من خودم فکر می کنم که آدم حسود و بخیلی هستم در صورتی که از این خصوصیت اصلا خوشم نمی آید ولی دست خودم...
من خودم فکر می کنم که آدم حسود و بخیلی هستم در صورتی که از این خصوصیت اصلا خوشم نمی آید ولی دست خودم نیست واین احساس ناخود اگاه به ذهنم می آید خواهشا یک راه حل برای رهایی از این خصلت پیشنهاد کنید
با عرض سلام خدمت برادر گرامی! آدمي موجودي است كه خداوند طبيعت او را از تمايلات عالي و داني عجين ساخته و سرشته است ,تمايلات داني يا غريزي كه در عُرف به گرايشان معرفو شده , اگر فعاليت هايش در شعاع فرمان عقل و دين باشد و از مرز اعتدال خارج نگردد, نه تنها توصيف آن به تمايلات پست , نادرست است , بلكه آن را بايدمقدس ترين و عالي ترين تمايلي دانست كه فصل مميز انسان از حيوان و تنها عامل برتري او از فرشتگان مي باشد. به بيان ديگر اين كه گفته شد: ]رسد آدمي به جايي كه به جز خدا نبيندكه فرشته ره ندارد به مقام آدميت ]به اين خاطر است كه فرشته به علت عدم برخورداري از غريزه , عرصهء فعاليت هاي انتخابي و اختيارش محدوداست , اما نامحدود گرايي از ويژگي هاي بارز آدمي است , يعني نه تنها كمال خواهي , حقيقت طلبي و مطلق گرايي كه از ويژگي هاي تمايلات عالي است موجب مي شود كه انسان در هيچ زمينه اي , به هيچ حدي قانع نشود و توقف نكند,بلكه تمايلات غريزي اش حتي در صورت خروج از مرز اعتدال كه او را به سوي شيطان گرايي و ابليس منشي سوق مي دهد, نيز حد و مرزي نمي شناسد و به اين ترتيب آدمي تنها مسافر اعلاعليين و يا اسفل السافلين مي باشد. قوي ترين ابزار و پيچيده ترين دامي كه شيطان براي شكار موجودي كه سوگند ياد كرده (1) او را اغوا خواهد نمود, دام (2) است . حبّ النفس رأس كلِّ خطيئة: خودخواهي و خود برتربيني رأس و ريشهء همه خطاها و انحرافات است . امام خميني (ره ) مي فرمايد: همه گرفتاري هايي كه براي بشر هست از انسان است . ما هر چه داريم و هرچه بر ما بگذرد از اين حبّ نفس است . از اين انانيت است . بالاترين ظلمت ها, ظلمت انانيت است اگر چنانچه از اين ظلمت خارج نشويم , از اين چاه خارج نشويم , از اين انانيت بيرون نرويم , از اين توجه به خود و خودخواهي و اين كه ديگران را هيچ و خود را همه چيزي مي دانيم خارج نشويم . الهي نخواهيم شد. همه گرفتاري هاي ما و همه ءگرفتاري هاي بشر سر همن جاست , نزاع سر خودخواهي است .(3) و در جاي ديگر مي فرمايند: تمام فسادهايي كه در عالم پيدا مي شود از خودخواهي پيدا مي شود, همه اش بر مي گردد به حبّ نفس و اين بت از همهء بت ها بزرگ تر است و شكستن او هم از همه مشكل تر اگر رهايش كنيد شما را به هلاكت مي كشاند... درجه به درجه پيش مي رود تا آن جا كه دين انسان را از دست انسان مي گيرد. از ديدگاه حضرت علي 7بين رذايل اخلاقي و غفلت از خدا, رابطهء مستقيمي وجود دارد. آن حضرت مي فرمايد: خدا) بر او چيره شود, قلبش مي ميرد>. كساني كه به جهت ثروت , علم يا قدرت سياسي و داشتن امتيازات اجتماعي و يا هر امتياز ديگري مغرورمي شود شيوهء سخن گفتن , راه رفتن , برخورد و معاشرت يا محاجّه نمودن آنان , تعفن غرور و انانيت دارد به اين خاطرات كه از خدا غفلت نموده و آن موهبت ها را از آن خود مي داند. حسد, بخل , غرور و تكبّر و ديگر رذايل اخلاقي از همين ماره متعفن و مزله انانيت و غفلت از خدا, برخاسته است . چنين فردي اگر آن امتيازات را در دست ديگري ببيند, سخت ناراحت شده و آرزوي زوال آن را در دل مي پروراند و در صورت برخورداري از قدرت اجتماعي برآشفته مي گردد و نابودي ديگران را از آرزو به عمل مي كشاند. سليمان پيامبر7با اين كه از قدرت منحصر به فرد برخوردار بود به گونه اي كه گسترهء فرمان روايي او در عالم حيوانات و جنيان نيز توسعه يافته بود, ولي خود را عبد و بندهء خدا مي دانست و همهء نعمت ها و موهبت ها را از فضل وعنايت او به حساب مي آورد و مي گفت : هذا من فضل ربّي . هر شخصي خود را خدا بداند, و به اين حقيقت ايمان و اذعان داشته باشد و همهء نعمت ها را از فضل و كرم خدا بداند و هيچ موفقيت و نعمتي را به خود نسبت ندهد, از رذايل اخلاقي مبرا و منزّه مي گردد. ريشه و منشأ پيدايش اضطراب و نگراني و دغدغه هاي روحي و فكري انسان در عرصه هاي مختلف زندگي ,ثمرهء خدا فراموشي است كه او را به نوعي خود فراموشي دچار ساخته است . دو نكته : 1 خودخواهي داراي درجات و مراتبي است . رشد تدريجي آن ممكن است به نقطه اي برس دكه تمايلات عالي و احساس هاي اخلاقي را تحت الشعاع خود قرار دهد و چراغ هدايت گر درون او را بي فروغ سازد و مصداق آيه : 1لهم قلوب لا يفقهون بها: قلب هايي دارند كه با آن انديشه نمي كنند. ولهم اعينٌ لا يبصرون بها: چشم هايي روشن دارند اما با آن چهرهء حقايق را نمي نگرند. و لهم آذان لا يسمعون بها: با داشتن گوش سالم سخنان حق را نمي شنوند. انساني كه در درون خويش چراغ هدايت گر نداشته باشد, چراغ هاي بيروني بي نتيجه است . مولوي مي گويد: ]اي برادر تو همآن انديشه اي ما بقي تو استخوان و ريشه اي ]2 همان گونه كه خروج از مرز اعتدال و انسانيت تدريجي است . هيج فرد مفسد و جنايت كار, يكباره چنين نشده خودسازي و تزكيه نفس از رذايل اخلاقي نيز تدريجي و محتاج زمان است , اما علاوه بر زمان , نيازمند معرفت و شناخت صحيح و بازنگري از عملكردهاي گذشته است كه در اين صورت بيداري دل حاصل مي گردد و انقلابي دردرون دل و انديشه پديد مي آيد. اين تحوّل اگر برخاسته از احساسات زودگذر (شرايط سني يا اجتماعي ) نباشد بلكه آگاهانه و عميق باشد و تداوم و استمرار داشته باشد, ميوه اش رهايي از رذايل اخلاقي و صعود به قلّه سعادت مي باشد و مراحل آن عبارت است از: 1 مذمت و پشيماني و اشك و حسرت , كه از آن به توبه ياد مي كنند; 2 پاك شدن روح از كثافات گناهان و كاستي ها; 3 عزم و اراده بر ترك كردن و رها نمودن پيشينه هاي پشت ; 4 آغاز حركت آگاهانه كمال طلبي و حقيقت جويي براي رسيدن به مقصد عالي آفرينش كه چيزي جز قرب ونزديكي به كمال مطلق و حق مطلق ; يعني پروردگار نيست . از خداوند چنين تحولي را براي ما و شما طلب مي كنيم . (پـاورقي 1.قال فبعزّتك لا غويّنهم اجمعين , ص (38 آيهء 82 (پـاورقي 2.قال ما منعك الاّ تسجد اذا امرتك ؟ قال اَنَا خيرٌ منه . اعراف (7, آيهء 12 (پـاورقي 3.تفسير سورهء حمد, جلسهء دوم , به نقل از: روش خودسازي اثر فريده مصطفوي (خميني ) و ديگران , ص 204 اما در بحث حسادت: "حسادت" امري است دروني كه گاه آثار آن در عمل ظاهر ميشود. در تعريف حسد گفتهاند: "حسد ]=رشك[ آرزوي زوال نعمت از ديگران است، خواه آن نعمت به حسود برسد يا نرسد"; بنابراين كار حسود يا ويرانگري است يا آرزوي ويران شدن بنيان نعمتهايي است كه خداوند به ديگران داده است، خواه آن سرمايه و نعمت به او منتقل شود يا خير.(ر.ك: اخلاق در قرآن، آيت اللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 2، ص 135ـ136، مؤسسة الامام علي بن ابي طالب.) ولي "رقابت" در حيطة عمل تحقق ميپذيرد و رقابت كننده نهايت سعياش را دارد كه بر ديگران پيشي گيرد. رقابت گاه با حسادت و يا غبطه همراه ميشود; همچنين رقابت ميتواند در عرصههاي فكري، يا اقتصادي و يا سياسي رخ دهد كه بسته به شرايط مختلف ميتواند پسنديده و يا ناپسند باشد. رقابتي كه با حسادت همراه باشد و يا خاستگاه و منشأ پيدايش آن صفت رذيلة حسادت باشد، مذموم و در مقابل رقابتي كه از "غبطه" ناشي شود پسنديده است. امام صادقفرمود: "ان المؤمن يَغْبُطُ و لا يَحْسُد و المنافق يحْسُدُ و لا يَغْبط;(اصول كافي، محمد بن يعقوب كليني، ج 2، ص 307، حديث، 27، دارالكتب الاسلامية.) مؤمن غبطه ميخورد ولي حسد نميورزد; اما منافق حسد ميورزد و غبطه نميخورد." "غبطه" آن است كه انسان آرزو كند نعمتي همانند ديگران و يا بيشتر از آنها داشته باشد، بي آن كه آرزوي زوال نعمت كسي را داشته باشد.(ر.ك: اخلاق در قرآن، همان، ص 135ـ136.) از ديدگاه قرآن "حسادت" ميتواند خسارات و زيانهاي فراواني را به بار آورد و به كارهاي ناپسند و حتي شرك پروردگار منجر شود قرآن نمونه هايي از حسادت حسودان و عواقب آن را در آيات 21ـ27 سورة مائده بازگو كرده است: "و داستان دو فرزند آدم را به حق بر آنها بخوان: هنگامي كه هر كدام كاري براي تقرب ]به پروردگار[ انجام دادند; امااز يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد ]برادري كه عملش مردود شده بود به برادر ديگر[ گفت: به خدا سوگند تو را خواهم كشت! ]برادر ديگر[ گفت: من چه گناهي دارم ]زيرا[ خدا تنها از پرهيزگاران ميپذيرد. اگر تو براي كشتن من دست دراز كني، من هرگز به قتل تو دست نميگشايم چون از پروردگار جهانيان ميترسم نفس سركش كم كم او را به كشتن برادرش ترغيب كرد ]سرانجام[ او را كشت و از زيانكاران شد."(ر.ك: تفسير نمونه، آيتاللّه مكارم شيرازي و ديگران، ج 4، ص 349، دارالكتب الاسلامية.) داستان به چاه انداختن حضرت يوسف نيز از نمونههاي قرآني است (يوسف، 4 و 5 و...) و نيز بنگريد: نسأ، 54; بقره، 109; فلق، 5; حشر، 10 و... رقابت و سبقت در امور خير و كسب رضاي پروردگار از مسائلي است كه قرآن بارها بر آن تأكيد كرده است. قرآن در آيه 148 سورة بقره ميفرمايد: "...در نيكيها و اعمال خير بر يكديگر سبقت جوييد..." و نيز بنگريد: مائده، 48 و حديد، 21 و واقعه، 10 و... موفق و مؤید و پیروز باشید.