌ماندند، اما از آن مقطع به بعد نه؟ يا اينكه در آن مقطع به بعد تحولاتي در دنيا واقع خواهد شد و از طرفي ايمان داشتن چنان منفعتي خواهد داشت (و به نوعي بروز خواهد داشت) كه ... چه حقيقتي در اين آيه با توجه به حديث ذيلش هست؟
چهارشنبه، 18 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما

ج

سلام مطلب زیر را در جایی خواندم «خداوند در آیه 158 سوره انعام می فرماید: "يوم يأتي بعض آيات ربك لاينفغ...

ج ( تحصیلات : دیپلم ، 20 ساله )

سلام مطلب زیر را در جایی خواندم
«خداوند در آیه 158 سوره انعام می فرماید: "يوم يأتي بعض آيات ربك لاينفغ نفسا اينمانها لم تكن آمنت من قبل او كسبت في ايمانها خيرأ، قل النتظروا و إنا منتظرون."(11)؛ آن روز كه اين آيات و نشانه ها تحقق پذيرد ايمان آوردن افرادى كه قبلأ ايمان نياورده اند و يا عمل نيكى انجام نداده اند، سودى به حالشان ندارد، بگو (اگر كه شما چنين انتظارات غلطى داريد) انتظار بكشيد، ما هم انتظار (كيفر شما را) مى كشيم.
على بن رباب از امام صادق علیه السلام نقل مي كند كه حضرت درباره اين آيه شريفه فرمود: مراد از آيات، حضرت قائم علیه السلام است، سپس فرمود: در زمان ظهور و قيام حضرت مهدى علیه السلام ايمان آوردن كسانى كه پيش از قيام، ايمان نياورده بودند، سودى ندارد، هر چند كه ايمان به امامان قبل از او داشته باشند.
***ينابيع الموده ص 422 ، تفسير برهان ج 1 ص 564، غايه المرام ص 226 ، بحار الانوار ج 1 ص 51 »

سوال

قضيه چيه كه از مقطعي به بعد از دوران ظهور، ايمان نفعي به حال آنها (افراد مذكور) ندارد، آيا منظور اين است كه مثلاً تا قبل از آن اگر ايمان مي‌آوردند از كشته شدن در امان مي‌ماندند، اما از آن مقطع به بعد نه؟ يا اينكه در آن مقطع به بعد تحولاتي در دنيا واقع خواهد شد و از طرفي ايمان داشتن چنان منفعتي خواهد داشت (و به نوعي بروز خواهد داشت) كه ... چه حقيقتي در اين آيه با توجه به حديث ذيلش هست؟


با سلام و تبریک سال جدیدخدمت برادر گرامی! با ابراز خوشنودی و خرسندی از اینکه با جوانانی چنین اهل مطالعه در ارتباط هستیم. در مورد سوال حضرتعالی و همچنین موارد مشابه آن چه قبل از ورود اسلام چه بعد از آن تا صبح قیامت که باز ممکن است چنین شرایطی پیش بیاید باید گفت که یکی از قوانین و قواعدی که خداوند در این عالم برای امتحان بندگانش قرارداده است ، همانا سنت ابتلا و امتحان است که پس از سنت اتمام حجت محقق می گردد در این راستا به مقاله زیر با آدرسش توجه فرمایید: 6ـ پاره‌اي از سنت‌هاي اجتماعي برخي از مهم‌ترين سنت‌هاي حاكم بر جوامع بشري به شرحي است كه در پي مي‌آيد: 1ـ 6ـ اتمام حجت بر همه جوامع بشري خداوند بر همه امت‌ها هدايتگر و پيامبر فرستاده است. همه جموامع در مسير سورش هدايت الهي قرار گرفته‌اند و چنين سنتي زمينه بعضي از سنت‌هاي الهي ديگر را فراهم مي‌آورد . قرآن كريم در آيات متعددي به اين حقيقت اشاره نموده است؛ از جمله مي‌فرمايد: « ولكل امة رسول [يونس 47]؛ براي هر امتي رسولي است». « ولكل قوم هاد [رعد 7]؛ و براي هر گروهي هدايتگري است». « و لقد بعثنا في كل امة رسولاً [نحل 26] ؛ و هر آينه بر هر امتي رسولي را مبعوث نموديم». البته روشن است كه اتمام حجت بر اقوام،‌به معناي رساندن پيام الهي به تك‌تك افراد يك جامعه نيست. همين مقدار كه پيام حق در دسترس افراد يك جامعه باشد،‌ بر تمام افرادي كه در آن جامعه هستند، حجت الهي تمام است. بطور طبيعي افراد در مواجهه با حجت الهي به دو دسته تقسيم مي‌شوند: بعضي از سر تسليم و طاعت به فرمان الهي گردن مي‌گذارند و به انذار پيامبران پاسخ مثبت مي‌دهند و عده‌اي نيز از سر عناد بركفر خود مي‌افزايند . قرآن كه خود پيام و حجت الهي و شفابخش دلهاي مؤمنان است، ‌بر ظالمين جز خسارت نمي‌افزايد [17] . در سوره مباركه يس نيز هدف از نزول قرآن را انذار زندگان و اتمام حجت بر كافران بيان نموده است [18]. در قرآن كريم اجراي سنتعذاب الهي موقوف به ارسال رسولان معرفي شده است.«ما كنا معذبين حتي نبعث رسولاً [اسراء 15]؛ ما هيچ قومي را عذاب نمي‌كنيم مگر آنكه بر آنها رسولي را مبعوث گردانيم .» 2ـ 6ـ سنت ابتلا و امتحان يكي از سنن عام و فراگير كه دامن هر قوم و جامعه‌اي را گرفته و مي‌گيرد، ابتلا و امتحان الهي است. البته امكان تفاوت نوع ابتلا و امتحان وجود دارد؛ اما اصل آن گريز‌ناپذير است. قرآن‌كريم مي‌فرمايد: « احسب الناس ان يتركوا ان يقولوا آمنا و هم لايفتنون [روم 2] ؛ آيا مردم مي‌پندارند كه به صرف گفتن « ايمان آورديم» رها شده و آزمايش نمي‌گردند!؟ » در جاي ديگر قرآن كريم به شدت امتحان الهي و سختي آن اشاره نموده،‌مي‌فرمايد: « ام حسبتم ان تدخلوا الجنة‌و لمايأتكم مثل الذين خلوا من قبلكم مستهم البأساء و الضراء و زلزلوا حتي يقول الرسول و الذين معه متي نصرالله الا ان نصرالله قريب [بقره 214] ؛ آيا گمان مي‌بريد كه بدون امتحاني كه بر گذشتگان آمد،‌ داخل بهشت مي‌شويد!؟ آنان را رنجها و سختي‌ها رسيد و همواره پريشان خاطر و هراسان بودند تا آنگاه كه پيامبر و گروندگان به او از شدت غم واندوه از خدا مدد خواستند و گفتند: بار خدايا كي باشد كه ما را ياري كني؟ در آن حال خطاب شد كه همانا ياري خداوند نزديك است.» اين سنت درباره پيامبران بلند مرتبه الهي نيز اجرا مي‌شود . قرآن كريم درباره حضرت ابراهيم مي‌فرمايد : « و اذ ا ابتلي ربه بكلمات [بقره 124] ؛ و [يادآور ] زماني را كه پروردگار ابراهيم را به اموري چند امتحان فرمود.» پيامبران ديگر نيز هر كدام مبتلا به بلا و امتحان ديگري بوده‌اند و در جاي جاي قرآن كريم از امتحانات و ابتلائات آنان ياد شده است. ابزار امتحان نيز بسيار گسترده است؛ قرآن كريم هر آنچه را كه بر زمين است،‌زمينه امتحان انسان مي‌داند: « انا جعلنا ما علي الارض زينة لها ليبلوكم ايكم احسن عملاً [كهف7] ؛ همانا آنچه را كه بر زمين است زينت آن قرار داديم تا شما را بيازماييم كه هر كدام بهترين عمل را انجام مي‌دهيد.» مال،‌فرزندان ،‌ خوبيها و بديها ، همه و همه از ديدگاه قرآني براي آزمايش انسان است . كلماتي مانند بلا، فتنه و تمحيص ،‌ در قرآن كريم براي آزمايشهاي الهي بكار برده شده است. گر چه اعطاي امور مادي و رفاه و مكنت نيز نوعي امتحان است، اما غالب امتحانات با رنج‌ها و سختيها و محروميتها بوده است. قرآن در مورد آل فرعون و قوم موسي مي‌فرمايد:« و اذ قال موسي لقومه اذكروا نعمة‌الله عليكم اذا نجيكم من ال فرعون يسومونكم سوء العذاب يذبحون ابنائكم و يستحيون نسائكم و في ذلكم بلاء من ربكم عظيم [ابراهيم 6]؛ اي رسول ما ياد كن وقتي را كه موسي به قوم خود گفت به خاطر آوريد اين نعمت بزرگ خدا را كه شما را از بيداد فرعون نجات داد؛ آنها شما را به ظلم و شكنجه سخت مي‌افكندند،‌پسرانتان را كشته و دخترانتان را به ذلت و بيچارگي ابقا مي‌كردند و اين ابتلا و امتحاني بزرگ از جانب خدا بر شما بود.» البته در مورد قوم موسي مشكلات بطور قهري ، از سوي فرعونيان تحقق يافته بود؛ اما در بعضي موارد ، قوم طالوت و مبارزه آنان مي‌فرمايد: « فلما فصل طالوت بالجنود قال ان الله مبتليكم بنهر فمن شرب منه فليس مني و من لم يطعمه فانه مني الا من اغترف فرغة‌بيده [ بقره 249] ؛ پس هنگامي كه طالوت لشكر كشيد، سپاه خود را گفت: همانا خداوند شما را به نهر آبي آزمايش كند. هر آنكه از آن بياشامد از من و هم آيين من نيست و هر آنكه هيچ نياشامد يا كفي بيش بر نگيرد، از من و هم آيين من خواهد بود.» در اين داستان امتناع از نوشيدن آب اختياري است؛ مانند روزه كه مكلف خود با اختيار خود،‌از انجام مبطلات مي‌گريزد. 3- 6 ـ سنت امداد سنت ديگري كه مكمل سنت قبلي است، سنت امداد است. مفهوم امداد ياري رساندن و كمك كردن است. خداوند تعالي بطور كلي زمينه‌هاي نيل به هدف را براي گروه‌هاي مختلف و اقوام گوناگون فراهم مي‌كند. قرآن كريم به دو گرايش متمايز انسانها درزمينه دنيا خواهي و آخرت طلبي اشاره نموده و پس از آن به اعطاي مقيد دنيا به دنيا طلبان و اعطاي مطلق آخرت به آخرت گرايان تذكر مي‌دهد؛ سپس مي‌فرمايد: « كلاً نمد هؤلاء من عطاء ربك [اسراء 20] ؛ ما هر دو فرقه (دنيا طلبان و آخرت گرايان) را از فضل و عطاي پروردگارت مدد مي‌رسانيم.» مفهوم امداد خداوند نسبت به كارهاي خير روشن است و در آن ابهامي نيست؛ چرا كه خداوند حكيم و پاك كه خير مطلق است،‌در كارهاي خير ، انسانها را كمك داده است و زمينه انجام آن را فراهم آورده است. اما امداد الهي نسبت به دنيا طلبان به چه معنايي است؟ مرحوم علامه طباطبايي (ره) در ضمن توضيحي كوتاه به حقيقت امداد اشاره نموده‌اند: هر آنچه عمل متوقف بر آن است، مانند علم ، اراده ، ابزارهاي خارجي و اعضا و جوارح و موارد ديگر ي كه در خارج از حوزه اختيار انسان است، شرايط و اسباب تكويني همه از چيزهايي است كه در دست و تحت اختيار انسان نيست و هر انساني كه با نقض يكي از اينها روبرو شود، از انجام عمل باز مي‌ايستد و خداوند متعال است كه همه اين امور را به فيض و عطايش ،‌براي انسان فراهم مي‌نمايد... در نتيجه آنچه به خداوند بر مي‌گردد ،‌عطا و فيض اوست كه جز حمد را سزاوار نيست و آنچه بر انسان فاسق است چيزي جز ملامت در استفاده ناصحيح از نعمت خداوند نخواهد بود. امداد الهي در مورد كارهاي بندگان به معناي آن است كه خداوند هرگز در قوانين طبيعي كه زمينه رسيده به مقصود را فراهم مي‌كند، اخلالي پديد نمي‌آورد . گر چه قدرت واسعه او بر آن تواناست. اين سنت درباره افراد و جوامع هردو قابل تطبيق است. نه تنها امداد الهي درباره اعمال مختلف خوب و بد وجود دارد،‌حتي پس از بدكاري فاسقان،‌ قدرت الهي به حيات و استمرار بديهاي آنها خاتمه نمي‌دهد و در اينجا سنت امهال اجازه استمرار بدي را نيز به آنها مي‌دهد. اين سنت مصداقي از مفهوم عام سنت امداد است. قرآن كريم مي‌فرمايد:« ولو يؤاخذ الله الناس بما كسبوا ما ترك علي ظهرها من دابة ‌و لكن يؤخرهم الي اجل مسمي [فاطر 45] ؛ و اگر خداوند كردار زشت خلق را مؤاخذه مي‌كرد،‌ هيچ جنبده‌اي را بر روي زمين باقي نمي‌گذاشت ؛ ولي [كيفر ]خلق را به وقت معين، تأخير مي‌اندازد». 4ـ 6ـ سنت پاداش و مجازات در دنيا همراهي و ياري خداوند به كارهاي نيكو به فراهم آوردن زمينه انجام افعال تمام نمي‌شود؛ بلكه بالاتر از امداد، پاداش در دنيا و مجازات در همين نشئه براي عاملان خير و شر نيز فراهم است. پاداش مؤمنان دو گونه است: يكي آنكه هدايت افزونتر و توفيقات بيشتر براي آنان فراهم مي‌شود و ديگر آنكه نعمت‌هاي بي‌حساب بر اساس حكمت الهي بر آنان نازل مي‌شود. در هر دو زمينه آيات زيادي از قرآن نويد مناسبي را به مؤمنان و هدايت‌پيشگان مي‌دهد. قرآن درباره افزون شدن هدايت كه هدايت پاداشي نيز نام دارد، مي‌فرمايد: « و يزيد الله الذين اهتدوا هدي [مريم 76] ؛ و خداوند بر هدايت افراد هدايت شده مي‌افزايد.» « و الذين جاهدوا فينا لنهدينهم سبلنا [عنكبوت 69]؛ و آنانكه در راه ما جهاد نمودند ،‌ هر آينه به راههاي خود راهنمايي‌شان خواهيم كرد.» « و من يومن بالله يهد قلبه [تغابن 11] ؛ و هر كسي به خداي بزرگ ايمان آورد،‌خداوند قلبش را هدايت كند.» آيات فوق به خوبي،‌به هدايت پاداشي مؤمنان كه مشروط به هدايت تشريعي و اهتداي مؤمنان است، اشاره مي‌كند. آيات ديگر بر وفور نعمت‌هاي مادي و معنوي بر هدايت‌يافتگان و اعطاي پاداش و غير از هدايت تصريح مي‌نمايد: « و لو انهم اقاموا التوراة و الانجيل و ما انزل اليهم من ربهم لآكلوا من فوقهم و من تحت ارجلهم [مائده 66] ؛ و اگر آنان تورات و انجيل و آنچه را از جانب پروردگار بر آنان نازل شده به پا مي‌داشتند، از بالا و پايين روزي مي‌خوردند». « و ان لو استقاموا علي الطريقة لا سقيناكم ماء غدقاً [ جن 16] ؛ و اگر آنان بر روش صحيح استقامت مي‌ورزيدند، آنان را آب گوارا مي‌نوشانيديم. » سنت مجازات در دنيا نيز كافران و منحرفان را رها نخواهد كرد. البته اين مجازات گاهي براي كافر و فاسق نيز به وصف مجازات روشن است و گاهي نيز كافر به حقيقت آن پي نمي‌برد و بر عكس عذاب را خير و نعمت مي‌پندارد؛ اما درهر صورت عاقبت حقيقت عذاب دنيايي بر كارهاي ناپسند روشن مي‌گردد. با توجه به آنچه در سنت امداد گفتيم و آنچه در سنت امهال و استدراج خواهيم گفت، سنت مجازات پس از همراهي چندي با گناه از سوي كافر محقق مي‌شود و كافر پس از نشان دادن خبث باطن و ثبات و استمرار در عناد، گرفتار عذاب الهي خواهد شد. قرآن كريم مي‌فرمايد: « كدأب آل فرعون و الذين من قبلهم كذبوا بآياتنا فاخذهم الله بذنوبهم و الله شديد العقاب [آل عمران 11]؛ آن گروه هم (كافران) مانند فرعونيان و پيشينيان كافر كيش، آيات خدا را تكذيب كردند كه خداوند آنها را به كيفر گناهانشان مجازات كرد و عقاب و كيفر خداوند شديد و سخت است.» در جاي ديگر مصيب‌هاي دنيايي مردمان را جزاي بعضي از بديهاي آنان معرفي مي‌نمايد و مي‌فرمايد : « و ما اصابكم من مصيبة فبما كسبت ايديكم و يعفو عن كثير[شوري 30] ؛ آنچه از بدبختيها به شما مي‌رسد، به سبب اعمالي است كه انجام داده‌ايد و خداوند از بسياري از آنها درمي‌گذرد ». و در آيه ديگر ظهور فساد و تباهي را معلول اعمال بد مردمان معرفي مي‌نمايد: « ظهر الفساد في البر و البحر بما كسبت ايدي الناس ليذيقهم بعض الذين عملوا العلهم يرجعون [روم 41]؛ فساد در دريا و خشكي به سبب آنچه مردم انجام داده‌اند ظاهر شد، تا خداوند(پاداش ) بعضي از آنچه را كه مردم عمل كردند به آنان بچشاند،‌باشد كه باز گردند.» 5ـ 6ـ سنت امهال و استدراج گاهي اوقات عذاب دنيايي كافران و بدكاران بر آنها مخفي مي‌ماند. آنان مي‌پندارند كه بر مسير نيكي گام نهاده‌اند و نعمت‌ها آنها را فرا گرفته است؛ حال آنكه حقيقت نعمت ظاهري آنان چيزي جز نقمت ، ‌بلا و عذاب نيست. از اين نقمت پنهان در قرآن، به امهال و استدراج ياد شده است. امهال به معناي مهلت دادن است. قرآن كريم ضمن اشاره به پندار باطل كافران، در اين زمينه مي‌فرمايد: « و لايحسبن الذين كفروا انما نملي لهم خير لانفسهم انما نملي ليزدادوا اثماً و لهم عذاب مهين [آل عمران 178] ؛ كافران نپندارند مهلتي كه به آنها داديم براي آنان بهتر است ؛ بلكه به آنان مهلت داديم تا بر گناه و طغيان خويش بيفزايند و براي آنان عذاب خواركننده‌اي است». بطور مسلم نعمت وجود و ادامه حيات يكي از بارزترين نعمت‌هاي مادي در حق هر انساني است. اما با اين حال حيات و وجود كافر براي او چيزي جز عذاب پنهان نيست؛ چرا كه زمينه بروز خباثت بيشتر و سنگيني بيشتر بار گناه او را فراهم مي‌آورد. جامعه فاسق و كافر گرچه مدتي را به خوشي و تبهكاري بگذراند و از تذكر به آيات خداوند غافل باشد،‌اما پاس از اين امهال و استدراج ،‌ناگهان بر عذاب آشكار خداوند واقف مي‌گردد و به آن معذب مي‌شود. قرآن كريم مي‌فرمايد: « فلما نسوا ما ذكروا به فتحنا عليهم ابواب كل شيء حتي اذا فرحوا بما اوتوا اخذناهم بعتةً فاذا هم مبلسون [انعام 44] ؛ پس چون آنچه از (نعم الهي) به آنها تذكر داده شد،‌ فراموش كردند، ما هم ابواب هر نعمت را به آنها گشوديم تا به نعمتي كه به آنها داده‌شده ، شادمان و مغرور گشتند. پس ناگاه به كيفر اعمالشان گرفتار كرديم كه آن هنگام خوار و نااميد گرديدند.» مشتقات كلمه امهال و استدراج هر دو در قرآن بكار رفته است. خداوند در سوره مزمل مي‌فرمايد: « وذرني والمكذبين اولي النعمة‌ و مهلهم قليلاً [مزمل 11]؛ و مرا با تكذيب كنندگان صاحب نعمت واگذار و مدت كوتاهي را به آنان مهلت بده (مدت كوتاه دنيا يا از دنيا).» درباره سنت استدراج نيز مي‌فرمايد : « والذين كذبوا باياتنا نستدرجهم من حيث لايعملون و املي لهم ان كيدي متين [اعراف 182]؛ و آنان كه آيات ما را تكذيب كردند، ‌به زودي آنها را تدريجاً به عذاب و هلاكت مي‌افكنيم؛ از جايي كه فهم آن نكنند و روزي چند به آنها مهلت مي‌دهيم كه همانا مكر و عقاب ما بس شديد به آنها فرا رسد.» البته مبتلايان به سنت استدراج و امهال همانا كافران و مكذبان آيات الهي هستند. 6ـ6ـ سنت پيروزي نهايي حق بر باطل بدون ترديد،‌يكي از محورهاي اصلي مباحث قرآني توجه دادن به مبارزه دايمي حق و باطل و مجموعه هدايت يافته جامعه با گمراهان است. بطور مشخص افرادي كه از ثروت و قدرت و مكنت نامشروع برخوردار بوند، در مقابل سروش هدايت انبياء موضعگيري كرده و سعي در نابودي آن داشتند. جز در موارد خاص نيز مبارزه دو گروه حق و باطل با استفاده از علل و وسايل مشابه و طبيعي صورت پذيرفته است و به همين جهت، ‌پيروزي ظاهري همواره در اختيار يك گروه نبوده و به تناوب ،‌ قدرت در ميان اين دو گروه دست بدست شده است. تاريخ صدر اسلام،‌ موفقيتها و حرمانهاي ظاهري گروه مسلم و طرفدار حق، مؤيد خوبي بر اين نكته است. سپاه اسلام در دومين جنگ گسترده خويش (نبرد احد) گر چه در آغاز شاهد پيروزي را در آغوش گرفت،‌ اما به جهاتي كه مهمترين آن عدم اطاعت گروه محافظ تنگه احد از فرمان و تصويه فرماندهي بود، پس از پيروزي دچار شكست شد؛ در اين زمينه آيه زير نازل شد: « ان يمسسكم قرح فقد مس القوم قرح مثله و تلك الايام ندوالها بين‌الناس [آل عمران 140] ؛ اگر به شما آسيبي رسد،‌هر آينه دشمن شما را هم آسيبي مشابه رسيد. اين روزهاي (پيروزي و شكست) را بين مردم مي‌گردانيم؛ پس از اين مبارزه و افت و خيز حق و باطل ، پيروزي نهايي از آن گروه حق مدار و خداجوي است.» اين سنت دلهاي مؤمنان را به سوي آينده‌اي روشن ، اميدوار مي‌كند و زمينه قوت و شوكت آنان را فراهم مي‌آورد . آيات زيادي بر اين پيروزي اشاره مي‌نمايد: « قل جاء الحق و زهق الباطل ان الباطل كان زهوقاً [اسراء 81] ؛ بگو حق آمد و باطل رخت بربست كه به تحقيق باطل رفتني بود.» پيروزي كامل حق جويان مستضعف با وراثت زمين همراه است: « و نريد ان نمن علي الذين استضعفوا في الارض و نجعلهم ائمة و نجعلهم الوارثين [قصص 5] ؛ و اراده كرديم كه بر مستضعفان زمين منت گذارده، آنان را رهبران و وارثان زمين قرار دهيم.» پس با بیان این مطالب حال در می یابیم که روایت و آیات مورد اشاره حضرتعالی پس از اتمام حجت و عدم پذیرش و بیداری امت را بیان می کند و قبل از اتمام حجت این سختگیریها از عدالت پروردگار به دور است . موفق باشید.



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.